پیشنهاد‌های دکتر رسولی (١,٦٦٣)

بازدید
٣,٨٤١
تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢٦

crash, clash, come into collision, meet head - on - conflict, clash برخورد کردن، تصادف کردن تصادم کردن، بهم خوردن، قانون فقه: تصادف کردن، علوم نظامی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

eat, consume, gobble, gulp, guzzle, polish off ( informal ) , swallow, wolf - destroy, annihilate, consume, ravage, waste, wipe out - enjoy, read c ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

tired, done in ( informal ) , drained, drowsy, exhausted, fatigued, flagging, jaded, sleepy, worn out - tiring, arduous, laborious, tiresome, wearis ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

appeal, entreaty, intercession, petition, prayer, request, suit, supplication - excuse, defence, explanation, justification درخواست پاسخ دعوی، دادخو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

پسر بد، آدم بد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

diversion, bypass, indirect course, roundabout way انحراف، خط سیر را منحرف کردن، معماری: راه انحرافی، علوم نظامی: جاده یا مسیر انحرافی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

worth, advantage, asset, excellence, goodness, integrity, quality, strong point, talent, value, virtue ارزش، شایستگی سزاواری، لیاقت، شایسته بودن، است ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

pass on, bear, carry, convey, disseminate, hand on, impart, send, spread, transfer - broadcast, disseminate, radio, relay, send out انتقال دادن رد ک ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

ease, alleviate, assuage, calm, comfort, console, cure, mitigate, relax, soften, soothe - help, aid, assist, succour, support, sustain تسکین بخشیدن ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

puzzle, bewilder, confound, confuse, flummox, mystify, nonplus, perplex, stump گیج کردن سپر، صفحه منعکس کننده، صفحه انعکاس، از پیشرفت بازداشتن، تیغه ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٧

trade, bargaining, commerce, dealings, industry, manufacturing, selling, transaction - establishment, company, concern, corporation, enterprise, fir ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

move, emigrate, journey, roam, rove, travel, trek, voyage, wander مهاجرت کردن ( به کشور مقصد ) جابجا شدن، سیر کردن، کوچیدن، کوچ کردن، علوم مهندسی: ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

knowing about, acquainted with, conscious of, conversant with, familiar with, mindful of - informed, enlightened, in the picture, knowledgeable از ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

overlook, discount, disregard, neglect, pass over, reject, take no notice of, turn a blind eye to بی اعتنایی کردن نادیده پنداشتن، صرفنظر کردن، تجاهل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

shortage, absence, dearth, deficiency, need, scarcity, want فقدان، کمبود عدم، نبودن، نداشتن، احتیاج، کسری، فاقد بودن، ناقص بودن، کم داشتن، علوم مهندس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

shrine, church, sanctuary معبد پرستشگاه، شقیقه، گیجگاه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

torment, frustrate, lead on, taunt, tease, torture امیدوار، وسپس محروم کردن، کسی را دست انداختن، سردواندن، ازار دادن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

If you get on my nerve , I will fire you from here اصطلاحا: اگه رو اعصابم بری ، از اینجا اخراجت میکنم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

All roads lead to Rome هر جا بری آسمون همین رنگه Do at Rome as the Romans do گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Ask much to have little به مرگ بگیر تا به تب راضی بشه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

Great boast little toast اصطلاحا: پز عالی جیب خالی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

He had to eat humble pie به غلط کردن افتاد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

cause, aim, goal, grounds, incentive, intention, motive, object, purpose - sense ( s ) , intellect, judgment, logic, mind, rationality, sanity, sou ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

It stands to reason به عقل درست درمیاد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

Don't put all your eggs in one basket اصطلاحا: روی تمام موجودی خود ریسک نکن، تمام سرمایه خود را در کار نگذار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

He is over the moon اصطلاحا : طرف تو باغ نیست، فکرش جای دیگه ای است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

opponent, adversary, competitor, contender, enemy, foe, rival هم ستیز، هم اورد، مخالف، ضد، رقیب، دشمن، روانشناسی: مخالف، ورزش: عضله مخالف

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٩

I am buying some stuff for home دارم کمی خرت و پرت برا خونه میخرم دارم کمی وسایل برای خانه خرید میکنم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

( ship's ) company, hands, ( ship's ) complement - team, corps, gang, posse, squad - crowd, band, bunch ( informal ) , gang, horde, mob, pack, set ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

He was the winner of the contest او برنده رقابت بود. برد He was the looser of the contest او بازنده رقابت بود. باخت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

He ignored the act اون به روش نیاورد، او به رویش نیاورد، به هیچ حساب کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

impermanence, transience - killing, bloodshed, carnage, death, destruction, fatality تلفات، قابلیت دریافت ضایعات، میرش، مرگ ومیر، متوفیات، بشریت، رو ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

quantity, allotment, allowance, amount, portion, quota, ration, share - gauge, metre, rule, scale, yardstick - action, act, deed, expedient, manoeu ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

judge, J. P. , justice, justice of the peace دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئیس کلانتری، رئیس بخش دادگاه، دادرس، قانون فقه: قاضی دادگاه، حاکم صلحیه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

offspring, clutch, family, issue, litter, progeny کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند، جوجه های یک وهله جوجه کشی، جوجه، بچه، توی فکر فرو رفتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

humiliate, chagrin, chasten, crush, deflate, embarrass, humble, shame - discipline, abase, chasten, control, deny, subdue - putrefy, deaden, die, f ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

pale, anaemic, ashen, pallid, pasty, sickly, washed out, white رنگ پریده، کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده شدن یا کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

He is a humble man اون آدم خاکی هستش او آدم متواضعی است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

unusual, atypical, exceptional, extraordinary, irregular, odd, peculiar, strange, uncommon غیرعادی، نابهنجار، آنرمال، ناهنجار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

chew, champ, chaw, chomp, chonk, chump, crunch, masticate, munch, ruminate, crumple, crimp, crimple, crinkle, rimple, ruck ( up ) , ruckle, rumple, s ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

ابوعلی سینا، ابن سینا، بوعلی سینا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

تخلیه برون ریزی، اخراجات، تهی سازی، برون بری، قانون فقه: اخراج، روانشناسی: تخلیه، زیست شناسی: تهی سازی، علوم نظامی: تخلیه یک نقطه از اهالی یا نیرو، ت ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

devour, bolt, cram, gorge, gulp, guzzle, stuff, swallow, wolf حریصانه خوردن، تند خوردن، قورت دادن، صدای بوقلمون در اوردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

تبلیغات سیاه، علوم نظامی: تبلیغات خطرناک

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

knocking down, bulldozing, destruction, explosion, levelling, razing, tearing down, wrecking تخریب کردن، ویرانی، خرابی، ویران سازی، انهدام، تخریب، عل ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٥

الکترونیک: پایانه، پایانی، ترمینال، کامپیوتر: ترمینال، کلم، محل اتصال، پیچ اتصال، علوم مهندسی: پایانه، هواپیمایی: پایانه، معماری: ترمینال، سکوی نظامی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

inborn, congenital, constitutional, essential, inbred, ingrained, inherent, instinctive, intuitive, native, natural درون زاد، ذاتی، فطری، جبلی، مادر ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Butter hand دست پا چلفتی ، ناشی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

He is a marked man in the family اون تو خانواده گاو پیشونی سفیده، ضایع تابلو

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٦

یالا، عجله کن، بجنب، تکونی بخور، بدو بابا، زود باش