پیشنهادهای محمد فروزانی (٧١٠)
Unperturbed /ˌʌnpərˈtɜːrbd/ ( adj ) – meaning: not disturbed or troubled آسوده خاطر؛ خاطر جمع؛ به دور از اظطراب؛ بدون نگرانی Example 1: 👇 He was unp ...
بر طبق دیکشنری زیر، این عبارت که از نظر ساختار دستوری نقش اسم را دارد، دارای دو تعریف ( غیر تکنیکی: معنا ) است. معنای اول توسط دوستان به شکل های مختل ...
Twerp /twɜrp/ ( n ) – meaning: a silly, contemptible or annoying person. ( New Oxford American Dictionary ) شخص احمق، حقیر یا مزاحم؛ عوضی؛ کودن Exam ...
یکی از معانی fiend بر طبق دیکشنری زیر کسی است که به شدت علاقه مند به کار یا فعالیتی خاص است: a person who is intensely interested in or fond of somet ...
Uncomplimentary /ˌʌnkɒmplɪˈmɛnt ( ə ) ri/ ( adj ) – meaning: not complimentary; negative or insulting. مطلب یا کلامی که تمجید آمیز نیست و منفی و تو ...
این کلمه هم فعل و هم اسم است. در دیکشنری زیر یک تعریف برای نقش اسمِ آن و دو تعریف برای نقش دستوری فعل این لغت آمده است: New Oxford American Dictiona ...
Bore the pants off ( someone ) – meaning: to be extremely boring or uninteresting to someone. بیش از حد کسل آور، خسته کننده و یا ناگیرا Example 1: � ...
ground or a piece of ground, or a stretch of land esp with reference to its physical character or military potential. ( Collins Dictionary ) زمین یا ...
Piss on ice – meaning: to be financially well to do, or generally fortunate; to live an extravagant lifestyle. از نظر مالی وضعیت خوبی داشتن؛ زندگی م ...
کلمه ی pin هم فعل و هم اسم است. برای این کلمه در دیکشنری زیر ۲۵ تعریف وجود دارد. در اینجا فقط یکی از معانیِ این لغت که در نقش دستوری فعل است به اشترا ...
بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه که فعل متعددی است و اسم آن inundation است دارای دو تعریف ( معنا ) است: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. overwhelm ( ...
Be in the pink – meaning be fit, healthy and happy. تندرست، سرحال، صحیح المزاج، قبراق Example 1: 👇 Daily exercise will keep you in the pink. ورزش ...
این کلمه در سه نقش دستوری صفت، اسم و قید تأکیدی ( intensifier ) بکار می رود: 1. ( adj ) delirious; frenzied مجنون؛ دیوانه؛ دچار هزیان شده؛ شیدا؛ شوری ...
Windwing ( n ) – meaning: a small panel in an automobile window that can be turned outward for ventilation. پَنِلِ کوچکی که در شیشه های در جلویِ اتو ...
Bumbershoot /ˈbʌmbərʃuːt/ ( n - US, old - fashioned, informal ) an umbrella. این واژه که به معنی چتر است در قدیم و در انگلیسیِ آمریکایی استفاده میشد ...
Misapprehension /ˌmɪs�prɪˈhɛnʃən/ ( n ) – meaning: a failure to understand fully; misconception; a mistaken belief about or interpretation of somethi ...
از این عبارت برای ابراز تعجب، شگفتی و سردرگمی استفاده می شود. معادلِ عباراتی است مثل: خدای من؛ وای خدا؛ یا خدا؛ ای بابا؛ وایِ من؛ ای وای؛ چی میگی!؛ ع ...
این لغت در دیکشنری حدود ۱۳ تعریف دارد. آنچه در زیر می آید تنها یکی از معانی این کلمه در نقش دستوری اسم است: Drain /dreɪn/ ( n ) – meaning a pipe or c ...
این کلمه هم در نقش دستوری اسم بکار می رود و هم در نقش فعل کاربرد دارد: Mammock /ˈm�mək/ – meaning: 🔰 1. ( n - dialect ) a fragment; scrap. یک تکه؛ ...
Numismatics /ˌnjuːmɪzˈm�tɪks/ Also called: numismatology /njʊˌmɪzməˈtɒlədʒi/ ( n - functioning as singular ) – meaning: the study or collection of co ...
Exonumia /ˌeksəˈnuːmiə/ ( n ) – meaning: items, as tokens or medals, that resemble money but are not intended to circulate as money. اقلامی چون نشان ...
Sumpsimus /ˈsʌmpsɪməs/ ( n - jocular ) – meaning: a correct form of expression ( or a new and better custom or notion ) taking the place of a popular ...
Spellbind /ˈspɛlbʌɪnd/ ( v - tr. past and past participle spellbound ) – meaning: a person hold the complete attention of ( someone ) as though by ma ...
برای این کلمه حدود ۲۶ تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد. آنچه در پایین می آید تنها یکی از تعاریف است: New Oxford American Dictionary ⬇️ Cap /k�p/ ( v ) ...
Whipster /ˈwɪpstər/ also called Whippersnapper /ˈwɪpəˌsn�pər/ ( n ) – meaning: a young and inexperienced person considered to be presumptuous or over ...
برای این کلمه در دیکشنری زیر بیش از ۱۵ تعریف آمده است. تعریفی که از این لغت در پایین می اید، تنها یکی از معانی و یا تعاریفی است که با مثال هایی از دی ...
تعریف اول این لغت همانی است که دوست عزیز محمد آقا گفتند: مجموعه ای از زنگ های ثابت و بزرگ…. اما تعریف دوم بر اساس دیکشنری زیر مربوط به صدا، آهنگ و یا ...
در دیکشنری Collins، این کلمه هم بعنوان اسم و هم در نقش دستوری فعل بکار رفته است. ابتدا تعریف این لغت در جایگاه اسم و سپس تعریف آن در نقش فعل همراه با ...
to be satisfied with distinction won by past achievements and cease to strive for further achievements. ( Collins Dictionary ) راضی بودن به دستاورده ...
Bone dry /bəʊn ˈdrʌɪ/ ( adj ) – meaning completely or extremely dry. ( New Oxford American Dictionary ) کاملاً یا بیش از حدخشک Example 1: 👇 a bone ...
این کلمه صفت است و در دیکشنری زیر دو تعریف برای آن وجود دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( of food, especially fish ) preserved in pickle o ...
Duende /dʊˈɛndeɪ/ ( n - mass ) – meaning: a quality of passion and inspiration ( esp associated with flamenco ) . حالتی از شور و الهام ( به خصوص برخ ...
Hellion /ˈhɛljən/ Also called a heller ( n - US, informal ) a rough or rowdy person, esp a child; troublemaker ( New Oxford American Dictionary ) یک ...
همینطور که از پیشنهادات دوستان مشخص است، این کلمه که فعل لازم است دارای دو معناست. در دیکشنری زیر هر دو معنا با مثال داده شده است. با آوردن هر دو تعر ...
این کلمه هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر یک تعریف برای نقش اسمی آن و سه تعریف برای نقش فعلی آن وجود دارد. تعاریف همراه با مثال ها از دیکشنری های ...
dress or behave in a sexually provocative way; to show your body in a confident and sexual manner. ( New Oxford American Dictionary ) پوشش یا رفتار ...
Surplice /ˈsɜːplɪs/ ( n ) – meaning a loose wide - sleeved liturgical vestment of linen, reaching to the knees, worn over the cassock by members of t ...
Unguinous /ˈʌŋɡwɪnəs/ ( adj - obsolete ) - meaning: fatty; greasy; oily. چرب؛ روغنی؛ چرب و چیلی؛ پر روغن. Example 1: 👇 The lotion feels more ungui ...
come out smelling of roses ( also come up smelling like roses or come out smelling like a rose ) meaning: emerge from a difficult situation with one' ...
بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه هم نقش اسم و هم فعل را ایفا می کند. ابتدا تعریف مربوط به اسم و سپس تعریف مربوط به فعل همراه با مثال های از دیکشنری و یک ...
این کلمه بر طبق دیکشنری زیر هم نقش دستوری اسم و هم صفت را ایفا می کند. ابتدا دو تعریف لغت در نقش اسم و سپس تعریف آن در نقش صفت همراه با مثال ها داده ...
زبان باز؛ متملق؛ چاچول باز؛ مداهنه گر؛ زبان به مزد؛ چرب گفتار؛ شیرین سخن؛ سخن فریب Example 1: 👇 a glib sales executive یک مدیر فروش زبان باز ( شیرین ...
کم و بیش؛ نزدیک به؛ حدوداً؛ بطور تقریبی؛ نسبتاً؛ قریب به صحت؛ بگی نگی؛ یه جورایی Example 1: 👇 He can do just about anything. اون تقریباً می تونه هر ...
Haul ( one ) down to ( some place ) – meaning: to compel or force one to go to some location, especially in order to face an authority figure. وادار ...
a symbol that is used in printing, in mathematics and, commonly, on a telephone keypad; it consists of two horizontal lines, one above the other, wit ...
برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود: New ...
بگی نگی؛ میشه گفت؛ اگه خدا قبول کنه؛ ریا نباشه؛ همچین؛ یه جورایی؛ به قولی؛ اینطور میگن؛ به تعبیری Example 1: 👇 He's not here, so in a manner of spea ...
Carper /kɑː ( r ) pə ( r ) / – meaning someone who constantly criticizes in a petty way. ( Collins Dictionary ) کسی که مدام به شیوه ای تنگ نظرانه ان ...
( Show ) a flash of something A flash of something– meaning: a sudden or brief manifestation or occurrence of something. تجلی یا وقوع ناگهانی یا کو ...
این عبارت، یک عبارت اسمی است که برای آن در دیکشنری وبستر دو تعریف داده شده است که هم پوشانی با معانی فارسی پیشنهاد شده توسط دوستان دارد. تعاریف مورد ...