تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- اقدام سیاسی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- حوالی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

- چسبیدن به ( کار، زندگی . . . ) settle down to . . .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

- خیرات

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بدجور ( به معنی بسیار )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- خوبِ خوب ( برای تأکید به کار می رود ) - حسابی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- festival - religious festival

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- نظیرِ - از جمله - مثل

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بر خلاف انتظارات - بر خلاف آنچه انتظار می رفت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

vow of denial

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- روزه گرفتن ( مثل روزه سکوت، یا روزه هر چیزی. ( روزه نخوردن و نیاشامیدن می شود fasting )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- بیرون داد، بیرون آمدن، درآمدن ( نشر کردن کتاب و غیره )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

it's hard to believe = - باور کردنش سخت است - گفتنش سخت است ( نمی شود گفت چیزی واقعاً درست است یا خیر )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

روزه to take a vow of silence = روزه ی سکوت گرفتن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

make up your mind - - فکرهاتو بکن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- فکرهایت را بکن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

- بگی نگی - یک جورهایی - نوعی - یک جور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- مربی گری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

buckeroo = buck - دلار

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شمعدان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بایست

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- واقعاً - بی شوخی - به راستی که - الحق که

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

- واقعاً - مطمئناً - الحق که - راستی راستی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

solid ( در محاوره ) - عالی است - معرکه است - چه عالی، چه خوب - حرف ندارد - خیلی هم عالی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- پایین کشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

- پایین کشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جویا شدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

- خزوخیل

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- پسرخاله شدن ( رفیق شدن، خودمانی شدن )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- گرفتم ( که ) چی شد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوف

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- دل بردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- مُهر تاریخ زنی ( مُهری که برای زدن تاریخ استفاده می شود )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- مُهر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

- رفیق - اصطلاحا معادل عامیانه لغت "داداش"

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

= lunch، نهار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- چیزمیزها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیز میز

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چپاندن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

- خداخدا می کردند. . . - واقعاً امید داشتند. . .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- خداخدا کردن - واقعاً امید داشتن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاب تابی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

نه چندان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to look after somebody - به کسی رسیدن ( مراقبت کردن از کسی )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم زور

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی برنامه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

- از نفس افتادن - گرفتن نفس

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی پرده حرف زدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر از پا نشناختن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

سر از پا نشناختن