پیشنهادهای نعیمه (٥٣٢)
درست و حسابی
راحت
- غبار گرفته - مه گرفته
- شوخ
- به دقت بررسی کردن - در بحر چیزی رفتن
- یکهو بی عقلی کردن
- جنبش ( نهضت ) بازگشت به آفریقا
go through with the business - - قال قضیه را کندن
- to go through with the business
- ماشین نویسی کردن - تایپ کردن
- ماشین نویسی کردن - تایپ کردن
دلباخته
- چیزی که نوشتنش کاری نداشته باشد - نوشته ای که از دل برآید ( اصطلاحاً ) - چیزی که راحت بر قلم جاری شود
- کنار آمدن
دست اندر کاران
- حرمت
- زیر پر و بال خود گرفتن
he/she took the hint دوزاریش افتاد
corner someone گیر آوردن
- خوش و خرم
- خوب و خوش
to be scared stiff
مثل سگ ترسیدن ( در معنی عامیه )
معنی "بیا" و "دیدی" هم می دهد there, I told you she wouldn't mind دیدی! گفتم که ناراحت نمی شه
- داغان
موضوع را پیش کشیدن
- همه جا بلد
به شیوه خودش
- سالن استراحت
- سیاه برزنگی - کاکاسیاه
- تیر کشیدن
- جامائیکائی
درجه یک
سلام علیک کردن
مرتاض هندی
از پس ( خود ) برآمدن get by on one's own
- در گِل گیر کردن - تو گِل ماندن ( عامیه )
- دست و پا شکسته
- پخش و پلا؛ و کچل ( در معنی عامیانه )
- گوشه سخنرانان ( کنج سخنرانان )
display
- خداخدا می کنم که. . .
- با کارکشتگی - با کاربلدی - با مهارت بسیار
- سال به سال ( از این سال تا آن سال، از این سال تا سال بعد )
- فراتر از آنی که بتوان در خواب دید
این لغت به صورت استعاری معنی "بالا گرفتن " و "گل کردن" هم می دهد
عذاب الهی
فیصله دادن
جد و آباد
take a turn