پیشنهادهای نعیمه (٤٧٦)
- الوار صیقل شده - چوب صیقل شده
- از پس خود برآمدن
- گوگولی
- شرایط آسان ( در گرفتن و بازپس دادن تسهیلات اقتصادی و وام و . . . )
- تمام شدن - به پایان خود رسیدن
- جروبحث - بگومگو
- حرف کسی را نشنیده گرفتن
- اهمیت ندادن ( به حرف کسی )
patch up a flat tire fixing a flat tire
- پنجری گرفتن تایر
- امان ندادن
- وضع خوبی داشتن
- شاکی شدن
از سر راه برداشتن
در بعضی بافت ها به معنی �انتظار ( چیزی را ) داشتن� است.
- ککشان نمی گزید
- حس . . . را ایجاد کردن
- سفارش
- ناقص - ناتمام
- نیروی ویژه سیار
- نیروی سیار ( ارتش و علوم نظامی )
- بعد از اینکه . . . تازه
- فقط وقتی . . .
- تافته جدا بافته - کسی که به چشم می آید و یک جورهایی منحصر به فرد است someone who stands out and is unique in some way -
- تا حدی to a certain extent -
- چندی گذشت تا ( این که )
- وا رفتن - شل شدن - تسلیم شدن - وا دادن
- پکر بودن - فکری بودن - تو خود بودن
- کنار آمدن با چیزی
- حکم تخلیه - حکم اخراج
- امرار معاش کردن - سرکردن
- رده پایین
- زندگی بی بند و بار
- به چشم . . . دیدن - . . . دانستن
- توجه داشتن - حساس بودن to be particular -
- بد و بیراه گفتن
- لیچار بار کسی کردن
- تشر زدن - ضایع کردن - توپیدن به کسی - به فحش کشیدن - دهان را ( برای ناسزا گفتن ) باز کردن to tell someone off; to give one a tongue - lashing
- یکهو
- به حساب نمی آید - حساب نشدن - به حساب نیامدن
- مو برداشته
- در کسری از ثانیه
- اجق وجق ( در مورد لباس )
- آدم دیگری شدن
- آدم دیگری ( شدن )
- جدیِ جدی
- بند سرشانه
- بارها و بارها - میلیون ها بار - هزاران دفعه
- در این سال ها
- کنار گذاشتن - دست برداشتن از - رها کردن - ول کردن