پیشنهادهای نعیمه (٦٦١)
to be scared stiff
مثل سگ ترسیدن ( در معنی عامیه )
معنی "بیا" و "دیدی" هم می دهد there, I told you she wouldn't mind دیدی! گفتم که ناراحت نمی شه
- داغان
موضوع را پیش کشیدن
- همه جا بلد
به شیوه خودش
- سالن استراحت
- سیاه برزنگی - کاکاسیاه
- تیر کشیدن
- جامائیکائی
درجه یک
سلام علیک کردن
مرتاض هندی
از پس ( خود ) برآمدن get by on one's own
- در گِل گیر کردن - تو گِل ماندن ( عامیه )
- دست و پا شکسته
- پخش و پلا؛ و کچل ( در معنی عامیانه )
- گوشه سخنرانان ( کنج سخنرانان )
display
- خداخدا می کنم که. . .
- با کارکشتگی - با کاربلدی - با مهارت بسیار
- سال به سال ( از این سال تا آن سال، از این سال تا سال بعد )
- فراتر از آنی که بتوان در خواب دید
این لغت به صورت استعاری معنی "بالا گرفتن " و "گل کردن" هم می دهد
عذاب الهی
فیصله دادن
جد و آباد
take a turn
تغییر کردن، به چنان روزی افتادن
- کله خر
شارلاتان
با کمال تأسف ( من )
- بُل گرفتن - پریدن به کسی
- از خود گذشتگی؛ گذشتن از خود
- کسی که برایش سر و دست می شکانند
- خون ( کسی ) به جوش آمدن
- دسته ( راه انداختن )
- رک گفتن ( to tell somebody right away )
- کسی را به عجله واداشتن - کسی را مجبور کردن تا طوری رفتار کند که شما می خواهید؛ کنایه از ادب کردن کسی
- چهارطاق دراز کشیدن
- to go wild
- عینک ته استکانی
- thick lensed glasses - thick glasses
- دله دزدی - کلاه برداری خرد
- مالیات سالیانه
- ولو اینکه
a fellow در زبان عامیانه "یک بابایی ( یه بابایی ) " هم معنی می دهد.
- the unwary
- بی خبران - غافلان، غفلت کنندگان