پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٢٣٣)

بازدید
٣,٦١٢
تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

متن اصلی بازنگری شده

تاریخ
٢٢ ساعت پیش
پیشنهاد
١

گذاشتن: چرا این واژه با ذ نوشته می شود؟ برای این که ذ از واج های اوستایی است که در پارسی دری مانده است و عربی نیست؛ مانند خواهر که در پهلوی xvāhar بو ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٢

ماتینا، ماتینار: این نام در سنسکریت مَتینار و به معنی دارای اندیشه ی گرانبها می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1964 ص. 776 ستون دو ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
١

سپاس: واژه ای گفتاری یا نوشتاری که با آن ارزشمندی کاری ( مادی یا معنوی ) را که کسی انجام داده، نشان می دهیم و بر مهربانی انجام دهنده گواهی می دهیم و ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

شهوانی: شهوت واژه ای عربی است که ت آن برداشته شده و پسوند پارسی آنی که صفت نسبی می سازد ( مانند مستانی ) به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: آ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

سوء استفاده: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: بد زیام bad - zyām ( دری ـ سغدی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

شارح: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زنداک zandāk ( پهلوی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

هوا و هوس: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ریژوکام rižo - kām ( دری )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ضامن: این واژه عربی است و ریشه ی پارسی ندارد. زیرا زا در اوستایی به این معنی هاست: 1ـ باعث باران شدن، ابرها را بارور کردن، بارانیدن، ریختن. 2ـ فروگذا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

تقاص: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تاوان ( دری ) تزیش toziŝ ( مانوی: toziŝn )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

واسطه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ریبار ribār ( خراسانی ) میانجی ( دری ) میانچیک myāncik ( سغدی: miżāncik )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

ادا اطوار: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: غومبل qumbel ( مازنی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دروغ تاریخی در باره ی سیزده بدر: گزارش تاریخی نادرستی در باره سیزده بدر در برخی خبرگزاری ها پخش شده که مدعی هستند از از کتاب استر برداشت کرده اند. ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

نشات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیژن nižen ( سغدی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

الوهیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بیانیگ bayānig ( مانوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مخدر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سست کننده ( دری ) فشناک feŝnāk ( سغدی؛ در فرهنگ سغدی - فارسی بدالزمان قریب، واژه ی فشنیک به معنی سست آمد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مقوی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیروبخش، نیروزا، توانبخش ( دری ) پرویژن parvižen ( سغدی: parvežne )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

شینا: این نام در فرهنگ بزرگ کردی - فارسی هه ژار به معنی توانا می باشد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

خرمگس؛ در گویش مازنی به آن سپل sapel گویند.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مفاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مگژ magž ( مانوی ) ژندس žandas ( سنسکریت: چهندس chandas )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

محدوده: این واژه در عربی از حد ساخته شده که آن هم از اوستایی هیته hita ساخته شده است؛ همتای پارسی اینهاست: هیتامیچ ( اوستایی: hita با پسوند سغدی میچ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

جهنم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دوزخ ( دری ) آیب āyeb ( مانوی ) آبیچ ābic ( سغدی: �beyci )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

عنفوان: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گونل gunal ( کردی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

شعله ور: شعله واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: آلاوین ālāvin ( دری )

پیشنهاد
٢

تعزیرات حکومتی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ازامان راینی ozāmāne - rāyeni ( سغدی - پهلوی با پسوند ی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

تعزیرات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازامان ozāmān ( سغدی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

تعزیر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ازام ozām ( سغدی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اکتساب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابیرت abyart ( سغدی ) استن estan ( پهلوی: stan )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشعل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: مزره mazre، جرغند jarqand ، جروند jarvand ( دری ) پلته pelte ( مازنی ) زمتیر zamtir ( سغدی: ذمتیر żamti ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غیر qayr ( در عربی ) qeyr ( در فارسی ) . این واژه در سنسکریت گَیره gayra می باشد که به عربی راه یافته و غَیر شده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نهی: این واژه در مانوی نیهنز nihenz بوده است و عربی نیست؛ زیرا در آن زبان صرف نشده است. نگاه کنید به سایت https://tasrif. reverso. net یا در گوگل تصر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

When I was driving away, I saw Debra outside Ty's window وقتی داشتم با ماشین دور می شدم، دبرا رو از پنجره اتق تای دیدم. She got shot as we were driv ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

دور از چشم، بیرون از میدان دید

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

before they could get within range for pistol shooting پیش از آن که چندان به ما نزدیک شوند که بتوانند با ششلول به ما تیراندازی کنند If you're within ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( حاصل مصدر ) بی خانمانی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد

مستقل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: وشکار veŝkār ( سغدی ) نالیک nālik ( پشتو: nāliki ) ناوابسته ( دری )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تشعشع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تابش، فروزه، فروزش ( دری ) فَتیپ fatip ( سغدی )

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیمره seymare: این واژه در پهلوی seynmarre بوده است و از دو بخش ساخته شده است: سی که در زبان لری سگ است و مره یعنی می برد؛ رودخانه ای که سگ را هم که ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

عاری: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تهک tahak ( دری ) بهنی bahni ( سغدی ) تیسا tisā ( مازنی )

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

منتقد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شَساک ŝasāk ( شس؛ اوستایی: انتقاد با پسوند پهلوی آک )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسایل: همتای پارسی این واژه ی عربی که جمع وسیله است، اینهاست: آبچران ābcarān ( سغدی ) واندان vāndān ( پشتو ) ابزارها ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وسیله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ابزار، دست افزار، کارمایه ( دری ) آبچر ābcar ( سغدی ) واند vānd ( پشتو ) هوساین husāyen ( پشتو: husāy ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

He kept back only a few things from the common stoc تنها چیزهای بسیار معدود را کنار می گذاشت و در گنجینه ی مشترک شان وارد نمی کرد. Nothing but a hea ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرد عادی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رشنق raŝneq ( مازنی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

صاحب خانه؛ صاحب واژه ای عربی و خانه پارسی است؛ همتای پارسی این ترکیب عربی - پارسی، اینهاست: سالین sālin ( سنسکریت ) ( دو بخش ) مانبد mānbed ( مانوی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ساقط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اوبج ubj ( اوستایی ) اوسپت ṳspat ( اوستایی ) نیانچ nyānc ( اوستایی: نی آئَنچ niāanc ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

it's unavoidable since she's in charge of the king's health از آنجا که او مسئول سلامتی پادشاه است، این مورد اجتناب ناپذیر است. said Prince Andrew wi ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

عمق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گفی gafy ( اوستایی: gafya ) ژرفا، گودی ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

دعای خیر: دعا و خیر هر دو عربی است؛ همتای پارسی این است: پورامدی purāmdi ( سنسکریت: puramdhi )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

موقعیت: ( جایگاه دستوری: نام ) 1 - زمان خوب برای انجام دادن کاری. 2 - وضعیت کسی یا چیزی در زمانی خاص. 3 - جایگاه اجتماعی. ( فرهنگ بزرگ سخن )