پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٥٢١)

بازدید
٥,٨٢٤
تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مدعوین: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آیاسان ( اوستایی )

تاریخ
٨ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مدعو: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آیاستَه āyāsta ( اوستایی )

تاریخ
١٤ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

درنده، درنده خو، حریص. I have a recollection of large, unbending women with great noses and rapacious eyes, who wore their clothes as though they we ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

این واژه در سنسکریت تانوه tānava بوده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964، ص 442 ستون دوم )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

نور: این واژه در هیچ یک از نوشته های پارسی کهن ( ایلامیان، مادها ) ( تاریخ ماد، کریم کشاورز؛ شهریاری ایلام، والتر هینتس ) ، پارسی باستان ( هخامنشیان ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

خالی از سکنه: خالی و سکنه دو واژه ی عربی است و تنها از پارسی است؛ همتای پارسی این است: اتیجن atijan ( سنسکریت: atijana )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

مصرع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اسمن asman ( اوستایی: afsmana )

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

I lamented my own folly and wilfulness, in attempting a second voyage, against the advice of all my friends and relations بر نادانی و خودسری خود که ع ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
١

مشدد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سانانیک ( مانوی )

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٢

چتر: این واژه در سنسکریت چهتتره chattra ( قارچ ) و در پهلوی چاتور cātur بوده است که امروزه چادر خوانده می شود.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بی ملاحظه: آن که پیامدهای کار، گفتار یا نوشتاری را به خوبی در نظر نمی گیرد و کاری را انجام می دهد یا سخنی می گوید یا نوشته ای را پخش می کند که یا ترس ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

عرف: قانون نانوشته یا مدون شده در گذشته، مختص یک قوم و سپس یک گروه اجتماعی و متشکل از مجموعه ای از قواعد حقوقی حاکم بر امور عمومی و خصوصی که بر اساس ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٢

اتحاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یگانگی، یکپارچگی، همبستگی، یکدلی، یکرنگی، یکسویی، همسویی ( دری ) ارمانی ermāni ( پهلوی: ermānih ) فرای ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

بی حرمتی: بی پیشوندی پارسی و حرمت واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: بیریزی birizi ( کردی )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

بی احترامی: بی پیشوندی پارسی و احترام واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: بیریزی birizi ( کردی )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

وثایق: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نیپاکان ( سغدی با پسوند جمع آن )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

وزین: این واژه ی عربی، امروزه در پارسی به معنی مهم، با شخصیت، منش دار به کار می رود و کسی آن را به جای سنگین به کار نمی برد و تنها برای آدمیان به کار ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

اقساط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پاژان ( کردی )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقسیط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویشل viŝel ( پشتو )

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٣

قسط ( installment ) : این واژه ی عربی، امروزه در پارسی تنها به دو معنی به کار می رود که معنی اول کمتر و دومی پرکاربردتر است: 1 - بهره، سهم، قسمت. 2 - ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مواد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: زانسم zānsam ( اوستایی: زانثه zānşa با پسوندجمع اوستایی ام )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکرر ادرار: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: آزبیتیش چامیر āzbitiŝe cāmir ( اوستایی - دری ) ( نگاه کنید به تکرر )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تکرر: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آزبیتیش āzbitiŝ ( اوستایی آذبیتی: āżbiti با پسوند اسم مصدر ساز ش )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وزن شعر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: اوپاجات upājāt ( سنسکریت: upajāti )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نقض: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویساند visānd ( پهلوی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مرموز: این واژه ی عربی، اگر چه بر وزن مفعول است، در پارسی معنی مفعولی ندارد و صفت فاعلی است؛ یعنی کسی که پیچیده است و به آسانی نمی توان به رازهایش یا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

متکبر: کسی که احساسی فراتر از واقعیت در باره ی ارزش ویژگی های خویش دارد که باعث می شود خود را بالاتر یا برتر از دیگران بداند و انتظار دارد احترامی که ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جعاله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وَرَستاد ( دری )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نام علمی آن این است: Andropogon Schaenunthes

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بوی مست کننده، بوی زننده. As members came to the meeting, they did notice the overpowering smell زمانی که اعضا به جلسه آمدند، بوی مست کننده ای شنیدن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عوارض ( مالیات ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: باژیم bāžim ( پارسی باستان )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

غفلت: حالتی که در آن کاری با توجه و علاقه ای کم تر از آنچه نیاز است، انجام داده می شود، یا به کسی یا چیزی آن گونه که سزاوار است، توجه نمی شود؛ کاری ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شدیدا، به شدت ( قید ) ( Extremely ) ؛ همتای پارسی این دو ترکیب عربی، اینهاست: نیترام nitarām، پرمم paramam ( سنسکریت )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به شدت، شدیدا ( قید ) ( Extremely ) ؛ همتای پارسی این دو ترکیب عربی، اینهاست: نیترام nitarām، پرمم paramam ( سنسکریت )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

وقت کشی Wasting time We're wasting time داریم وقت کشی می کنیم. What's the use of wasting time over that miserable nonsense فایده وقت کشی برای این مز ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

شمیران: این نام در پهلوی شمبران ŝambarān و به معنی سرچشمه یا جای آشامیدن بوده است؛ ( فرهنگ واژه های پهلوی، دکتر بهرام فره وشی، ص 528 ) زیرا شم در اوس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

سمیرم: این نام در سنسکریت از فعل sameyr ( به یکدیگر پیوستن، با هم یکی شدن ) و واژه ی اوم um که برای پذیرش چیزی با خرسندی به کار می رود ساخته شده است؛ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

سمیرا: این نام در سنسکریت سَمیرَه sameyra و به معنی نسیم، باد ملایم می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص 1165، ستون یکم )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

رقت: احساس دلسوزی و همدردی نسبت به کسی یا چیزی که با پیدایش آن، ممکن است فرد به گریه بیفتد ( فرهنگ بزرگ سخن ) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

جهرم: این نام در پهلوی زَرهَم zarham ( درخشان مانند زر ) بوده است. ( فرهنگ واژه های پهلوی، بهرام فره وشی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

موجودیت: عربی موجودیه ( حاصل مصدر ) موجود بودگی. ( فرهنگ بزرگ سخن با ویرایش ) همتای پارسی این است: پارندی pārendi ( اوستایی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در جهت، در راستای، به منظور It's aimed at making the virus hit with maximum impact الگویی که در جهت دستیابی به بیماری، بیشترین اثر را داشته است. Thi ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مولف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پاتراک pātrāk ( پاترا از سنسکریت: pātra: تألیف پسوند پهلوی �آک� )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تالیف: همتای پارسی این واژه ی عربی ( از ریشه ی الف بر وزن تفعیل ) این است: پاترا pātrā ( سنسکریت: pātra )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بر این پایه، بر این اساس، به همین خاطر، از این نظر On this ground they were both in their hearts equally averse to Mr. Bulstrode بر این اساس هر دو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

فروهر: این واژه که امروزه foruhar خوانده می شود، در پهلوی فره وهر fravahr ( و نه fravahar ) ، پارسی باستان: fravarti؛ سغدی: fravati؛ اوستایی: fravaŝi ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کارَن، کارِن: این نام در سنسکریت کارَنَه kārana بوده و دارای پنج معنی است: 1 - انگیزه، هدف، برنامه، دلیل، علت. 2ـ نشانه، مارک، برند، علامت. 3ـ ابزار، ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کارین: این نام در سنسکریت با همین گویش امروزی، به سه معنی آمده است: 1ـ کننده، انجام دهنده، فاعل، عامل، آفریننده، تولید کننده، خالق؛ کوشا، کنشگر، فعال ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

توبه: افسوس خوردن از انجام دادن گناه و پشیمانی از آن با پذیرفتن پیامدها و پرداخت تاوان آن و با این نیت که دیگر تکرار نشود. ( https://www. cnrtl. fr ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بی شائبه، بی آلایش. for an act of unostentatious kindness, there is nobody whom I would fix on more than on Mr. Knightley از لحاظ محبت بی شائبه، من ...