پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٤٤٩)

بازدید
٥,٣٥٨
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

variant spelling of solar ( https://www. merriam - webster. com/dictionary/sollar )

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

لواط تفخیذی: همتای پارسی این است: دَرمالی ( لری ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

لواط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: وَئِپ vaep ( اوستایی ) گوات gavāt ( کردی )

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

آماندا: این نام در سنسکریت آمندا āmandā ( بسیار زیبا، آراسته، ستوده، شادی بخش، شاد کننده ) بوده و مذکر آن آمنده āmanda نام گیاه کرچک ( جند بیدستر، بی ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

صلح عمری: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، لین است: شانت جیتی ŝānte - jiti ( سنسکریت: صانتی śānti با اوستایی جیتی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افراخته، افراشته، بلند شده. The potent palm was uplifted to strike again دست خاله جان باز هم بالا رفته بود که او را بزند Those in favor, please si ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آنا: این نام در سغدی ānāy ( راهنمایی ـ رهبری ـ هدایت کردن ) بوده که در پارسی نو به صورت نام و به معنی راهنما، رهبر. به کار رفته است. ( فرهنگ واژه های ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به محض: همتای پارسی، اینهاست: تا، همینکه ( دری ) به محض این که او را دید، تا او را دید، همینکه او را دید. هربه herba ( کردی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

1 - محض ( خالص ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: راوک rāvak ( دری ) 2 - محض ( برای، به خاطر ) . مانند: محض رضای خدا، محض یادآوری و. . . هم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مستعمل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ژنده žende، سخش saxŝ، رگوک roguk، فرغیش farqiŝ، داغینه dāqine ( دری ) رتک retek ( خراسانی ) آلیق ( بخ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جناس: ( دو واژه که در نگارش و گویش یکسان ولی در معنی متفاوت. مانند شیر خوراکی و درنده ) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وکرت vakrot ( سنسکری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرکبات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نالیپرنا nālipornā ( نا: نارنج؛ لی: لیمو: پر: پرتقال؛ نا: نارنگی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مرکب markab: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هوزان huzān ( اوستایی: huzāna ) 1 - مرکب morakkab ( ترکیب شده ) . همتای پارسی اینهاست: مکا makā ( ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

extract of ammonium

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

تناسخ: ( Reincarnation ) پدیده ای که در آن روح، پس از مرگ جسمانی، دوباره در تن انسان دیگری یا به ترتیب در چندین بدن دمیده می شود تا تکامل معنوی خود ر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تجسد ( Reincarnation ) پدیده ای که در آن روح، پس از مرگ جسمانی، دوباره در تن انسان دیگری یا به ترتیب در چندین بدن دمیده می شود تا تکامل معنوی خود را ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سیاحت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وشتاری vaŝtāri ( پهلوی: vaŝtārih )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان فرانسه gerondif خوانده می شود. یعنی مصدری که حالت قید به خود گرفته است و با یک حرف اضافه در پیش از خود همراه است. مانند: برای دیدنِ، برای برد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فعل و انفعال ( تاثیر متقابل ) : همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: سوتار تیگاتیگ sutār - tigātig سوتار ( پهلوی: sutārih ) تاثیر تیگاتیگ ( بختیاری ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نگاه کنید به مصدر مقید

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Gerund [Latin gerundium, from gero, to bear. ] is the dative or ablative of the infinitive . a kind of verbal noun, partaking of the nature of a part ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

بوشهر: این نام در پهلوی بوخت اَرتَخشِر buxt - artaxŝer ( جای خوشبختی یا رستگاری اردشیر ) بوده است ( فرهنگ واژه های پهلوی از دکتر بهرام فره وشی ) و در ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نمک: این واژه نم مک بوده است؛ یعنی مکنده ی نم. در گذشته که دیوارها از خشت و گل بود، در کنار یا زیر دیوارهایی که نم داده بود، سنگ نمک کار می گذاشتند ت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ضرس قاطع: این دو واژه ی عربی را آخوندها پس از انقلاب اسلامی به زبان فارسی افزودند که در چاپ نخست لفتنامه دهخدا و فرهنگ معین هم نیامده است و بعدها به ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

وشتی: این نام در اوستایی وشته vaŝta ( پیروز ) بوده و از وهیشت ( vah - iŝt ) ( بهترین جا، بهشت ) گرفته نشده است. ( فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرام ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مصادره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ازیت azit ( سغدی ) زینائیت zināit ( اوستایی: zināiti )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

هجمه به معنی هجوم یا تاخت و تاز، در سنسکریت اجمه ajma بوده که به زبان یونانی هم راه یافته و در آن جا اگمه agma گفته شده است و در لاتین اگمن agman خوا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سهوا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پدیانش padyānŝ ( پیشوند قید ساز مانوی پد با کردی یانش ) ناخواسته، ندانسته ( دری )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سهو: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: یانش yānŝ ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خویشاوند نزدیک. Villefort, Franz, and a few near relatives alone entered the sanctuary ویلفور و فرانز و چند تن از خویشاوندان نزدیک، داخل مقبره شدند ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

شایع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بلاو belāv ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

شایعات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بلاوان belāvān ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اجانب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نناسل nanāsel ( کردی با پسوند لکی اِل ) نناسان nanāsān ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار ) بیگانگان ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

اجنبی: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، اجنبی از فعل اجنب ajnaba به جنوب رفت یا باد جنوب به او رسید، از او دوری گزید یا کناره گرفت معنی شده است. این واژه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

والانجرد، والوکِرد: این روستا در گویش مردم بروجرد والوکرد vālukerd و در گوگل مپ بردبل bardbol نوشته شده که گویا بردبل bardbal باشد که در زبان لکی به ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

کاشف: اگر چه همتای این واژه ی عربی در پارسی یابنده است، کاشف امروزه برای کسی به کار می رود که پدیده ای علمی را که از دید دیگران پنهان مانده پیدا می ک ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

مبتکر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نوآور ( دری ) داهینر dāhiner ( کردی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

فاقد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تیسا tisā ( مازنی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

مظلومیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمدیدگی ( دری ) پتوالی ( خراسانی: patavāli ) منترس mantras ( سغدی: mantraxs )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٣

مظلوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمدیده، ستم کشیده ( دری ) پتوال patvāl ( خراسانی: patavāl ) ( فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، امیر شالچی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٢

دست نخورده، آسیب ندیده، قسر در رفته. After a close scrutiny, after hesitation and self examination, his honor at any rate came out scatheless from t ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٢

ترک مخاصمه: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: هندیس امبسانی handis - ambasāni هندیس ( اوستایی ) : ترک امبسانی مانوی: ambasānih ) مخاصمه، خصوم ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٢

حیاط خلوت: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دیادنج dyādenj ( مازنی ـ دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قیمومیت: پیمانی که بر پایه آن، قانون یا کسی به دیگری قدرتی می دهد تا به نام او و برای او هر کاری که شایسته است، انجام دهد. ( Le Petit Robert 1 ) همت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معنا، معنی: این واژه ی عر بی که از ریشه ی اعن ( قصد کردن ) گرفته شده که آینده آن می شود یعنی و اسم مفعول آن معناست که در پارسی معنا یا معنی نوشته می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به تدریج: همتای پارسیاین ترکیب عربی، اینهاست: اندک اندک، رفته رفته، آرام آرام، آهسته آهسته، کم کم، به آرامی ( دری ) پاییکی pāyiki ( پهلوی: pāyikihā ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محرم، کسی که نتوان با او عروسی کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محرم، کسی که نتوان با او عروسی کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محارم: این واژه ی عربی در پارسی برای رازداران به کار نمی رود و برای کسانی گفته می شود که نتوان با آنها ازدواج کرد و به دو دسته ی سببی و نسبی تقسیم می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - محرم ( راز دار ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: راز دار ( دری ) اُستیک ostik ( پهلوی ) 2 - محرم ( کسی که نتوان با او ازدواج کرد ) ( ان ...