پیشنهادهای کاربر آبادیس (٣٩٠)
پیمایش
پیش نیاز پیش شرط
فعل: ذخیره کردن
بازتاب، انعکاس
مثل، مانند، مثلا، از قبیل، همچون
مرتب کردن، مرتب سازی
جستجو
نمایش داده شدن
شامل نشدن
انحصاری احتصاصی
شامل - مشمول
کار کردن، کار کردن با . . . .
قرار است. . . ، قرار است که . . .
مرتبط، مربوط به هم
فعل: گروه بندی کردن
صفت: پیشرفته
In accordance with بر طبقِ، مطابق با
طبق، مطابق
بر طبق، مطابق با
بر طبق، مطابق با
نزولی descending order ترتیب نزولی
صعودی ascending order ترتیب صعودی
واضح آشکار بدیهی
نشان دادن
تصمیم گرفتن، تعیین کردن، تعینن شدن مشخص کردن، مشخص شدن
به این ترتیب
1. کاملا 2. واقعا حقیقتا 3. خیلی بسیار، زیاد 4. نسبتا تا حدودی
مشابه، شبیه، همانند، مانند
با این حال، با این وجود، با وجود این
توسط
صفت: تعیین شده، مشخص شده
جاری، کنونی، فعلی
عضو داده
تکی، تک، یکی ای، یک
بر اساس بر مبنای
براساس ، بر مبنای
خواستن
فرض کردن گمان کردن، فکر کردن
توانا، قادر
بر اساس بر مبنای، برپایه ی
بر اساسِ on demand براساس نیاز
مرتب کردن
ترتیب دهی سفارش دادن، سفارش دستور دادن، دستور in order to به منظورِ، برایِ
بلافاصله، فورا
مورد
آشکار بودن، واضح بودن
سناریو
همزمان
تغییر اصلاح
دوری کردن اجتناب کردن، پرهیز کردن