تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتراک نظر داشتن درباره چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

هر گاه تمایل داشتید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصلا دوست ندارم جای تو باشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

اصلا دوست ندارم جای تو باشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واردش نشیم بهش نپردازیم صحبتشم نکن حرفشم نزن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هنوز مونده تا معلوم بشه . . .

پیشنهاد
١

از چیزی سررشته نداشتن کوچکترین اطلاعی از چیزی نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اسم و رسمی برای خود درست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روی گنج نشستن، خرپول بودن ( روی گنج که ننشستم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

روی گنج نشستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

( به طنز ) توسل به متمم پنجم ( که شخص حق دارد جواب سوالی را در دادگاه ندهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فکر نکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس اینکه در حق کسی اجحاف و بی انصافی شده

پیشنهاد
١

( جایی ) به دور از جماعت دیوانه ( منظور یه جای کم جمعیت یا خلوت )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خلاصه داستان این که داستان رو خلاصه کنم خلاصه بخوام بگم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آدم تا نبینه باورش نمیشه باید ببینی تا باورت بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیالاتی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نمره قابل قبولی گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از پا افتادن یا اینکه میگیم: پاهام دیگه جون ندارن

پیشنهاد
١

چوب لای چرخ کسی گذاشتن

پیشنهاد
٠

چوب لای چرخ کسی گذاشتن

پیشنهاد
٠

رنگ و لعاب دادن به چیزی ( تاکید بر نقاط مثبت و مخفی کردن نقاط ضعف )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

عدد و رقم تعیین کردن برای چیزی عدد و رقم گذاشتن ( یا حدس زدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قید چیزی را زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قید چیزی را زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نقاط اشتراک داشتن

پیشنهاد
١

چیزی ذهن آدم را مشغول کردن خیلی دغدغه داشتن نگران چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

( دندان یا عضوی از بدن را ) کشیدن و خارج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رحم کردن

پیشنهاد
١

با کسی در حد سلام و علیک آشنا بودن با کسی فقط سلام و علیک داشتن

پیشنهاد
٠

با کسی در حد سلام و علیک آشنا بودن با کسی فقط سلام و علیک داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

( در مورد یک وسیله که انگار از کنترل شما خارج شده ) خودش برای خودش تصمیم می گیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ( باد ) فنا رفتن ( مردن کسی یا خراب شدن چیزی یا آرزو و . . . ) ( از آنجا که خورشید در سمت غرب غروب می کند این اصطلاح متداول شده )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

راه بقیه را رفتن به راه بقیه رفتن با جریان آب پیش رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

در مورد دو نوع غذا و خوردنی: چسبیدن مثلا این غذا با دوغ می چسبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حق هم داره حق هم دارن وقتی کسی کاری می کنه و میخوایم بگیم حق داره که فلان کار رو کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سنجیدن کسی را برانداز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ملاقات یا صحبت حضوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقع نهادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وقع نهادن

پیشنهاد
١

چیزی را سر زبان ها انداختن ( معروف کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کلید کردن یا قفل کردن روی چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حالا شدیم دو تا ( هر دو تو یه موقعیت یا هم عقیده هستیم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این راهش نیست این که نشد اصلا کار درستی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اون روز نمیرسه همچین روزی رو نمی بینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برام تازگی داشت نمیدونستم ، خبر نداشتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمیشه گفت ، نمیشه فهمید

پیشنهاد

پنیر مجانی فقط در تله موش پیدا میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اصلا همچین چیزی نیست ( قضیه واقعیت نداره )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

رفت و برگشت