پیشنهادهای وحید (٥٣٤)
اصل معنای این عبارت اینه: شک نکن ( یعنی اون چیزی که من میگم بهش مطمئن هستم و تو نباید بابت اون شکی تو دلت باشه )
چون این اصطلاح بطور کنایه به کار میره میتونیم تو فارسی به کنایه اینطور بگیم: حالا صبر می کردی بعدا ! یا حالا چه عجله ای بود!
تو فارسی در اینجور مواقع معمولا میگیم که حرف تو دهنم موند، یا نذاشت حرفم تموم بشه مثلا داریم میگم که فلانی به این زودیا نمیاد، که یهو پیداش میشه و ما ...
کسی را سر جای خود میخکوب کردن
برملا شدن پرده از روی چیزی کنار رفتن روشن و آشکار شدن
مسئولیتش با من
فروکش کردن ، خوابیدن
میدونه چی به چیه
تمامی شرکت کنندگان
چشم به روی حقایق بستن
Then she just lost it completely and started screaming. بعدش دختره زد به سرش و شروع کرد به جیغ زدن
( به لحاظ بلوغ، شایستگی، . . . ) خود را نشان دادن، خودی نشان دادن
از جای بلندی ( مثل سقف ) پایین آمدن از چیزی ( مثل چرخ فلک و . . . ) پیاده شدن و پایین آمدن
تا یه چارچوبی تا یه حدی
نیروی جادویی
سرمای وحشتناکی خوردن بدجور سرما خوردن
یه خروار کار یا . . . روی سرم ریخته
دو متر زیر خاک بودن ( کنایه از مردن )
I am so glad to see the back of my friend خوشحالم که دوستم رفت و ولم کرد
چاهیه که خودت کندی ( حالا بیفت توش )
یه دست صدا نداره
قدیما اون روزها قبلاها
با خوب و بد چیزی ساختن با بالا پایین چیزی کنار آمدن
شور چیزی را درآوردن
از میان برداشتن یا رفع موانع
( به کنایه ) یه خزانه خرج چیزی کردن خزانه را ( برای خرید چیزی ) خالی کردن
قبول نکردن زیر بار نرفتن
لباس شانه باز
( در مورد خورد و خوراک ) بدغذا
ریق رحمت را سر کشیدن
ریق رحمت را سر کشیدن
یه تک پا جایی رفتن سر زدن
اینو تو گوشِت فرو کن مثال I’m the boss around here, and don’t you forget it! اینجا من رئیسم، اینو تو گوشت فرو کن
شک نکن - شکی توش نیست - بی بروبرگرد
غزل خداحافظی خواندن
وانمود کردن به کاری
از همه چیز دور شدن ( برای استراحت و غیره )
سر سوزنی توجه نکردن سر سوزنی محل نذاشتن
تا جایی که خبر دارم نه
اگه بمیرم هم همچین کاری نمی کنم دوستانی که نوشتن "مگه اینکه از روی نعش من رد بشی" اشتباهه. چون جمله بالا نمیخواد کسی رو تهدید کنه بلکه میگه فلان کار ...
محبت کسی را بدست آوردن دل کسی را بدست آوردن
محبت کسی را جلب کردن
مدیر شعبه
مطب دکتر
دست نااهل افتادن
مرگ یا زندگی هم معنی میده
تمام مایملک خود را فروختن مال و منال خود را فروختن
جلوی ضرر بیشتر را گرفتن
کار را شروع کردن دست به کار شدن
اقتصاد کاذب سلسله اقدام های اقتصادی که در ظاهر، انتخاب آن اقتصادی به نظر برسد، اما در عمل معلوم می شود که سرمایه یا انرژی بیشتری نسبت به آنچه که در ا ...