تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اصل معنای این عبارت اینه: شک نکن ( یعنی اون چیزی که من میگم بهش مطمئن هستم و تو نباید بابت اون شکی تو دلت باشه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چون این اصطلاح بطور کنایه به کار میره میتونیم تو فارسی به کنایه اینطور بگیم: حالا صبر می کردی بعدا ! یا حالا چه عجله ای بود!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

تو فارسی در اینجور مواقع معمولا میگیم که حرف تو دهنم موند، یا نذاشت حرفم تموم بشه مثلا داریم میگم که فلانی به این زودیا نمیاد، که یهو پیداش میشه و ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کسی را سر جای خود میخکوب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برملا شدن پرده از روی چیزی کنار رفتن روشن و آشکار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مسئولیتش با من

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فروکش کردن ، خوابیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میدونه چی به چیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمامی شرکت کنندگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم به روی حقایق بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Then she just lost it completely and started screaming. بعدش دختره زد به سرش و شروع کرد به جیغ زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( به لحاظ بلوغ، شایستگی، . . . ) خود را نشان دادن، خودی نشان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از جای بلندی ( مثل سقف ) پایین آمدن از چیزی ( مثل چرخ فلک و . . . ) پیاده شدن و پایین آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا یه چارچوبی تا یه حدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نیروی جادویی

پیشنهاد
٤

سرمای وحشتناکی خوردن بدجور سرما خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یه خروار کار یا . . . روی سرم ریخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو متر زیر خاک بودن ( کنایه از مردن )

پیشنهاد
٠

I am so glad to see the back of my friend خوشحالم که دوستم رفت و ولم کرد

پیشنهاد
٠

چاهیه که خودت کندی ( حالا بیفت توش )

پیشنهاد

یه دست صدا نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

قدیما اون روزها قبلاها

پیشنهاد
٤

با خوب و بد چیزی ساختن با بالا پایین چیزی کنار آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

شور چیزی را درآوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

از میان برداشتن یا رفع موانع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

( به کنایه ) یه خزانه خرج چیزی کردن خزانه را ( برای خرید چیزی ) خالی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

قبول نکردن زیر بار نرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس شانه باز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( در مورد خورد و خوراک ) بدغذا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریق رحمت را سر کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریق رحمت را سر کشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

یه تک پا جایی رفتن سر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینو تو گوشِت فرو کن مثال I’m the boss around here, and don’t you forget it! اینجا من رئیسم، اینو تو گوشت فرو کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شک نکن - شکی توش نیست - بی بروبرگرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غزل خداحافظی خواندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

وانمود کردن به کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

از همه چیز دور شدن ( برای استراحت و غیره )

پیشنهاد
١

سر سوزنی توجه نکردن سر سوزنی محل نذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تا جایی که خبر دارم نه

پیشنهاد
١٣

اگه بمیرم هم همچین کاری نمی کنم دوستانی که نوشتن "مگه اینکه از روی نعش من رد بشی" اشتباهه. چون جمله بالا نمیخواد کسی رو تهدید کنه بلکه میگه فلان کار ...

پیشنهاد
١

محبت کسی را بدست آوردن دل کسی را بدست آوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محبت کسی را جلب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدیر شعبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطب دکتر

پیشنهاد
١

دست نااهل افتادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرگ یا زندگی هم معنی میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمام مایملک خود را فروختن مال و منال خود را فروختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جلوی ضرر بیشتر را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار را شروع کردن دست به کار شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اقتصاد کاذب سلسله اقدام های اقتصادی که در ظاهر، انتخاب آن اقتصادی به نظر برسد، اما در عمل معلوم می شود که سرمایه یا انرژی بیشتری نسبت به آنچه که در ا ...