پیشنهادهای بهنوش عافیتطلب (٤٥٢)
( ادبی ) گسیل ساختن
شوراندن
گروه چماق به دست
در امان نگاه داشتن
کسی را باعث وبانی چیزی دانستن
جانانه مثال: true friendship: رفاقتی جانانه
در ترکیباتی مثل brisk business می توان از معادل �کاروبار کسی سکه بودن� استفاده کرد.
کمِ کم ( مثلاً: کمِ کم ۱۰۰ دلار می ارزد. )
گشت وگذار
( دربارۀ رنگ پوست ) سرخ وسفید
( رنگ ) زرشکی، سماقی
مرکز رفاه سالمندان
شوتِ زباله
سرتاپا all wet: سرتاپا خیس
دید زدن
ناغافل
هرچه بیشتر، به مرور زمان بیشتر شدن
شور چیزی را درآوردن
با فراغ بال
وسعت نظر
شرعاً
بقاع مقدس
یونانی مآب
در حالت جمع ( Sunnites ) : اهل تسنّن
در حالت جمع ( Shiites ) : اهل تشیع
نقش پررنگ
سیر نزولی داشتن
سیر صعودی داشتن
هدف حمله قرار دادن، در تیررس حملات قرار گرفتن
در کسوتِ
می باره
اشارات نظر [با] علم و اشاره
هنجارین
مستانه
هرزه زدایی شده، سانسورشده
دوای درد
۱. امتیاز دادن، عقب نشینی کردن، کوتاه آمدن ۲. مصالحه کردن، سازش کردن ( از فرهنگ پویا )
بارها و بارها
اعتراض برانگیز
غُد
دهن کجی سکۀ یک پول کردن
از آن طرف، از آن طرف هم
فاسد، خراب
در فضای عمومی
بیش از پیش
روی خوش نشان دادن
با کمالات
شیفتۀ الکل
به احترامِ
محقّر