پیشنهادهای بهنوش عافیتطلب (٤٥٢)
از صرافت چیزی افتادن
دست شستن از
از آب وگل درآمدن
از پا ننشستن
باب طبع
خوشایند
از لحاظ جسمانی
بی پناهی
دل توی دل کسی نبودن برای انجام کاری
از هر دری حرف زدن
طلبیدن مثال: It requires a lot of energy انرژی فراوانی می طلبد.
بال وپر دادن
تحریف شده
گاهی �در کمین نشستن� هم معنی می دهد. مثال: the disease that threatens people مرضی که در کمین مردم نشسته است.
گاهی �از چشم افتادن� و� از چشم انداختن� هم معنی می دهد.
معانی دیگر: محدودیت، قدرت
هدف غایی
ناهمخوانی
ملموس
جلوه کردن
نسل اندرنسل
زیبارو
مخاطرات
نامفهوم
در حالت مجهول ( to be cheated ) می تواند به معنای �رودست خوردن�باشد.
تلاش، تقلا، مبارزه، نبرد ( از فرهنگ پویا )
گزاف
یکی از �کله علفی� برای معادل این کلمه استفاده کرد که به نظرم بد نیست.
به ترتیب چیدن
روبه راه مثال: everything is fine همه چیز روبه راه است.
شروع به حرف زدن کردن مثال: she started in about her interests شروع کرد به حرف زدن دربارۀ علایقش
از رازی خبر داشتن
شاید باورتون نشه؛ ولی گاهی می شه از فعل �ریختن� برای معادل این واژه استفاده کرد؛ مثل این جمله: my fear diminished ترسم ریخت 🙂
آگهی همسریابی
مخمصه، گرفتاری
لپ های کسی از خجالت سرخ شدن
زیر لب ( آواز ) خواندن
پسندیده
غلط نکنم. . .
هفت وهشتی
تفاخر کردن
به داد کسی رسیدن
جانفرسا مثال: a severe pain: دردی جانفرسا
مغموم
پیرِ کسی درآمدن
( ادبی ) با هم گرد شدن
به راه افتادن ( مثال: بلوایی به راه افتاد )
خبر شدن
سر دادن مثال: She started crying again دوباره گریه را سر داد.
به عزا ایستادن