پیشنهادهای شهریار (٢٧٦)
به عنوان صفت: اول، نخست، یکم؛ اولین، نخستین، یکمین، یِکُمی به عنوان قید: ۱. اول، نخست، پیش از همه ۲. ( برای ) اولین بار، نخستین بار به عنوان اسم: ۱ ...
( محاوره ) ۱. [شخص] کشتن، از پا درآوردن؛ دخل . . . را آوردن؛ مورد حمله قرار دادن، زدن؛ بیهوش کردن ۲. از بین بردن، نابود کردن، داغون کردن ۳. ( تلویزی ...
۱. ( محاوره ) مسخره، مضحک؛ عجیب و غریب، خُل ۲. دلقک، لوده، آدمِ مضحک؛ آدم عجیب و غریب
زامبیایی
۱. حساب کردنی، شمارپذیر، برآوردکردنی، قابل اندازه گیری، قابل محاسبه ۲. قابل اطمینان، باورکردنی، باورپذیر
۱. [سنگ آهک] پختن، آهک کردن ۲. ( شیمی ) تکلیس کردن؛ اکسیدن ۳. سوزاندن و خاکستر کردن ۴. [سنگ آهک] پخته شدن، آهک شدن ۵. ( شیمی ) تکلیس شدن؛ اکسیده شدن
۱. آهک پزی، آهک سازی ۲. ( شیمی ) تکلیس؛ تشویه ۳. احراق، سوزاندن و خاکستر کردن
۱. آهکی کردن ۲. آهکی شدن؛ تصلب پیدا کردن؛ سفت شدن
آهکی شدگی، تصلب پیداکردگی، تصلب، سفت شدگی
[واقعه، تصمیم] مصیبت بار، پربلا، فاجعه انگیز؛ [شخص] مصیبت زده، فلاکت زده؛ بدبخت، بیچاره
۱. ( شیمی ) کالامین، سنگ توتیا ۲. لوسیونِ کالامین
( گیاه ) کدوی قلیانی
۱. کیک؛ شیرینی؛ کلوچه ۲. کتلت، شامی ۳. [صابون، یخ، شکلات و غیره] قالب ۴. با لایه ای از . . . پوشاندن ۵. سفت کردن، خشک کردن؛ [خون] لخته کردن، دلمه کرد ...
تملق، چاپلوسی، مداهنه؛ زبان بازی
با زبان بازی . . . را راضی کردن، با چرب زبانی . . . را متقاعد کردن؛ زیر پای . . . نشستن؛ هندوانه زیر بغل . . . گذاشتن؛ گول زدن
( کاربرد قدیمی ) پست، زبون؛ بزدل، جبون
۱. ( نظامی ) صندوق مهمات؛ ارابه مهمات ۲. ( معماری زیرآبی ) صندوقه هوا
( به عنوان نشانه در راه و غیره ) سنگ چین؛ ( روی قبر ) سنگ نشانه
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
( محاوره ) ۱. تودار، آب زیر کاه؛ کم حرف؛ مرموز، موذی ۲. محتاط، محافظه کار؛ دست به عصا
جبّه، قبا، قفتان؛ پیراهن ( زنانه ) ، کفتان، پیراهن عربی
( ادبیات، در میانِ مصراع ) سکته ملیح، درنگ
۱. چهارچوب، کادر، استخوان بندی ۲. ( حقوق ) ( افسران ) کادر ۳. کادر رهبری
طفیلی، انگل، گدا
گدایی کردن؛ تلکه کردن
۱. دانشجوی دانشکده افسری ۲. کارآموز، شاگرد ۳. ( در خانواده ) پسر کوچک، برادر کوچک
[صدا، گفتار] وزن؛ آهنگ؛ افت و خیز، فراز و فرود؛ ( موسیقی ) کادانس، فرود
( گلف ) ۱. کوله کش ۲. وسایلِ بازی را حمل کردن، کوله کشی کردن
[شخص] نانجیب، نالوطی، نامرد؛ [رفتار] بی شرمانه، پست
مردنی، تکیده، وارفته؛ مثل میت؛ رنگ پریده
آدم پست؛ آدم بی سر و پا؛ ولگرد
جسد، نعش، میت
۱. ( در گفتار و گفتگو ) تنافرِ آواها، تنافرِ الفاظ، ناهمگونی؛ بدآوایی؛ ( موسیقی ) ناموزونی، ناهماهنگی
۱. [صداها، الفاظ] متنافر، ناهمگون؛ بدآوا؛ ( موسیقی ) ناموزون، ناهماهنگ
۱. [مرغ] قُدقُد؛ [شخص] قاه قاه؛ [سخن] پرت و پلا ۲. [مرغ] قدقد کردن؛ [شخص] قهقه زدن، پرت و پلا گفتن
۱. [سند، نامه] مُهر؛ مُهرِ تأیید ۲. نشان اصالت؛ علامت مرغوبیت ۳. ( در داروسازی ) کاشه
۱. ( برای اسلحه، آذوقه ) مخفیگاه، نهانگاه؛ ( در مخفیگاه ) آذوقه؛ اسلحه
۱. ( در کشتی ) آشپزخانه ۲. ( در آمریکا، در قطار باری ) واگن خدمه
( عامیانه ) همگی، همه اشان، همه
راننده تاکسی، تاکسیران؛ درشکه چی
قطار کابلی
( دریانوردی ) کابل = واحد اندازه گیری مسافت
کابل کشی، کابل گذاری
۱. کابل؛ سیم؛ طناب؛ مفتول، طناب فلزی؛ [لنگر] زنجیر ۲. تلگراف، تلگرام ۳. تلگراف زدن
۱. قفسه، کابینت ۲. ( در رادیو، دستگاه های صوتی ) جعبه ۳. هیئت دولت، هیئت وزرا، کابینه ۴. ( کاربرد قدیمی ) اتاق خلوت
قایقِ تفریحی
مستخدم کشتی خدمتکار کشتی
۱. [کشتی، هواپیما] کابین ۲. کلبه ( چوبی ) ؛ ( در راه آهن ) اتاقکِ سوزنبان، سوزنبانی
ورزش میل