پیشنهادهای شهریار (٢٨١)
همان بارِ اول
در نظر اول، در بادی امر، با نگاه اول، با نظر اول، در همان نظر اول، در نخستین نگاه
در نظر اول، در بادی امر، با نگاه اول، با نظر اول، در همان نظر اول، در نخستین نگاه
( بیشتر به صورت جمع می آید ) اصولِ اولیه
در اولین فرصت، هر چه زودتر
به عنوان صفت: اول، نخست، یکم؛ اولین، نخستین، یکمین، یِکُمی به عنوان قید: ۱. اول، نخست، پیش از همه ۲. ( برای ) اولین بار، نخستین بار به عنوان اسم: ۱ ...
( محاوره ) ۱. [شخص] کشتن، از پا درآوردن؛ دخل . . . را آوردن؛ مورد حمله قرار دادن، زدن؛ بیهوش کردن ۲. از بین بردن، نابود کردن، داغون کردن ۳. ( تلویزی ...
۱. ( محاوره ) مسخره، مضحک؛ عجیب و غریب، خُل ۲. دلقک، لوده، آدمِ مضحک؛ آدم عجیب و غریب
زامبیایی
۱. حساب کردنی، شمارپذیر، برآوردکردنی، قابل اندازه گیری، قابل محاسبه ۲. قابل اطمینان، باورکردنی، باورپذیر
۱. [سنگ آهک] پختن، آهک کردن ۲. ( شیمی ) تکلیس کردن؛ اکسیدن ۳. سوزاندن و خاکستر کردن ۴. [سنگ آهک] پخته شدن، آهک شدن ۵. ( شیمی ) تکلیس شدن؛ اکسیده شدن
۱. آهک پزی، آهک سازی ۲. ( شیمی ) تکلیس؛ تشویه ۳. احراق، سوزاندن و خاکستر کردن
۱. آهکی کردن ۲. آهکی شدن؛ تصلب پیدا کردن؛ سفت شدن
آهکی شدگی، تصلب پیداکردگی، تصلب، سفت شدگی
[واقعه، تصمیم] مصیبت بار، پربلا، فاجعه انگیز؛ [شخص] مصیبت زده، فلاکت زده؛ بدبخت، بیچاره
۱. ( شیمی ) کالامین، سنگ توتیا ۲. لوسیونِ کالامین
( گیاه ) کدوی قلیانی
۱. کیک؛ شیرینی؛ کلوچه ۲. کتلت، شامی ۳. [صابون، یخ، شکلات و غیره] قالب ۴. با لایه ای از . . . پوشاندن ۵. سفت کردن، خشک کردن؛ [خون] لخته کردن، دلمه کرد ...
تملق، چاپلوسی، مداهنه؛ زبان بازی
با زبان بازی . . . را راضی کردن، با چرب زبانی . . . را متقاعد کردن؛ زیر پای . . . نشستن؛ هندوانه زیر بغل . . . گذاشتن؛ گول زدن
( کاربرد قدیمی ) پست، زبون؛ بزدل، جبون
۱. ( نظامی ) صندوق مهمات؛ ارابه مهمات ۲. ( معماری زیرآبی ) صندوقه هوا
( به عنوان نشانه در راه و غیره ) سنگ چین؛ ( روی قبر ) سنگ نشانه
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
۱. زیرکی، موذی گری؛ کم حرفی، توداری، رازداری ۲. احتیاط کاری، احتیاط
( محاوره ) ۱. تودار، آب زیر کاه؛ کم حرف؛ مرموز، موذی ۲. محتاط، محافظه کار؛ دست به عصا
جبّه، قبا، قفتان؛ پیراهن ( زنانه ) ، کفتان، پیراهن عربی
( ادبیات، در میانِ مصراع ) سکته ملیح، درنگ
۱. چهارچوب، کادر، استخوان بندی ۲. ( حقوق ) ( افسران ) کادر ۳. کادر رهبری
طفیلی، انگل، گدا
گدایی کردن؛ تلکه کردن
۱. دانشجوی دانشکده افسری ۲. کارآموز، شاگرد ۳. ( در خانواده ) پسر کوچک، برادر کوچک
[صدا، گفتار] وزن؛ آهنگ؛ افت و خیز، فراز و فرود؛ ( موسیقی ) کادانس، فرود
( گلف ) ۱. کوله کش ۲. وسایلِ بازی را حمل کردن، کوله کشی کردن
[شخص] نانجیب، نالوطی، نامرد؛ [رفتار] بی شرمانه، پست
مردنی، تکیده، وارفته؛ مثل میت؛ رنگ پریده
آدم پست؛ آدم بی سر و پا؛ ولگرد
جسد، نعش، میت
۱. ( در گفتار و گفتگو ) تنافرِ آواها، تنافرِ الفاظ، ناهمگونی؛ بدآوایی؛ ( موسیقی ) ناموزونی، ناهماهنگی
۱. [صداها، الفاظ] متنافر، ناهمگون؛ بدآوا؛ ( موسیقی ) ناموزون، ناهماهنگ
۱. [مرغ] قُدقُد؛ [شخص] قاه قاه؛ [سخن] پرت و پلا ۲. [مرغ] قدقد کردن؛ [شخص] قهقه زدن، پرت و پلا گفتن
۱. [سند، نامه] مُهر؛ مُهرِ تأیید ۲. نشان اصالت؛ علامت مرغوبیت ۳. ( در داروسازی ) کاشه
۱. ( برای اسلحه، آذوقه ) مخفیگاه، نهانگاه؛ ( در مخفیگاه ) آذوقه؛ اسلحه
۱. ( در کشتی ) آشپزخانه ۲. ( در آمریکا، در قطار باری ) واگن خدمه
( عامیانه ) همگی، همه اشان، همه
راننده تاکسی، تاکسیران؛ درشکه چی
قطار کابلی
( دریانوردی ) کابل = واحد اندازه گیری مسافت
کابل کشی، کابل گذاری
۱. کابل؛ سیم؛ طناب؛ مفتول، طناب فلزی؛ [لنگر] زنجیر ۲. تلگراف، تلگرام ۳. تلگراف زدن