پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٧٠٨)
جُهون، در گویش شهرستان بهاباد جوهون به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.
/xAr/در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره
Johun ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای زیبا و قشنگ است و متضاد آن خوار به معنی زشت است. مثال چق این لباس جوهونه.
دَمُ تَشتِه، در گویش شهرستان بهاباد به معنای هر لحظه، مرتب، پشت سر هم است مثال، آقای مدیر این دانش آموز دم و تشته می خواهد بره دستشویی
شش صیغه فعل گرفتن، مثال، گرفتی چی شد
راه راست، نه افراط نه تفریط
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه همچنین به معنای این چنین از کلمه ی هَچین، استفاده می شود. مثال، تو نباید، هچین حرفی می زدی
هَچین، در گویش شهرستان بهاباد به معنای همچنین، این چنین و این جوری است. مثال، تو نباید هچین حرفی می زدی
در گویش شهرستان بهاباد گاهی به جای کلمه ی زود از کلمه ی تندی استفاده می شود. مثال، به جای گفتن، زود باش بریم می گویند تندی باش بریم.
در گویش شهرستان بهاباد به اسفرزه می گویند که ملین است و دانه های آن آب را به خود جذب می کند و برای رفع گرمی بدن نیز مفید است.
Arobari, در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی است، پرورش گوسفند خیلی خوبه به شرطی که آدم بتونه اروبری کنه
کله کشو/Kalle kashu/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کله کشیدن یا همان سرک کشیدن و نگاه دزدانه است کله کشو معادل کله کشوک/kalle kashook/ مازنی است.
بُوْز در گویش شهرستان بهاباد به زنبور گویند اما بوزتخمی:به زنبور بزرگ قرمز رنگ گویند، بوز زردو: به زنبور زرد رنگی گفته می شود که از لحاظ جثه تقریبا ن ...
لقبی که به انگلیس داده شده است.
کُوْگ، در گویش شهرستان بهاباد به معنای کبک است
متضاد گرفتن، برگرداندن
بوی لاش:در گویش شهرستان بهاباد به بوی متعفن و بسیار بد بو که عموما از فساد گوشت و حیوان مرده بر می خیزد را گویند. مثال، چه بوی لاشی میاد! یا این گوشت ...
گوشت مازه:گوشتی که در دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند جا دارد و برای کباب کردن مرغوب تر است، راسته.
در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی انگور ساز گویند.
انگور غریبی بهترین نوع انگور در شهرستان بهاباد می باشد که به تدریج خیلی شیرین می شود و دارای دانه های درشت و بیضی شکل و اب دار و رنگ سبز کمرنگ متمایل ...
Hanu, در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی هنوز استفاده می شود. مثال، چرا می خندید من که هنو چیزی نگفتم ( حرفی نزدم )
ترکیب کلمه چیز و مصدر شدن به معنی اتفاق افتادن، مساله ای پیش آمدن است مثال، چیزی شده که ناراحتی؟ البته در گویش شهرستان بهاباد بیشتر به جای کلمه ی چیز ...
پیر و کور در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناتوان و عاجز است مثال، از بس کار کده ( کرده ) خودشا پیر و کور کده.
اِمبار=انبار ( ق ) مخفف این بار، این مرتبه. مدتی دیگر بگذشت انبار مسجد بتمامی صد هرس رسانید. ( فردوس المرشدیه ص 28 از فرهنگ فارسی معین ) . اِن:مخفف ...
تو ( tu ) آمدن، داخل شدن، مثال، این چه طرز وارد شدنه
Tu amadan, داخل شدن، وارد شدن، مثال، این چه طرز تو آمدنه؟
هُرم، در گویش شهرستان بهاباد به معنای حرارت و گرمی است و مختص گرمای خورشید و آتش ندارد هرم بدن انسان یا سایر حیوانات خونگرم، هرم آب و غیره البته در م ...
Galeham kardan, در گویش شهرستان بهاباد به معنای مخلوط کردن و قاطی کردن است. دوای گلهمی:به داروی گیاهی که از چند دارو گیاهی تهیه شده است و اصطلاحا به ...
به جهنم، در مواقعی بکار می رود که فردی به کسی می گوید کاری را انجام دهد یا ندهد اما فرد اصرار بر خلاف آن دارد در هنگام عصبانیت و برای پایان دادن به ن ...
در گویش بعضی مناطق به جای بسم الله بگو، می گویند بسم الله کن، البته بسم الله کن در مواقع حساس و مهم که می خواهد فردی کاری را شروع کند برای تأکید اینگ ...
سَرُ دُوْر چیزی بودن یا سر دور کاری بودن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای سر در کاری ( چیزی ) نهادن ( کردن ) ؛ پرداختن بدان مثال فلانی سر دور روضه دا ...
تَگ آمدَن، در گویش شهرستان بهاباد به معنای رسیدگی نیز است مثال، بابام سرِ دُوْر روضه دارن تگ میون
در گویش شهرستان بهاباد به جای زر نزن، گفته می شود غُر غُر نکن، اِقَ غر غر نکن ( اینقدر )
رُو چَشَم، بیشتر در گویش داشی و این کلمه معنی /باشه حتما/ می دهد
فیلم بِکُش بِکُشی
اَکِّه هِیْ، ( لهجه و گویش تهرانی ) افسوس.
آفرین در منش داشی و لوطی گری، بابا ای ول:صد آفرین، هزار آفرین و آفرین بارک الله در شیوه داشی و درویشی
إی وَ ل، در منش داشی و لوطی
داش منشی ( dash منشی ) :منش داشی داشتن، خصلت و خلق و خوی لوطی داشتن
خراباتی که از آن مغان است اما برای پی بردن به معنی همین جمله باید کلمات خرابات و مغان را معنی کردکلمه ی خرابات به معنی میخانه یا میکده است اما مغان ج ...
هر چیزی که در آن خرابیست مانند ویرانه یا خرابه که خرابی در آن داد می زند یا میکده و میخانه که باعث خرابی روح و روان انسانیست یا کسب مقام بالای عرفانی ...
باده مغان یا می مغان:شرابی که زردشتیان بعمل آورند.
ولیعهد
خلیفه
مترادف خلایف یا خلائف یعنی جانشینان
hamtow/ در گویش شهرستان بهابادبه معنای همین طوری و همین جوری است مثال، چرا خوشحالی؟ جواب می دهد همطو که در این حالت با گفتن چنین کلمه ای به مخاطب می ...
همطوه/Hamtohe/یا/ هَمطو اِ/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای هم طوره یا همین طوره یا همین طوریه یا همین طور است یا همین طوریست یا همین جوره یاهمین جور ...
Tu hesab budan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن، به یادداشتن، فراموش نکردن و مواظب بودن است. مثال: بله تو حساب بودم ( فراموش نکردم ) که ا ...
تو ( tu ) حساب بودن یا تو حساب نبودن :در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه بودن یانبودن، به یاد داشتن یا نداشتن، فراموش نکردن یاکردن و مواظب بودن یا ...
Tu hesab nabudan/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای متوجه نبودن، به یاد نداشتن، فراموش کردن و مواظب نبودن است. مثال: ببخشید تو حساب نبودم ( فراموش کرد ...