پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٦٩٧)
دل خرابی :در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای گنگ در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگی اس ...
حالت کردن دل:در گویش شهرستان بهاباد به معنی مالش رفتن دل ؛ دردهای مبهم در معده پدید آمدن، آشوب و انقلاب درونی براثر اختلال معده و حالتی شبیه به گرسنگ ...
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن /Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ...
گز/Gez/در گویش شهرستان بهاباد به معنای ادا/ada/ است و گز کسی را درآوردن /Gez kasi ra daravardan/ به معنای ادای کسی را درآوردن است که بیشتر بچه های بی ...
دوره ها، فی سته ایام :در شش دوره
ترکیدن زهره ( tarakidan zahreh ) به شدت ترسیدن در اثر یک اتفاق ناگهانی
قدم به معنی متقدم نیز است و عبارت قرآنی قدم صدق می تواند به معنای پیشی گیرنده در راستی تلقی شود.
قدم نورسیده مبارک:قدم کنایه از آمدن، نورسیده منظور نوزاد، اما کلمات بدنیا ، برای شما و باد یا باشد محذوف، لذا معنی جمله این است، بدنیا آمدن نوزاد برا ...
حُکام باطل، ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﺍﻣﺎم ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎم ﻃﺎﻏﻮﺕ، ﻛﺴﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻖّ ﺣﻜﻢ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺧﺪﺍ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﺷﻮﺩ.
الوهیت یعنی مقام خدایی چنان که مشرکان معتقد بودند که بت هایشان دارای مقام الوهیت هستند اما ربوبیّت یعنی تربیت خلق و تدبیر امور لذا الوهیت معنی ربوبیّ ...
Hefdah/در گویش شهرستان بهاباد به آن هبده/habdeh/ یا هیبده /hibdeh/می گویند.
Hejdah/هیجده، هیژده, در گویش شهرستان بهاباد به آن، هجده /hajdeh/می گویند.
Samaniyeh/ثمانیة کلمه ی عربی است و به معنای عددهشت است و ثمانیة عشر : هجده , هیجده
ﻋَﺮﺵ/به معنی تخت است. اما عرش الهی ﻣﺮﻛﺰ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻛﻨﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﺳﺖﻭﻗﺘﻲ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ: ﻓﻠﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻧﺸﺴﺖ ﻳﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﺨﺖ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺳﻴﺪ ﻳﺎ ...
kotkowyi/ در اصل کت کاوی بوده است ( کت کاویدن ) کت به معنای سوراخ و معنی تحت لفظی کت کاویدن می شود گشتن و تفحص درون یک سوراخ و در گویش شهرستان بهاباد ...
کت کویی/kotkowyi/ در اصل کت کاوی بوده است ( کت کاویدن ) کت به معنای سوراخ و معنی تحت لفظی کت کاویدن می شود گشتن و تفحص درون یک سوراخ و در گویش شهرستا ...
Bepparun/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای پرت کن یا بینداز می باشد. مثال بپرون بیرون
لَرد، در گویش شهرستان بهاباد به معنای بیرون، و این کلمه برای چیز بی ارزشی که ارزش نگهداشتن نداشته باشد استفاده می شود مثال بپرون لرد ( پرت کن بیرون ) ...
در گویش شهر ستان بهاباد از توابع استان یزد به نای همان لوله ای غضروفی که از گلو به پایین و جلوی مری قرار دارد و هوا را به شش ها می رساند ناد/nad/ می ...
Kazeh/ نامی که فرهنگستان برای جعبه رایانه یا به انگلیسی کیس کامپیوتر ( به انگلیسی: Computer Case ) انتخاب کرده است و آن جعبه ای فلزی است که با اجزای ...
گو بازی:در گویش شهرستان بهاباد به معنای توپ بازی است.
در گویش شهرستان بهاباد به معنای توپ است.
در گویش شهرستان بهاباد به کفش دوزک صندوقو /sandughu / گفته می شود.
sandughu / در گویش شهرستان بهاباد به کفش دوزک گفته می شود.
پَرپَرو/Parparu/ در گویش شهرستان بهاباد به حشره ای از نوع پروانه با جثه ای در حد زنبور کوچک وبه رنگ خاک گفته می شود که از خرابی بعضی از خوراکی ها چون ...
پچ ؛ با کسر پ، در گویش شهرستان بهاباد به معنی له و مچاله، پچ کردن یعنی له کردن برای یادسپاری بهتر:فردی به دوستش میگه پِچ پِچ نکن ( ساکت باش ) تا من ا ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر کلمات برعکس و وارونه از کلمه ی پسکی /pasaki/ نیز استفاده می شود اما واژه پس وارون /Pas varun/ به معنای برعکس و وارونه ...
در گویش شهرستان بهاباد علاوه بر کلمات وارونه و برعکس از کلمه ی پسکی /pasaki/ نیز استفاده می شود اما واژه پس وارون /Pas varun/ به معناهای بالا ، تنها ...
Pas varun/ در گویش شهرستان بهاباد به جای استفاده از کلمات، وارونه، برعکس، پسکی و پشت و رو برای پوشیدن لباس از این واژه استفاده می شود.
راه، طریق
[ ب َ ] در گویش شهرستان بهاباد به محل ورود آب به باغ یا جوی های فرعی بلغ می گویند و بلغ گرفتن به معنای بستن مدخل ها تا آب را به محل باغ مورد نظر هدای ...
/kerdAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای آداب هم استفاده می شود. مثال آدم باید کردار داشته باشه
در گویش شهرستان بهاباد وقتی فردی مطلبی را می گوید تا امر گفته شده را انجام ندهد یا با ان مخالفت کندو فرد آمر از پاسخ فرد ناراحت و می خواهد اعتراضش را ...
Hasseh/به معنای وجود دارد، در گویش شهرستان. بهاباد به جای کلمه ی رایج /هست ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه ی کرمانی هسته/Hasteh/ از مخفف ه ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هسش یا هستش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) و کلمه رایج هست ( ِ هِ ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش شهرس ...
به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست ( ِ هِ ) / و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از کلمه ی هسته /Hasteh/ استفاده می شود اما در گویش ش ...
Hasteh/به معنای وجود دارد، در گویش کرمان به جای کلمه رایج /هست یا ِ هِ/ و کلمه تهرانی ( هستش یا هسش ) از این کلمه استفاده می شود اما در گویش شهرستان ...
سرsar /علاوه بر معانی که ذکر شد معنی /روی/ هم می دهد. مثال سر پنجه، سر میز، گذاشتن نان سر سفره
سُرُمُرُ گُندِه/ به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش سر مر گنده اطلاق می شود.
در گویش شهرستان بهاباد، سُرُمُرُ گُندِه به فردی سالم و تندرست بی غم وغصه و خوش اطلاق می شود.
Sarechengu/ اسم مرکب =سر ( روی ) چنگ ( پنجه، تمام کف با انگشتان و نیز انگشتان به تنهائی بی کف ) در گویش شهرستان بهاباد به حالت نشستن سر پنجه پا را گو ...
Changodandan/ با زحمت، با سختی، با تمام تاب و توان مثال ایستادگی ملت ایران با چنگ و دندان در مقابل دشمن بعثی
فِرفِرو/ در گویش شهرستان بهاباد به فرفره گفته می شود. اصطلاح ( مثل فرفرو ) برای ویژگی فردی بکار می رود که کار یا کارها را به سرعت انجام می دهد و خیلی ...
جُرجُر/در گویش شهرستان بهاباد ۱ - جرجر حلق و گلو به معنای خارش حلق و گلو است که عموما با سرفه کردن سعی در رفع آن می شود اما زمان کوتاهی نمی گذرد که م ...
Shar shar /در گویش شهرستان بهاباد از این کلمه نیز برای بیان صدای ریزش باران شدید استفاده می شود.
پایانی
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /پایین /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود البته کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است دهخدا در فرهنگش تگ را علاو ...
[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه /ته /از کلمه ی تگ ( tag ) استفاده می شود چون کلمه تگ در قدیم هم استفاده می شده است به نظر می رسد کل ...
[ ت َ ] ( اِ ) در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمات ته و پایین از کلمه ی تگ استفاده می شود در مثال خودکار از روی میز افتاد تگ در این اینجا معنی پایین ...