پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٦٩٧)

بازدید
٢,٦١٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

میوه ای که آن را با دست فشار داده و آبکی کرده باشندکه معمولا سوراخ کوچکی در پوست آن ایجاد می کنند واز آنجا آب آن را می مکند البته باید پوست آن خشک نش ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

چِیْ زِه/در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ( چیست ) از کلمه ی چیزه ( چِیْ زِه ) استفاده می شود که به معنای ( چه هست ) یا ( چه چیزی است ) می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ( چیست ) از کلمه ی چیزه ( چِیْ زِه ) استفاده می شود که به معنای ( چه هست ) یا ( چه چیزی است ) می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

هِچی/این کلمه در گویش شهرستان بهاباد به معنای هیچی است که همان مخفف هیچ چیز است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

هیچی، مخفف هیچ چیز که در گویش شهرستان بهاباد هِچی تلفظ می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

[ گویش بهابادی ] /chi shi/ به معنای همان چی که در موارد زیر به کار می رود: 1. کلمه ای برای نشان دادن تعجب در مقابل گوینده 2. کلمه ای برای درخواست تکر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

چی در موارد زیر به کار می رود : 1. کلمه ای برای نشان دادن تعجب در مقابل گوینده 2. کلمه ای برای درخواست تکرار جمله گوینده 3. چی به معنای چه چیزی کلمه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی هیچ، از کلمه ی هش ( هِش ) استفاده می شود این کلمه شبیه کلمه ی هیش است که دربعضی مناطق از آن استفاده می گردد. مثل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

هِش/در گویش شهرستان بهاباد به معنای هیچ می باشد. مثلا، به شما هش ربطی نداره.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به اش شولی شهر یزددر شهرستان بهاباد به آن آش شلپتو/sholpotu/ می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

( قَ ) همان چارقد در گویش شهرستان بهاباد ، پارچه ای مربع شکل مخصوص زنان که آنرا دولا کرده بشکل مثلث در آورند و سپس آنرا در وسط طوری بر روی سر اندازند ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

در گویش شهرستان بهاباد به چارقد، چاقد ( قَ ) می گویند.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

قَتِق بالا. در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

آبکش. در گویش شهرستان بهاباد به آبکش یا صافی؛ ترش بالا، چلو صافی و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

تُرُش بالا/در گویش شهرستان بهاباد به آبکش یا صافی؛ ترش بالا، چلو صافی و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به صافی یا آبکش؛ چلو صافی، تُرُش بالا و قَتِق بالا هم گفته می شود که مورد اخیر معادل قاتق پلو در گویش مازنی است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

همان چار زانو و علت نامگذاری شاید به این دلیل باشد که وقتی چهار زانو می نشینیم قسمت انتهایی هر یک از پا ها زیر زانوی پای دیگر قرار می گیرد که اگر کسی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در استان کرمان به نوعی زاغ که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضمن، احتمالا کل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در استان کرمان به نوعی زاغ که درون بال هایش پرهای سفید رنگی وجود دارد و دمش درازتر وبسیار هم فضول و باهوش است کلاجَک گفته می شود. در ضمن، احتمالا کل ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش شهرستان بهاباد به حلاوت، حَلُوْأت گفته می شود. مثال: پدر ومادرش حَلُوْأت ندارند. یعنی حلاوت ندارند یا به عبارتی زندگی شان شیرین نیست مثلا بخا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

حَلُوْأت/در گویش شهرستان بهاباد به حلاوت، حَلُوْأت گفته می شود. مثال: پدر ومادرش حَلُوْأت ندارند. یعنی حلاوت ندارند یا به عبارتی زندگی شان شیرین نیست ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

در اصل نانبا بوده است پیدایش ( نانوا ) به این گونه است که در دورانی که ( نان ) فروشان و ( با ) فروشان از یکدیگر مستقل بودند، مردم ( نان ) را از ( نان ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهابادبه1 - دست اندرکار و کارْمَکارِه گفته می شود. 2 - مُسهل .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

در گویش شهرستان بهاباد به آن کارْمَکارِه گفته می شود و جمع آن کارمکارها یا کارمکارا می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

کارْمَکارِه/ در گویش شهرستان بهاباد به کارکن، و دست اندرکار گفته می شود و جمع آن کارمکارها یا کارمکارا می باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

چِنارو/در گویش شهرستان بهاباد به گیاه سلمک یا سلمه تره چنارو می گویند علت نامگذاری آن شبیه بودن برگ آن به برگ چنار است البته اندازه آن خیلی کوچکتر از ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

در گویش شهرستان بهاباد این گیاه به اسم چِنارو معروف است علت نامگذاری شبیه بودن برگ آن به برگ چنار است البته اندازه آن خیلی کوچکتر از برک چنار است این ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( mowr ) همان مَرغ یا پنجه مرغی است که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور معروف می باشد مور یا مرغ گیاهی علفی و دارای ساقة زیرزمینی افقی و گر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

( مَ ) . یا پنجه مرغی که در استان کرمان و شهرستان بهاباد به نام مور ( mowr ) معروف می باشد گیاهی است از تیرة گندمیان که علفی است و دارای ساقة زیرزمین ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش شهرستان بهاباد کلمه ی هَموار به صورت/ هُمْوار/ تلفظ می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. [مقابلِ بد] نیکو، پسندیده ۲. [خُب] شبه جمله و قید که هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است و عده ای آن را ه ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٩

خُب/امروزی/ شبه جمله و قید/ خب هویت مستقل پیدا کرده و حسابش را از [خوب] ( در مقابل بد ) کاملاً جدا کرده است. یعنی این طور نیست که هر کس نوشت [خب] ، م ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

خِیْلُ خُب ( گویش شهرستان بهاباد ) :خِیْلِه خُب ( لهجه و گویش تهرانی ) ، تحت لفظی یعنی خیلی خوب و در کل به معنی باشه. در شهرستان بهاباد بیشتر به جای ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

خِیْلْ /مخفف کلمه خیلی. البته طبق لغتنامه دهخدا، خیلی اصل آن از [خیل] بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

در گویش شهرستان بهاباد به جای آن از/خِیْلُخُو/kheylokho/استفاده می شود که در واقع همان واژه ی خِیلُ خُب بوده که در اثر فرایند واجی از نوع کاهشی واج ب ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

اُخِیلُ خُب /Okheylokhob/در گویش شهرستان بهاباد به معنای [درسته بسیار خُب] و [باشه بسیار خُب] به کار می رود. در بیشتر موارد به جای اُخِیلُ خُب، اُخِ ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

در گویش شهرستان بهاباد به بازو، بُوْاُو گفته می شود شاید اصل این کلمه، کلمه ی / با هو/ از زبان سانسکریت به معنای بازو باشد که با تغییراتی به /بُوْاُو ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

غِزِشْمُون/ در گویش شهرستان بهاباد به حالت خارش لثه به هر دلیل مثلا هنگام در آوردن دندان گفته می شود.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

زورمورو/zurmuru/ در گویش شهرستان بهاباد به مور مور شدن که گویش یزدی است و گز گز شدن که گویش رسمی کشور است و در اثر خواب رفتگی پا عارض می گردد گفته می ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

جِزْجِز/ در گویش شهرستان بهاباد نوعی توصیف سوزش هنگام سوختگی دست و پا وغیره بیشتر از طرف کسی که دچار سوختگی شده است مثال:دستم خورده به دیگ داره جز جز ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

/yak/همان یِک اما با تاکید روی کلمه بعد، مثال:یَک صحبتی کردبیا و ببین

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

حل و نرم:/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

حل و نرم :/Halonarm/در گویش شهرستان بهاباد به نرم و لطیف گفته می شود مثل پتوی نرمینه که سطحی نرم و لطیف دارد مثال این پارچه حل ونرمه مثل مخمل

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

dardomennat, در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سختیست.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

درد و منت:/dardomennat/در گویش شهرستان بهاباد به درد و رنج و درد و سختی گفته می شود درد و منت در اصل درد و محنت بوده و محنت/mehnat/ به معنای رنج و سخ ...