پیشنهادهای علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)
سردسته جنایتکاران، رئیس جانیان، سردسته تبهکاران، کسی که مسوول سندیکای جنایتکاران است!
اصطلاح ) کاملا سالم و دست نخورده، صحیح و سالم، بدون هیچگونه صدمه ای! We are lucky to have walked away from that car accident in one piece ما خوش شان ...
صفت ) مهذب، پالوده، صاف و صیقلی، جلا داده شده، پرداخته، آراسته، تیز شده، زدوده، دقیق و عالی شده، پالایش شده، تصفیه شده
ناهمواری، تغییر پذیری!
اصطلاح ) اشتیاق و اراده راسخ درونی، شور و حرارت باطنی! He has played with fire in his belly throughout his career او سرتاسر دوران حرفه ایی اش را ب ...
این اصطلاح فقط مربوط به کتاب نیست و کلا به هر محصول یا کالایی که به تعداد محدود تولید شود گفته میشود، مثل خودرو یا هر کالای دیگر! - سری محدود، نسخه ...
Time minus zero زمان صفر ثانیه! تمام شدن زمان! بدون زمان، بدون وقت، زمانی نمانده است! I realized I was t minus zero متوجه شدم که دیگه هیچ وقتی ندا ...
اصطلاح ) شمارش معکوس، کمتر از، در زمان کمتر از! T مخفف Time است. Time minus بیشتر برای شمارش معکوس برای آغاز یک واقعه استفاده می شود ولی در موارد ...
نکته جالب در مورد Defeat ) اگر بعنوان اسم بکار برود به معنای شکست و ناکامی است ولی اگر بعنوان فعل بکار رود به معنای پیروز شدن، غلبه کردن، شکست دادن ...
اسم مفعول blow ) یکی از معانی blow لو رفتن، آشکار شدن است. پس blown به معنای: لورفته، فاش شده! Your cover has been blown پوششت لو رفته است!
اصطلاح ) On the hunt بدنبال کسی یا چیزی گشتن، در جستجوی کسی یا چیزی بودن، در پی کسی یا چیزی بودن! The police are still on the hunt for the escaped ...
جمعه سیاه Black Friday یا حراج جمعه در آمریکا درواقع یک روز پس از روز شکرگزاری Thanksgiving ( آخرین پنجشنبه ماه نوامبر ) است که عملاً آخرین جمعه ماه ...
Giving Tuesday یا GivingTuesday سه شنبه بخشش، سه شنبه بخشندگی! اولین سه شنبه بعد از روز شکرگزاری Thanksgiving در ایالات متحده ( آخرین پنجشنبه ماه ن ...
صفت ) ( نامه، سند یا مدرک ) بصورت رسمی امضا شده! امضاء محضری شده! دارای تائیدیه رسمی! ممهور به مهر دفترخانه! رسمی، محضری!
1 - راهی شدن، عازم سفری شدن، رهسپار شدن! The ship was heading out to sea کشتی داشت راهی دریا میشد. 2 - دنبال کردن، تعقیب کردن، پشت سر کسی رفتن. ( H ...
تحت الشعاع قرار دادن، به حاشیه راندن، در انجام کاری بهتر و موفق تر عمل کردن، تفوق یافتن، توجهات را از دیگران گرفتن و به خود معطوف کردن. They were to ...
- سرزمین رویایی، ناکجاآباد، هیچستان! - سرزمین افسانه ای که شخصیت های کارتونی مثل پیتر پن، تینکر بل و سایر شخصیت های اسطوره ای تخیلی در آن زندگی می ک ...
Tach یا Tachometer وسیله ای است که با آن، سرعت چرخش شفت یا دیسک را، در یک موتور اندازه گیری می کنند و واحد آن دور بر دقیقه RPM Revolutions Per Minu ...
اصطلاح پزشکی ) از ریشه آلمانی : مجرا، مسیر Dactus arteriosus مجرای شریانی در دوران جنینی این مجرا که بین آئورت نزولی و شریان ریوی چپ است باز بوده ...
مسابقه را با یکی از مقام های اول تا سومی به پایان بردن! در پایان مسابقه به جایگاه اول تا سوم نائل شدن، مسابقه را با رفتن بر روی سکوی قهرمانی به اتم ...
ورزش های انفرادی ) - به سکوی قهرمانی مخصوص توزیع مدال هم گفته میشود. - جایگاه قهرمانی اول تا سوم Podium finish یعنی مسابقه را در مقام اول تا سو ...
اصطلاح ) روز روشن، بصورت کاملا آشکار منظور از عبارت فوق روشنایی و یا روشن بودن روز نیست بلکه اشاره به آشکارا بودن یک واقعه، بخصوص وقایع مجرمانه، دارد ...
توانایی کسی یا چیزی را تست کردن و سنجیدن!
حداقل چیزهای ضروری، حداقل شرایط لازم، کمترین حد ممکن، We need to keep expenses to a ( bare ) minimum ما باید هزینه ها را در کمترین حد ممکن نگه داریم ...
واقعیت بیشتر از آن چیزی است که به چشم میاد! واقعیت امر بیشتر از آن چیزی است که به نظر می رسد!
( امریکا - عامیانه ) محل گردهمایی و عیش و نوش بازیکنان ورزش گلف، بار یا رستورانی در محوطه زمین گلف که بازیکنان بعد از بازی برای صرف نوشیدنی و استراحت ...
مشتاق، دلباخته!
نگاه دراز مدت به چیزی داشتن، چیزی را بصورت دراز مدت مدنظر داشتن، فراتر از شرایط کنونی فکر کردن، نگاه یا چشم انداز بلند مدت داشتن! If you take the lo ...
( درباره چیزی ) نظر داشتن، باور داشتن، عقیده داشتن! Unfortunately, the president has taken the view that the national parks around the country are no ...
Knife - wielding صفت ) چاقو کش، چاقو بدست! A knife - wielding man has been shot dead in the center of Brussels یک مرد چاقو بدست در مرکز بروکسل به ض ...
حال و هوا، جو، حالت، پیرامون!
اینفرمال ) زمین گیر کردن، از پا در آوردن، شلیک کردن به کسی، شکست دادن، Police took down the suspected terrorist پلیس تروریست مظنون را زمین گیر کرد.
روزهای کاری در هفته!
خودمانی ) نوعی دشنه یا تیزی! ( معمولا این اصطلاح عامیانه در زندان ها بکار می رود ) و shank به سلاح دست سازی گفته میشود که از دسته قاشق، چنگال یا حت ...
اخطار دادن برای ترک جایی، هشدار در مورد دور ماندن از صحنه ای یا جایی! We placed a guard outside the door to warn people off until the gas leak coul ...
علاوه بر معانی فوق: اینفرمال ) همچنان، هنوز، گذشته از این! I can too read من همچنان میتوانم بخوانم!
هنر عامه، هنر همگانی، هنر مردمی! ( برگرفته از واژه Popular ) هنر عامه پسند یا پاپ، یک جنبش هنری در زمینه هنرهای تجسمی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ میلادی بود ...
1 - راه بیفت دیگه، عجله کن، بجنب، تکون بخور! 2 - بیایید شروع کنیم دیگه، بهتره دست به کار بشیم، دست بجنبان! با توجه به بافت جمله باید بهترین و نزدیک ...
تعیین یک مسیر، انتخاب یک راه، یک مسیری را مشخص کردن یا تنظیم کردن! Learn how to set a course for your life یاد بگیرید که چگونه برای زندگی تان یک مسی ...
خوب پس بذار باشد! بسیار خوب، پس باشد! پس بذار همین طور باشد! خیلی خب پس چاره ای نیست! اشکالی ندارد! خیلی خب پس، همینطور بشود! و. . . If she wants ...
اصطلاح ) کسی را در مقابل کسی قرار دادن، کسی را با کسی دشمن کردن، مخالف کردن! مثال از سریال بازی تاج و تخت What's the worst reason you have for turn ...
( تکه ای از فیلم کاسابلانکا یا کازابلانکا ) تکه کلام ریک ( همفری بوگارت ) به الزا ( لورن باکال ) برای عشقبازی! Here's looking at you kid بسلامتی ...
اسم یک غذای ژاپنی میباشد که شبیه به نان کماج یا کلوچه ای است که وسط آن را با گوشت چرخ کرده پخته شده ( گوشت گاو یا خوک ) و سایر مخلفات پر می کنند! بع ...
علاوه بر معانی فوق: گذشته فعل grind به معنای آسیاب کردن، خرد کردن، چرخ کردن، ساطوری کردن و. . . Grind, Ground, Ground Ground meat گوشت چرخ کرده یا ...
ضرب المثل ) معادل با ضرب المثل : مرغ همسایه غازه یا مرغ همسایه را غاز دیدن! به انگلیسی: The grass is always greener on the other side یا the apples ...
اصطلاح ) معنی لغوی یعنی چراگاه سبزتر، مراتع سبزتر. ولی این اصطلاح کنایه از: موقعیت بهتر، زندگی بهتر، شغل بهتر میباشد. ( شاید اشاره به داستان روباه ...
صفت ) اشتباهی، گمراه شده، اشتباه، غلط، منحرف! His untidy clothes give one a misguided impression of him لباس های نامرتب او یک تصور اشتباهی از او، به ...
اصطلاح ) حداکثر استفاده و بهره را از چیزی بردن، حداکثر لذت ممکن را از چیزی بردن، به بهترین نحو ممکن چیزی را بکار گرفتن Mary knows how to make the mo ...
Throw/Pour cold water آب پاکی را ریختن، ناامید کردن، دمق کردن، دم کسی را چیدن، فرونشاندن یا خاموش کردن هیجان و شور، کور کردن ذوق و نشاط کسی! I’ve h ...
به صورت رسمی وارد جایی شدن، به صحنه آمدن، وارد صحنه ( تئاتر یا اجرا ) شدن! مثال: She made her entrance too early and threw everyone into confusion ...