پیشنهادهای علی اکبر منصوری (١,٣٠٦)
بدون وقفه و سخت تلاش کردن، بطور مداوم و با جدیت کار کردن
محبت و توجه کسی را بخود جلب کردن، خود را مورد توجه کسی قرار دادن، مورد لطف کسی قرار گرفتن، He was trying to ingratiate himself with his father اون ...
اصطلاح ) مال کسی را خوردن، پول کسی را تلکه کردن و به جیب زدن You can't get away with swindling the orphans' out of their money مال یتیم خوردن ندار ...
کازان دیبی ) در ترکی استانبولی از نظر لغوی به معنای ته دیگ است اما در اصل نام یک دسر معروف ترکیه ای است، شبیه به کرم کارامل
اصطلاح ) بابت چیزی هزینه زیادی پرداخت کردن، مغبون شدن ( در خرید چیزی ) ، بهای سنگینی پرداخت کردن، بسیار گران تمام شدن، به قیمت خون کسی بها پرداختن و ...
گران تمام شدن
رساندن ( پیام، سلام، خبر و. . . ) از کسی به کسی دیگر نقل قول کردن، باز پخش کردن
Br ) کانون زلزله، مرکز زمین لرزه
یالا، حرفت را بزن! هر چی تو فکرت میگذره را بگو! هر چه میخواهی بگی را بگو!
حرفت را بزن، هر چی تو سرته بگو، هر چه میخواهی بگی را بگو!
اصطلاح ) این اصطلاح برای مواقعی استفاده می شود که بخواهیم بگوئیم حقیقت یک ماجرا عوض نمیشود حالا شما هر چه میخواهید بگویید، بگویید. - مهم نیست شما ...
دیوث، زن قحبه
راحت باش! هر طور راحتی! هرجور عشقت می کشه! اینجا رو مثل خونه خودت بدون! هر کاری دوس داری انجام بده!
( مثل اجل معلق ) بالای سر کسی ایستادن، روی کار کسی نظارت کردن، هنگام انجام کاری در کنار کسی بودن ( که البته اغلب برای اون شخص ناخوشایند است )
بسیار عصبی، برزخی، دلخور و عصبانی، اعصاب خورد I'm in high dudgeon now الآن خیلی اعصابم خورده
اصطلاح ) عامیانه چه حرفها! کم دروغ بگو! حرفاتو باور نمیکنم! این حرفها رو واسه عمت تعریف کن!
آزاد، آزاد باش! فرمان آزاد باش فرمانده به سربازان
اصطلاح ) معنای کلمه به کلمه ) دست راست خود رو دادن! ولی به مفهوم: ( بخاطر چیزی ) هر کاری را انجام دادن، زمین و زمان را بهم ریختن، دست به هر کاری ...
میزان غرامت، میزان جریمه، مقدار جریمه He has lodged an appeal for size of fine او برای میزان غرامت درخواست تجدیدنظر کرده است.
چطور مگه - He doesn't want to go to school - how so
برپا شدن، برخاستن، از جا بلند شدن مترادف با اصطلاح Come to one's feet
برپا شدن، از جا بلند شدن، برخاستن مترادف با اصطلاح Get to one's feet مثال Fred came to his feet to greet Mike فرد بلند شد تا به مایک خوشامد بگوی ...
لک لک ، لک لک سفید Ciconia Ciconia هم گفته میشود
گرداندن، راه بردن، پیاده روی بردن، گشت و گذار بردن و چرخاندن، به گردش بردن I'll take her for a walk after dinner and find out what the matter is ب ...
اصطلاح ) اعمال فشار برای وادار کردن به کاری، مجبور کردن، تحت فشار گذاشتن، وادار کردن ( به انجام کاری ) مثال: His companions brought pressure to b ...
اصطلاح ) مترادف با اصطلاح Take a dig Take a jab at someone به کسی متلک گفتن، تیکه انداختن، با گوشه و کنایه سخن گفتن، مسخره کردن، نیش زدن
Take a dig at someone اصطلاح ) به کسی تیکه انداختن، متلک گفتن، نیش زدن و با کنایه حرف زدن، مسخره کردن و گوشه زدن. مترادف با اصطلاح زیر Take a j ...
1 - دمغ کردن، پکر کردن، افسرده کردن. 2 - خود را رها کردن، ( بخصوص موقع آواز خواندن، رقصیدن یا نواختن موسیقی . . . )
قید ) حین نوازش، حین دستمالی کردن، با نوازش یا دستمالی
اصطلاح ) یه سر و سامانی به خودت بده، خودت رو جمع و جور کن، به خودت بیا
صفت ) ترسانده شده، مرعوب شده، تسلیم شده، تضعیف روحیه شده
صفت ) - کاملا فراگیر، همه فراگیر، کاملا محیط، احاطه کننده بر همه چیز، محیط بر همه چیز - نافذ، رسوخ کننده، همه جا نفوذ کننده
- هدف گرفتن، ( به سوی چیزی ) نشانه رفتن - هدفی در پیش گرفتن، هدف داشتن
در کمال تعجب من، بر خلاف انتظار من To my surprise /amazement To his, her surprise To one's surprise بر خلاف انتظار ( من، او، کسی ) ، در کمال نابا ...
عامیانه ) کشتن کسی با شلیک به سر، مغز کسی را با تفنگ ترکاندن، شلیک مرگبار به سر کسی کردن Ray blew the informant's brains out, just as the boss tol ...
صفت ) چکمه پوش، پوتین پوش
اصطلاح ) اینفرمال used to say that an angry argument or fight starts برای گفتن اینکه یک دعوا یا یک بگو مگوی تند شروع می شود. شاید معادل فارسی: اوضا ...
خودت رو سرزنش نکن، به خودت سخت نگیر، به خودت سرکوفت نزن
کاهو پیچ ( سالادی )
قر دادن، بالا و پایین انداختن باسن
اصطلاح ) 1 - دلتنگ شدن، در واقع غمگین شدن بخاطر ندیدن کسی یا انجام ندادن چیزی، در حسرت ( کسی یا چیزی ) بودن! 2 - مشتاق بودن، خواستن ( چیزی که نداری ...
قطع کامل تمام درختان جنگلی در یک منطقه Clear - cutting system سیستم قطع کامل و برداشت تمام درختان در یک منطقه ( به هر منظور )
Gamification یعنی بازی وار سازی، بازی گونه سازی دانش استفاده از تفکرات طراحی بازی و سرگرمی برای کارهای جدی و به زبان ساده تر، انجام کارهای جدی با ...
اصطلاح ) اجتناب کردن، طفره رفتن و شانه خالی کردن ، دور زدن یا دو دره کردن چیزی ( بجای برخورد با آن ) ، پیدا کردن راهی برای اینکه کاری یا چیزی مجبور ...
ورزش کردن، تمرین کردن I have to hit the gym to lose extra weight من باید برای کاهش وزن اضافه، ورزش کنم!
What's your vibe
اصطلاح ) - یه کم سطح توقع را پایین آوردن - جاه طلبی را کمتر کردن یا کمتر جاه طلب بودن! - هدف را پایین تر گرفتن مثال I wanted to be coming firs ...
یک اصطلاح ماهیگیری اما در موارد دیگری هم کاربرد دارد بخصوص برای بدست آوردن شغل! درگیر کردن تعداد بیشتری از مردم یا سایر چیزها، برای آنچه که می خواهی ...
اصطلاح ) این اصطلاح برای هشدار به طرف مقابل است که میخواهد کاری انجام بدهد یا تصمیمی بگیرد برای اینکه تمام مسؤولیت کارش را بعهده بگیرد و اینکه عواقب ...
عامیانه جدید ) شگفت انگیز، معرکه، عالی، کولاک!!! ( در انگلیسی" مدرن"، بعضی از کلمات معنای قدیمی و اصلی آنها به مرور زمان تغییر کرده و بخصوص در بی ...