تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

۱ - آب نبات؛ شکلات؛ هر نوع تنقلات در اندازه ی کوچک ( لقمه ای ) . ۲ - پیشخان شکلات؛ میز تنقلات؛ در مهمانی ها میزی که تنقلات مختلف روی آن چیده شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

۱ - [مدیریت] اعاده ی مشوق؛ اعاده ی پاداش؛ بازگرداندن پاداش یا بن در صورت نقض مقررات سازمانی، قوانین کشوری، یا مفاد قرارداد. پاداش یا کارانه ای به عن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سازمان پای بند به رفع تبعیض ( قومی، تباری، جنسیتی، وغیره ) در استخدام.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

( معنی ضمنی ) : �رفع تبعیض�. در قوانین امریکا هر سازمانی که کارکنان متناسب با جمعیت رنگین پوستان ( سیاه پوستان، سفیدپوستان، سرخ پوستان ) و گروه های ق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشوق جامعه مدار؛ امتیازی که نفع مادی آن اجتماعی و نفع معنوی آن فردی است. مانند اعانه ای که به نام فردی به خیریه داده می شود یا گذاشتن نام افراد بر رو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

جامعه مدار؛ رفتاری که نفع اجتماعی داشته باشد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مستحکم؛ پای دار در برابر نیروهای خارجی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

همه جانبه؛ چندجانبه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

۱ - به معنای واقعی کلمه ۲ - با خلوص؛ با خلوص نیت؛ صمیمانه؛ از صمیم قلب؛ خالصانه؛ از سرِ صِدق؛ بی ریا؛ بی غل وغش ۳ - به درستی؛ واقعاً؛ حقیقتاً

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - بی ادب، بی تربیت، بی اخلاق ۲ - بی پروا؛ گستاخ ۳ - رک؛ پوست کنده؛ بی ملاحظه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

آکنده؛ سرشته؛ آمیخته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

لنگ ماندن؛ بی عمل ماندن؛ فلج شدن ( به معنی مجازیِ �قادر به کاری نبودن� )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱ - [اسم] هزینه ی فرصت؛ یعنی هزینه ای که صرف شده و در آینده فرصتی ایجاد خواهد کرد علاوه بر برگشت سرمایه، سودی هم خواهد داشت ۲ - [فعل] صرفیدن؛ مقرون ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیوستن به؛ وارد شده به در جمله ی �Everybody comming on the group allows him to spread out more of his fixed cost� هر کسی که به گروه او می پیوندد، به ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

عزیمت، پیش رفتن به سوی؛ وقتی کاری مراحل مختلف دارد، رفتن از مرحله ای به مرحله ی دیگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

ارزش توجه داشتن؛ درخور توجه بودن: There is some merit to this argument. این استدلال در جای خود درخور توجه است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

یادگیری عملی؛ یادگیری تجربی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

۱ - پایه، اساس، بنیان، رکن، بُن؛ بن مایه یا اصل تعیین کننده در چیزی ۲ - مبنا؛ حدی مفهومی برای سنجش یا مقایسه ی چیزی ( base line ) ۳ - قاعده، سطح زیر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرشکن شدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

نفربه نفر؛ فردبه فرد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

معادل پیش نهادی آقای �مصطفی� یعنی �قفل شدگی� درست است. �لاک این� نقطه ای است که در آن شبکه چنان بزرگ می شود که در خود قفل می شود و دیگر امکان گسترش ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پارابولیک یعنی به شکل سهمی یا �سهمی شکل�، �سهمی گون� ( دو بعدی ) با سهموی ( paraboloid ) اشتباه نشود ( حجم یا سه بعدی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سهموی؛ حجمی که از دوران منحنی ( دوبعدی ) سهمی به دور محور تقارن ـش ایجاد شده است با سهمی گون یا سهمی شکل یا سهمی وار ( parabolic ) اشتباه نشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

شناسایی ناپذیر؛ کشف ناپذیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

۱ - نقطه ی پایان گذاشتن بر؛ ۲ - سرنگون کردن؛ [غیررسمی] کله پا کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

قیّم؛ غش گیر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

سردار؛ شوالیه؛ جنگ جو ( ی مقدس )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

استقرای پس گرد؛ استقرای پس رو؛ استقرای بازگشتی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

در زبان فارسی گاهی lane با line اشتباه گرفته شده و �خط� ترجمه می شود. در خیابان یا جاده، می توان فضای بین دو �خط� را نوار یا باند نامید. مرزهای جانبی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

[حقوق] تفهیم اتهام؛ کسی را به طور رسمی به ارتکاب جرم متهم کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

۱ - [جامعه شناسی] خزنده؛ پدیده ای که در حال شکل گیری است اما تغییرات آن چنان اندک است که نمی توان حس ـش کرد. مثال: بی سوادی اجتماعیِ خزنده ۲ - [پزشکی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

[فعل] استحاله؛ تبدیل تدریجی از حالتی به حالت دیگر یا از ماهیتی به ماهیت دیگر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

سوگیری کوته نگری؛ سوگیری نزدیک بینی؛ سوگیری نوک دماغی؛ نوعی سوگیری که منافع آنی و کوتاه مدت ارزش بیش تری دارد. در مثل گفته می شود این افراد دورتر از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٧

[فعل] گذار؛ پا گذاشتن به؛ از حوزه ای به حوزه ی دیگر رفتن؛ [اسم] گذرگاه؛ پیاده گذر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تک خال؛ بی هم تا؛ بی جای گزین

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

آشکارا؛ به روشنی؛ به طور بدیهی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازی گوشانه؛ زنده دلانه؛ هم راه با بگوبخند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱ - ( الف ) - نفس نفس زدن؛ دم و بازدم سریع؛ ( ب ) فس فس کردن؛ حرف زدن هم راه با تنفس سریع ۲ - دود کردن؛ فوت کردن ( دود تنباکو: سیگار، پیپ، قلیان، . . ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

منسجم؛ به سامان در ترکیب �intact family� به معنی خانواده ی �به سامان� به عکس خانواده ی �ازهم پاشیده�

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

فاحش؛ بارز colossal mistake = خطای فاحش؛ اشتباه محض

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

[ریاضیات] دترمینان؛ تابعی که از یک ماتریس مربعی یک عدد می سازد یا درواقع عددی را به یک ماتریس مربعی تخصیص می دهد [مدیریت] عامل، تعیین گر، عامل تعیین ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

[آمار] نمایه پذیری؛ قابلیت مشت نمونه ی خروار بودن. ویژه گی �نمونه ی آماری� که به طور قابل قبولی نمایان گر ویژه گی های �جمعیت آماری� باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

[مارکتینگ] لایه، قشر، بخش، طبقه، طیف طبقه بندی مشتریان از نظر سبک زنده گی، قدرت خرید، سن، جنسیت، توزیع جغرافیایی و مانند آنها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[مهندسی صنایع] ارفاق، اجازه ی ارفاقی، ترخیص ارفاقی؛ اجازه ی موقت برای تعداد یا مقدار محدودی از محصول �نامنطبق� برای ترخیص که معمولاً با اجازه ی سفارش ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

جولان دادن؛ این طرف و آن طرف رفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

[فعل] کنایه از: بالا رفتن، افزایش، تورم، و مانند آنها است If the fares balloon, it’s very easy for customers to switch to a competitor. اگر قیمت ها ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

[کسب وکار] خدمات تکمیلی؛ خدمات ویژه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

غلط نمایی؛ جعل واقعیت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

شماتت بار؛ سرزنش آمیز؛ کوبنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

[اقتصاد رفتاری] فاتح مغبون؛ گونه ای سوگیری ذهنی که در معامله هایی مانند مزایده به صِرف برنده شدن مبلغی بالاتر از ارزش واقعی پرداخت می شود. یعنی در عی ...