پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤٦٦)
till/until the ˈcows come home=If you say that you could do something until the cows come home, you mean that you could do it for a very long time
till/until the ˈcows come home=If you say that you could do something until the cows come home, you mean that you could do it for a very long time
take the bull by the horns
take the bull by the horns
take the bull by the horns
take the bull by the horns
take the bull by the horns
like tits on a bull
cock and bull story
cock and bull story
cock and bull story
bang ( one's ) head into a brick wall
bang ( one's ) head into a brick wall
go nowhere ( fast ) =To ultimately yield or achieve no useful, beneficial, or successful result or outcome
see the light
مجلس اعیان
Mixed government ( or a mixed constitution ) is a form of government that combines elements of democracy, aristocracy and monarchy, ostensibly making ...
prime of life
attempted coup
attempted
حرف و حدیث
جفت و جور شدن
روزگارست آن که گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر ازین بازیچه ها بسیار دارد قائم مقام فراهانی
it must be said
بندهٔ عادات و آداب ، دنباله روی رسومات/ آداب/ عادات
همه خصم اندیشانه ، همه خصم پندارانه
همه خصم اندیش ، همه خصم پندار
finely honed ( =extremely well - developed )
نواخانه. [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ] ( اِ مرکب ) زندان. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . بندی خانه. ( برهان قاطع ...
نواخانه. [ ن َ ن َ / ن َ ن ِ] ( اِ مرکب ) زندان. ( غیاث اللغات ) ( انجمن آرا ) ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . بندی خانه. ( برهان قاطع ...
خورشخانه. [ خوَ / خ ُ رِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) انبار غذا. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . مطبخ. آشپزخانه : ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه ...
خورشخانه. [ خوَ / خ ُ رِ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) انبار غذا. ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) . مطبخ. آشپزخانه : ز گنجور و دستور بستد کلید خورشخانه ...
بندخانه ؛ محبس. زندان. ( ناظم الاطباء ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
بنا کردن بر زن ؛ بخانه آوردن او را. با او آرمیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) .
set one up
set one up
set one up
نم پس ندادن
نم پس ندادن
نم پس ندادن
نم پس ندادن
I see eye to eye with you