پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٢,٤١٧)
کیل زدن ؛ با هم آواز مخصوص برآوردن زنان خاصه زنان روستایی در شادی عروسی و جز آن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . - کیل کشیدن ؛ آوازی خاص برآوردن زن ...
بشرط کارد خریدن ، خربزه و هندوانه را ؛ بشرط بریدن خریدن. رسم است که خربزه یا هندوانه را از جهت امتحان پختگی آن بشرط کارد میخرند و قاشی از وی تراشیده ...
بشرط کارد خریدن ، خربزه و هندوانه را ؛ بشرط بریدن خریدن. رسم است که خربزه یا هندوانه را از جهت امتحان پختگی آن بشرط کارد میخرند و قاشی از وی تراشیده ...
نامحفوظ. [ م َ ] ( ص مرکب ) حفظناشده . نگهداری نشده . محافظت نشده . || بی حفاظ. بی حصار. که از تعرض دیگران و چشم انداز رهگذران مصون و محفوظ و پوشیده ...
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
کرسی. کفل و سرین سیم بدنان. ( ناظم الاطباء ) .
تبظیر. [ ت َ ] ( ع مص ) تبظیر زن ؛ ختنه کردن او. ( از قطر المحیط ) : بظرت الجاریة؛ ختنه کرد آن را. ( منتهی الارب ) . || و هو یمصه و یبظره ؛ یعنی او م ...
تبظیر. [ ت َ ] ( ع مص ) تبظیر زن ؛ ختنه کردن او. ( از قطر المحیط ) : بظرت الجاریة؛ ختنه کرد آن را. ( منتهی الارب ) . || و هو یمصه و یبظره ؛ یعنی او م ...
تبظیر. [ ت َ ] ( ع مص ) تبظیر زن ؛ ختنه کردن او. ( از قطر المحیط ) : بظرت الجاریة؛ ختنه کرد آن را. ( منتهی الارب ) . || و هو یمصه و یبظره ؛ یعنی او م ...
تبظرم. [ ت َ ب َ رُ ] ( ع مص ) انگشتری در انگشت کردن احمق و در سخن به انگشت اشارت کردن تا مردمان انگشتری وی بینند. ( منتهی الارب ) . کان احمق و علیه ...
تبظرم. [ ت َ ب َ رُ ] ( ع مص ) انگشتری در انگشت کردن احمق و در سخن به انگشت اشارت کردن تا مردمان انگشتری وی بینند. ( منتهی الارب ) . کان احمق و علیه ...
تبظرم. [ ت َ ب َ رُ ] ( ع مص ) انگشتری در انگشت کردن احمق و در سخن به انگشت اشارت کردن تا مردمان انگشتری وی بینند. ( منتهی الارب ) . کان احمق و علیه ...
Low - born
Low - born
دست راست
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
اندر. [ اَ دَ ] ( ع ن تف ) نادرتر و کمیاب تر. ( ناظم الاطباء ) .
دریا را با مشت می پیماید ؛ کنایه از کار بیهوده کردن است. ( فرهنگ عوام ) . دریا را به ساغر تهی نتوان کرد. ( از امثال و حکم ) . دریا را به کیل پیمودن ...
دریا را با قاشق ( یا ملاقه ) خالی نتوان کرد ؛ کنایه از کار بیهوده کردن. ( فرهنگ عوام ) .
دریا را با مشت می پیماید ؛ کنایه از کار بیهوده کردن است. ( فرهنگ عوام ) . دریا را به ساغر تهی نتوان کرد. ( از امثال و حکم ) . دریا را به کیل پیمودن ...
دریا را با مشت می پیماید ؛ کنایه از کار بیهوده کردن است. ( فرهنگ عوام ) . دریا را به ساغر تهی نتوان کرد. ( از امثال و حکم ) . دریا را به کیل پیمودن ...
دریا را با قاشق ( یا ملاقه ) خالی نتوان کرد ؛ کنایه از کار بیهوده کردن. ( فرهنگ عوام ) .
دریا را با قاشق ( یا ملاقه ) خالی نتوان کرد ؛ کنایه از کار بیهوده کردن. ( فرهنگ عوام ) .
دریا را با قاشق ( یا ملاقه ) خالی نتوان کرد ؛ کنایه از کار بیهوده کردن. ( فرهنگ عوام ) .
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...
منهای . . . . . . . . . . . . . . . فایدهٔ کل، مجموع لذت ها منهای مجموع دردهای تجربه شده توسط همه افرادی است که تحت تأثیر عمل قرار می گیرند. یک عمل ...