ترجمه کردن


برابر پارسی: ترگو ییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن

معنی انگلیسی:
construe, interpret, render, translate, to translate

لغت نامه دهخدا

ترجمه کردن. [ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) گفتاری یا نوشته ای را، از زبانی بزبانی دیگر برگرداندن. بیان کردن کلامی یا عبارتی را از زبانی بزبان دیگر : پس دوات خاصه آوردند و در زیر آن بخط خویش ، تازی و فارسی عهدنامچه ای که از بغداد آورده بودند و آنچه استادم ترجمه کرده بود نبشت. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295 ). تذکره نبشته آمد و خواجه ابونصر بر وزیر عرضه کرد و آنگاه هر دو را ترجمه کرد به پارسی و تازی بمجلس سلطان هر دو بخواند سخت پسند آمد.( تاریخ بیهقی ایضاً ص 297 ). بونصر مشکان نامه بخواندو به پارسی ترجمه کرد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 378 ).
بفرمود تا فیلسوفان همه
کنندآنچه دانش بود ترجمه.
نظامی.

فرهنگ فارسی

گفتاری یا نوشته ای را از زبانی بزبانی دیگر برگرداندن . بیان کردن کلامی یا عبارتی را از زبانی بزبان دیگر

فرهنگستان زبان و ادب

{compile} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] رمزگشایی کردن دستورهای نوشته شده به زبانی سطح بالاتر و تولید کردن برنامه ای به زبان هم گذاری

مترادف ها

put (فعل)
به فعالیت پرداختن، بکار بردن، گذاشتن، ارائه دادن، انداختن، تعویض کردن، ترغیب کردن، تعبیر کردن، ثبت کردن، قرار دادن، تقدیم داشتن، ترجمه کردن

render (فعل)
دادن، ارائه دادن، تحویل دادن، در اوردن، ترجمه کردن، تسلیم داشتن

interpret (فعل)
درک کردن، تفسیر کردن، معنی کردن، ترجمه کردن، ترجمه شفاهی کردن

translate (فعل)
بر گرداندن، تفسیر کردن، معنی کردن، ترجمه کردن

فارسی به عربی

ترجم

پیشنهاد کاربران

ترزفان در فارسی به معنای مترجم است،
برای ترجمه کردن، فعل مرکب ترزفانی کردن پیشنهاد داده می شود.
هرچند می توان یک گام فراتر گذاشت و با پسوند ـیدن، فعل ترزفانیدن را ساخت.
برگرداندن، ترگویه کردن
برای رسیدن به هدفم می جنگم رقابت نمی کنم

بپرس