پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٢٣٦)
strumpet
strumpet
strumpet
strumpet
strumpet
strumpet
strumpet
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
روایح. [ رَ ی ِ ] ( ع اِ ) صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش : روایح کرمت با ستیزه رویی طبع خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را. انوری. و در این ...
whilom
whilom
whilom
متضاد دایه لالا. ( اِ ) غلام و بنده و خادم و خدمتکار. ( برهان ) . لَله. چاکر. خواجه ( به معنی متداول امروز ) . مربی مرد طفل را. مقابل دایه و دایگان ...
لاله نعمان. [ ل َ / ل ِ ی ِ ن ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شقایق. اسم نباتی است برگش شبیه به برگ زنبق و منحصر در چهار عدد و گلش مانند شقایق و بزرگتر ...
"true - blew" ( or "true - blue" )
"true - blew" ( or "true - blue" )
"true - blew" ( or "true - blue" )
"true - blew" ( or "true - blue" )
"true - blew" ( or "true - blue" )
فارغانه with ease
دماغ گرفتن : [ اصطلاح در تداول عامه ]آب بینی را با صدا بالا کشیدن . ( ( آیه دستمال کاغذی را کشید به چشم ها، دماغ گرفت و رو کرد به شیرین. "خاله به خ ...
دماغ گرفتن : [ اصطلاح در تداول عامه ]آب بینی را با صدا بالا کشیدن . ( ( آیه دستمال کاغذی را کشید به چشم ها، دماغ گرفت و رو کرد به شیرین. "خاله به خ ...
دماغ گرفتن : [ اصطلاح در تداول عامه ]آب بینی را با صدا بالا کشیدن . ( ( آیه دستمال کاغذی را کشید به چشم ها، دماغ گرفت و رو کرد به شیرین. "خاله به خ ...
شام وورتی ( ارمنی )
شام وورتی ( ارمنی )
شام وورتی ( ارمنی )
شام وورتی ( ارمنی )
بازی خوردن. [ خوَر / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) گول خوردن. فریب خوردن. ( غیاث اللغات ) ( یادداشت مؤلف ) .
بازی خوردن
کون را با خایه پاک کردن
کون را با خایه پاک کردن
کلوخ خشک در آب جُستن
کلوخ خشک در آب جُستن
کلوخ خشک در آب جُستن
کلوخ خشک در آب جُستن
سر کسی را زیر آب کردن
روی آب افتادن
( جهود بازی در آوردن ) معنی ضرب المثل - > جهود بازی در آوردن سر و صدا و بی آبرویی کردن.
( جهود بازی در آوردن ) معنی ضرب المثل - > جهود بازی در آوردن سر و صدا و بی آبرویی کردن.
پل کسی آن ور آب/جو بودن
چشم کسی آب نداشتن
به شاش موش آسیاب گرداندن
به شاش موش آسیاب گرداندن
به شاش موش آسیاب گرداندن
به شاش موش آسیاب گرداندن
به شاش موش آسیاب گرداندن