پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٠٤٧)
سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ...
سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ...
سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ...
سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ...
سخام . [ س ُ ] ( ع اِ ) می نرم و فروشونده . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) . شراب که آسان بگلو فرورود. ( مهذب الاسماء ) ( از اقرب الموارد ) . || پر نرم ...
عذب البیان ؛ روان و خوش بیان : به انشاء و انشاد اشعاری چند عذب البیان و رطب اللسان گشتند. ( ترجمه یمینی ص 455 ) .
عذب البیان ؛ روان و خوش بیان : به انشاء و انشاد اشعاری چند عذب البیان و رطب اللسان گشتند. ( ترجمه یمینی ص 455 ) .
هم حقه. [ هََ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند. || به کنایه ، دو تن که همنشین و همخانه شوند : مرا با جادویی ه ...
هم حقه. [ هََ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند. || به کنایه ، دو تن که همنشین و همخانه شوند : مرا با جادویی ه ...
هم حقه. [ هََ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند. || به کنایه ، دو تن که همنشین و همخانه شوند : مرا با جادویی ه ...
دله پیسه ؛ کنایه از شب و روز : روز و شب از قاقم و قندز جداست این دله پیسه پلنگ اژدهاست. نظامی.
physical facilities
واقع بودن
جای داشتن
امل. [ اُم ْ م ُ ] ( ص ) مأخوذ از ام عربی مادر و الف و لام تعریف عربی. چنانکه در ام البنین و غیره هست مانند اَبُل که در تداول عامه مخفف ابوالقاسم و ...
( مجرداً ) مجرداً. [ م ُ ج َرْ رَ دَن ْ ] ( ع ق ) محضاً و فقط. || فرداً و منفرداً و تنها. || بطور برهنه و عریان. ( ناظم الاطباء ) .
( مجرداً ) مجرداً. [ م ُ ج َرْ رَ دَن ْ ] ( ع ق ) محضاً و فقط. || فرداً و منفرداً و تنها. || بطور برهنه و عریان. ( ناظم الاطباء ) .
جهان رها مجردصفت. [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده. منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را ک ...
جهان رها مجردصفت. [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده. منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را ک ...
مجردصفت. [ م ُ ج َرْ رَ ص ِف َ ] ( ص مرکب ) که صفت مجردان دارد. که از تعلقات دنیوی قطع علاقه کرده. منقطع از علایق مادی : گدایی مجردصفت را که روزی سرش ...
نظار. [ ن ُظْ ظا ] ( ع ص ، اِ ) بینندگان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تماشاچیان. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود : به دشت برشد روزی ...
نظار. [ ن ُظْ ظا ] ( ع ص ، اِ ) بینندگان. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تماشاچیان. ( ناظم الاطباء ) . ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود : به دشت برشد روزی ...
sweeping reform
dual nationality ( =the state of being a citizen of two countries )
سکس باره
سکس پرست
افواج
افواج
به شکلی متزلزل
Outbreak of . . . . . . . . . . For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Midd ...
درگرفتن
درگرفتن جنگ
چه بسا Indeed For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Middle East had been ...
Indeed For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Middle East had been, in ever ...
Russia's disastrous defeat by Japan
( آب طرب ) ( اسم ) شراب انگوری آب عشرت
( آب طرب ) ( اسم ) شراب انگوری آب عشرت
( آب طرب ) ( اسم ) شراب انگوری آب عشرت
ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المص ...
ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المص ...
ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المص ...
ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المص ...
ابظر. [ اَ ظَ ] ( ع ص ) اقلف. نابریده. نامختون. ختنه ناکرده. || کش لب بالا بزرگ بود. لب زبرین ْبزرگ. آنکه میان لب زَوَرینش بیرون آمده بود. ( تاج المص ...
with particular intensity The battle to support friendly buffer regimes raged with particular intensity at the western and eastern ends of the Asian ...
threatening British strategy thereafter was to employ the decaying regimes of Islamic Asia as a gigantic buffer between British India and its route ...
threatening British strategy thereafter was to employ the decaying regimes of Islamic Asia as a gigantic buffer between British India and its route ...
on the subject of . . . . . . . . The game had begun even before 1829, when the Duke of Wellington, then Prime Minister, entered into official corr ...
on the subject of . . . . . . . . The game had begun even before 1829, when the Duke of Wellington, then Prime Minister, entered into official corr ...
on the subject of . . . . . . . . The game had begun even before 1829, when the Duke of Wellington, then Prime Minister, entered into official corr ...
on the subject of . . . . . . . . The game had begun even before 1829, when the Duke of Wellington, then Prime Minister, entered into official corr ...