پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٩٦٠)
سوغاتی: تعارفی، هدیه سفر. سوغاتی مادریه چادر نماز بود. مادر از مشهد یه چادر نماز تعارفی آوردند.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
Dande/در گویش شهرستان بهاباد به هسته ی بعضی از میوه جات دنده می گویند دنده ی زردآلو، دنده ی خرما
نارِه کشی در گویش شهرستان بهاباد به معنای ناخن کشی و چنگ زدن است، عمل خراشیدن یا فروبردن پنج ناخن دست بر صورت یا پوست خود یا فرد دیگر که به علت رفع خ ...
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( فرازی از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپ ...
انبر ظریف، انبرک، انبر جراحی
صافی: آبکش، گنبد آهنین. بعد از عملیات وعده صادق سپاه علیه اسرائیل کودک کش برای آبکش یا صافی، کلمه ی مترادفی خلق شد به نام گنبد آهنین. برای نمونه: در ...
ابوالحسن بهمنیار: بهمنیار بن مرزبان ، فیلسوف مشائی قرن پنجم و شاگرد مشهور ابن سینا و اهل آذربایجان. احمد بهمنیار: ادیب و استاد دانشکده ی ادبیات و عل ...
سراکوت /Sarakut/در گویش شهرستان بهاباد به معنای، سراکوفت، سر کوفت، زخم زبان، توبیخ، سرزنش و ملامت است. سراکوت دادن: سرزنش کردن. مثلا، اینقدر سراکوتَ ...
صرصر/sarsar/سردِ سرد. برای یادسپاری بهتر فرض کنید سرد سرد بوده است که خلاصه ان شده سر سر و کم کم تبدیل شده است به صرصر. و أَمَّا عادٌ فَأُهْلِکُوا ...
وَ قَالَ لِزَیْنَبَ نَاوِلِینِی وَلَدِیَ الصَّغِیرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ نَاوِلِی ( أَنْتِ ) ، امر مفرد مونث مخاطب از باب مفاعله از ریشه ی نول ( نَاو ...
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ، الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( فرازی از دعای افتتاح ) سپاس خدای را که فرمان و سپ ...
اِقَّدِه/ eghghadeh/در گویش شهرستان بهاباد به معنای این قدر است و کلمه ی اِقَّ/eghgha/ هم همین معنی را دارد و نیز اگر بخواهیم حرف اضافه ی /که / را بع ...
کلمات مزکی، ازکی، تزکیه، زکیه و زکاة از یک خانواده اند و در مایه های پاک و پاکیزه معنی دارند اما کلمه ی مذکی ربطی به این خانواده ندارد و درضمن ازکی ب ...
رِق رِقُو:در گویش شهرستان بهاباد به کسی که زیاد رِق رِق کند ( نق زند ) و بهانه جوید ( بیشتر در مورد کودکان آید ) گفته می شود.
برای یادسپاری اسانتر تلفظ شاید این عبارت موثر باشد:با صُراحی سُراییدن.
ایا خَمر ( شراب ) از خُمره می اید؟ با توجه به این که سرکه و شراب در خمره به عمل می امده است.
تق تق کردن ( tagh tagh )
اَبَی اللّهُ اَنْ یُجْرِىَ الاَْشْیاءَ اِلاّ بِالاَسْبَابِ خداوند ابا دارد از اینکه اشیا از غیر طریق سببهاى خود تحقق پیدا کند. خودپرستی است که اسباب ...
ملازم/molAzem/ دمخور، همدم. ( ملازم و ملاصق بر وزن یکدیگر هم هستند )
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
در گویش شهرستان بهاباد، چپ اندر چار/chapandarchaar/ یعنی کج ومعوج. قیافه چپ اندر چار، چه حرف های چپ اندر چاری نوشته، چه خط چپ اندر چاری. چپ اندر قی ...
در گویش شهرستان بهاباد از این ترکیب عطفی استفاده می شود. حرکات و سکنات. [ ح َ رَ ت ُ س َ ک َ ] یعنی رفتار و کردار.
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
گُمْب : ( gomb ) در گویش شهرستان بهاباد و گناباد به معنی صدای زمین افتادن چیزی ، صدای پا هنگام راه رفتن. مثال یک چیزی گُمبی از اون بالا افتاد پایین. ...
نام بلاگ:اصطلاحات عربی در اربعین ( عبارات مهم در پیاده روی اربعین )
اِشلونَک: یعنی حالت چطوره؟
مثال: خدایی، آدم حیرون میمونه که جماعتی میگن باید با آمریکا مذاکره کرد ، آخه واقعا نمی دونن که دشمن قابل اعتماد نیست.
برای رفع و دفع اشتباه: شبدیز. [ ش َ ] مرکب از شب و دیز، دیز هم مبدل دیس است به معنی مانند. پس شبدیز یعنی شب مانند، مانند شب ( در سیاهی ) ، سیاه. ||� ...
نِحِک که بیشتر با فعل زدن همراه می آید در گویش شهرستان بهاباد به انتهای گریه که قطع می شود اما بعد از لحظه ای دوباره با کمی کشیدن بدن خود که همراه با ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. گواتمالا ها می گویند اسم گواتمالا یعنی گاو تو بالاست بالای سر گواتمالا مکزیک و بعد آمر ...
از ترجمه های دعای عرفه امام حسین علیه السلام می توان به موارد زیر اشاره کرد: ترجمه ی حضرت آیت الله مکارم شیرازی ترجمه ی استاد انصاریان ترجمه ی استاد ...
از ترجمه های دعای عرفه امام حسین علیه السلام می توان به موارد زیر اشاره کرد: ترجمه ی حضرت آیت الله مکارم شیرازی ترجمه ی استاد انصاریان ترجمه ی استاد ...
ابوالحسن بهمنیار: بهمنیار بن مرزبان ، فیلسوف مشائی قرن پنجم و شاگرد مشهور ابن سینا و اهل آذربایجان. احمد بهمنیار: ادیب و استاد دانشکده ی ادبیات و عل ...
عَجَب شیر: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است. برای رفع اشتباه و خطا: بهمن شیر: نام یکی از شاخه های رود کارون در استان خوزستان است.
هشترود: یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی. برای رفع اشتباه و خطا: هشتگرد: شهری در استان البرز، مرکز شهرستان ساوجبلاغ. برای یادسپاری آسانتر می توان ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما بازی با کلمات، پیرامون ازبک و ازبکستان: پیش فرض: اُزبَک: [عامیانه، اصطلاح] بی ریخت ...
پاسخ چیستان "آن کدام کشور است که اگر حروف آن را جابه جا کنیم. . . . " که سوال آن در آبادیس، قسمت "چیستان" مطرح شد:کوبا.
شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت مشعر آن عبادت است. بنابراین صفا و مروه دو محل و د ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. برای یادسپاری آسانتر تلفظ شیر اوژن می توان به معنای آن نگریست که شیر اوژن یعنی شیر افک ...
[شب جم . ] از علائم و نشانه های اختصاری فرهنگ لغت ها که مخفف کلمه ی شبه جمله است مانند: زه ( زِ ) ( شب جم . ) از ادات تحسین به معنی خوشا، آفرین .
زه کردن کمان یا زه کشیدن یعنی آماده کردن کمان.
رهبر معظم انقلاب: از انگلیس خیلی خاطره بد داریم و به انگلیس می گوییم انگلیس خبیث؛ انگلیس خبیث که واقعاً خبث او واضح است. در ضمن، روباه پیر اصطلاحی ا ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. پیشاور مال پاکستان است یا هند؟ کدام کشور نسبت به ایران پیش است ؟خب معلومه پاکستان است.
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
مرزنگو[ م ُ زَ ]: در گویش شهرستان بهاباد به مَرزَنگوش یا مَرزَنجوش، مُرزَنگو می گویند. در این شهرستان اغلب تخم مرغ جوشانده یا آب پز را همراه با� نمک ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. مَعْز بر وزن مَغْز یعنی بز 🐐 خریدار گوشت خطاب به قصاب:ظن من این است که این، گوشت ضأ ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
فظاعت:از حد درگذشتن در رسوایی و فضاحت.
بَالَی: ( بَالَی، یُبالِی، مُبَالاةً ) توجه کرد، اهمیت داد، اعتنا کرد. لا یُبالِی: او اهمیتی نمی دهد. بالَی بِ: او فکر کرد به. بَالِی : کلمة أصلها ...