پیشنهاد‌های سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٨١٦)

بازدید
٤,٢٠١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد، به تخیل پرداخت و داستان ساخت بطور مثال برای ( هنا:اینجا ) و ( هُناکَ: آنجای متوسط ) و ( هُنالِکَ: آن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

هُنَا:اشاره است به مکان نزدیک، به معنای اینجا هُناکَ:اشاره است به مکان متوسط، به معنای آنجا هُنالِکَ: اشاره است به مکان دور، به معنای آنجا. هُنَا : ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

میهن پرست، Patriot

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن می گویند. بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن می گویند. بهش میگن از خروپفاش خواب نمیتونن برن میگه :مَر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صدای تنفس بیش از حد معمول هنگام خواب را خروپف یا خُرخُر و تولید این صدا را خروپف کردن یا خور خور کردن ( خرخر کردن ) می گویند. بهش میگن از خروپفاش خو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

آدابْ مَشتی/با کلاس. ( از لحاظ نحوه صحبت کردن یا لباس پوشیدن ) مثلا، یارو میگه باید اینجوری صحبت کنی، طرف هم میگه ما مثل شما آداب مشتی نیستیم.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وجه تسمیه پل خواجو وجه تسمیه های مختلفی برای پل خواجو در نظر گرفته شده. این پل با عنوان بابا رکن الدین، گبرها، حسن آباد، شیراز و پل شاهی نیز در گذشته ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

متک. [ م َ ] شیرین بیان ، که به فارسی مَهْک گفته می شود. گیاه شیرین بیان به طور گسترده ای در ایران می رویدو در بسیاری از نواحی ایران به صورت خودرو ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اُوْ اَشکو، در گویش شهرستان بهاباد به معنای گریه و [اُوْ اَشکو کردن] به معنای گریه کردن است. این واژه از دو کلمه ی اُوْ ( به معنای آب ) و اشک ساخته ش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

صرف و نحو، تجزیه و ترکیب. دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می شود: ۱ - ترکیب ( نقش ) : در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می کنیم. ۲ - ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کله بند/kale band/در اصل کَلِّه ( به معنای سر ) بند است که در گویش شهرستان بهاباد به معنای درگیر، مشغول، سرگرم و گرفتار است. طرف میگه از صبح تالا ( ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیار. در گویش شهرستان بهاباد به خیار، خیار سبز یا خیاربُلِنگ ( خیاربالنگ ) گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمُو می گویند مثل، تخمو آفتابگردان که در گویش این شهرستان به آن تخمو گُلُو گفته می شود. در ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به تخمه به معنای دانه های آجیلی، تُخمو می گویند مثل، تخمو هندونه ( هندوانه ) ، تخمو خیار ( در گویش شهرستان بهاباد به خربزه، خی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تَغَمَّدَهُ اللّه برحمتِه: خداوند او را در پوشش رحمت خود قرار دهد، خداوند او را در رحمت خود بپوشاناد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فور یا پور به معنی پسر. فغفور. [ ف َ ] ( اِ مرکب ) فغ به معنی خدای یا بت و پور یا فور به معنی پسر. لقب پادشاهان چین و کلمه پارسی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

می سالخورده و پیر دهقان: معرفت در نگاه حافظ تشبیه به می میشود و قرآن چون ظرف معارف حق است به جام می تعبیر می شود. � جامِ میناییِ مِی سَدِّ رَهِ تنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرکر کردن. در گویش شهرستان بهاباد به جای وز وز کردن به معنای حرف زدن بیجا و پیاپی یا ورور کردن به معنای پرحرفی و وراجی از واژه ی کِر کِر کردن استفاد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کتاب مجمع التواریخ نوشته حافظِ اَبرو . کتاب جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله همدانی شاهرخ فرزند تیمور به حافظ ابرو سفارش کرد تا ادامه جامع ال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍ مِنَ الْبَلاَءِاَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍوَقَیْتَهُ ( فرازی از دعای کمیل ) و چه بسیار بلاهای سنگین و بزرگی که ازمن برگردان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمند افکن. [ ک َ م َ اَ ] ( نف مرکب ) کمندانداز. آنکه کمند را برای اسیرکردن دشمن یا صید حیوان به سوی او بیندازد. کمندافکن کمند انداختن علاوه بردام اف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حضرت امیرالمومنین ( علیه السلام ) در شعرى که منسوب به اوست می گوید: اِلهی لَئن عَذَّبْتَنی اَلْفَ حِجَّة *** فَحَبْلُ رَجائی مِنْکَ لا یَتَقَطَّعُ م ...

پیشنهاد
٠

سردار دلها: شهید قاسم سلیمانی. ( از القاب قاسم سلیمانی ( ره ) فرمانده سپاه قدس که توسط رژیم ستمکار آمریکا به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ) سردار م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معانی پریدن جهیدن است، کودکی ده ساله بودم شاد و خرم نرم و نازک چست و چابک با دو پای کودکانه می دویدم همچو آهو می پریدم ازلب جوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو آلت موسیقی که در بدن هم وجود دارد: شیپور تار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بِرَخنِه :لخت، برهنه. پای برخنه : پای لخت، پای برهنه. آمده است پای برخنه در خواب راه رفتن، تعبیر خواب حج رفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به بچه گربه، گُربیسو/gorbisu/ گفته می شود.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دمع یعنی اشک. دموع یعنی اشک ها جمع دمع. دم یعنی خون. برای یادسپاری آسانتر می توان از زیارات و دعاها استفاده کرد. لَأَبْکِیَنَّ عَلَیْکَ بَدَلَ‏ ا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به جای"حال نداشتن" بیشتر از "حالی نداشتن" استفاده می شود. فلانی چطور بودند؟ پاسخ:حالی نداشتند ( مریض بودند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به نخود ( nokhod ) ، نخود ( nakhod ) می گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگون سار: پَنْجهٔ مَرْیَم، سیکلامن یا سیکلمه نام یک سرده از گیاهان است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کم احتمالا به کمیت و کیف به کیفیت اشاره دارد پس کم و کیف می شود کمیت و کیفیت. چند احتمالا به تعداد و چون به چگونگی اشاره دارد پس چند و چون هم می شود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان بهاباد به ذرت همراه با لفافهای پیچیده سِرِه ذرت و به باز شده و بدون لفافه آن که دانه های ذرت بر هسته چوبی نمایان می گردد ذرت می گویند ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Cherku/در گویش شهرستان بهاباد به معنای کثیف است و برای بدن و لباس استفاده می شود مانند چه لباس چرکویی یعنی چقدر این لباس کثیف است و گاهی همراه پرکو/ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

مجانی. نصیحت یک پیرمرد یزدی به یک جوون: مفتکی خودتا کهنه نکن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

باور قدیم مردم شهرستان بهاباد: هر کی چهل روز در خونه شا آب و جارو کنه جاجِ خضر را می بینه و حاجتش را روا می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بُرو/boro/حرکت کن. ( به انگلیسی: Go ) گویش تهرانی و رسمی. در بعضی لهجه ها بُرو، بِرو/bero/ تلفظ می شود. بُرو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَکَلَنِی إلَیْهِ فَأَکْرَمَنِی وَ لَمْ یَکِلْنِی إلَی النَّاسِ فَیُهِینُونِی ( از دعای ابوحمزه ثمالی ) و سپاس خدای را ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه با کلمه ی لوس هم خانواده اند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد. کلمه جدید:صِفاد به معنی غل و زنجیر . ک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ان الدنیا دار خبال و وبال و زوال و انتقال لا تساوی لذاتها تنغیصها و لا یفی سعودها بنحوسها و لا یقوم صعودها بهبوطها. ( از غررالحکم مولای متقیان علی عل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد و نیز ساخت جمله های الکی و طنزآمیز و داست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

از کلمات هم خانواده : سلاخ، سالخ، سلاخی، مسلخ، سَلَخ ( فعل است ) ، سلخ ( اسم بر وزن بلخ ) ، سلخ خانه، سلاخ خانه