پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٢,٨٦٣)
ای جان: به به، جانم تازه شد.
کیخسرو پسر سیاوش برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. سیاوش فرض کنید از سیاه و وش ( به معنای مانند ) درست شده است پس سیاوش ...
سرمست یعنی از خودش بی خود شده باشد از یک عالم خودیت و خودخواهی و خود پسندی بیرون آمده باشد.
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
به روستای خَویدَک یزد/khavidak/، خِتک هم می گویند.
بیستون و طاق بستان: الف. بیستون. کوه بیستون در شمال شرق شهر کرمانشاه و در فاصله ۳۰ کیلومتری آن و در شهرستان هرسین واقع شده است. مجموعه بیستون: ۲۸ مو ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. شاهان قاجار، همه ی آنها شاه هستند غیر از اولی که اول اسمش آغا و آخر آن خان است گویا هن ...
( آخه ) ۱ - به معنای آخر، آخر اینکه، چون. مثال: بیا بریم بازی، آخه من حوصله ام سر رفته. ۲ - کلمه آخه و نیز آخ جون که به هنگام دست یافتن بر فراغت و ...
شک گرایی چیست و مقصود از شک در این مکتب چیست؟ گاه مقصود از شک، حالتی درونی است که شخص دربارۀ واقعیتی دارد، و بر اساس آن، برای صدق یا کذب قضیۀ حاکی از ...
در گویش شهرستان بهاباد و بعضی از شهرستان های کرمان به گنجشک چُغوت/choghut/ و به چغوت کوچک و جوجه چغوت در بهاباد، چُغوتو/choghutu/گفته می شود. ضرب ال ...
ناخَشی ( گویش یزدی ) ، ویار.
در گویش شهرستان بهاباد به خیاربالنگ، خیاربُلِنگ گفته می شود. البته استعمال واژه ی خیار سبز بیشتر از خیاربلنگ است در ضمن در این شهر، کلمه ی خیار ( به ...
عاروسو. در گویش بهاباد به معنای عرسوک است.
گاهی به فرش انداز یا خروجی، تقا گفته می شود.
اَرَبونه یا عَرَبونِه در گویش یزدی یعنی دایره همان وسیله موسیقی معمول در عروسی ها؛ احتمالا نحوه نوشتن درست آن عربونه یا عربانه است که از ترکیب [ عرب] ...
اِسّوندَن درگویش بهابادی یعنی گرفتن، خریدن
اَیّارِه در گویش یزدی یعنی یاره، اَلنگو . یکی تاج پرگوهر شاهوار دو یاره یکی طوق گوهرنگار. ( فردوسی ) در شعر بالا از سه زیور نام برده شده است: تاج، ...
مَنْ تَقَرَّبَ اِلَیَّ شِبْراً تَقَرَّبْتُ اِلَیْهِ ذِراعاً1 هر کس یک وجب به من نزدیک شود من یک ذراع ( = دو وجب ) به او نزدیک می شوم. این لطف مضاعفى ...
در جهان فلسفه سه نفر دارای اهمیت بسیارند که از آنان بعنوان معلم اول؛ معلم ثانی و معلم ثالث یاد میکنند و آن سه به ترتیب کسی نیستند جز: ارسطو، فارابی و ...
عذاب قوم های نوح، عاد و ثمود: ﻗﻮم ﻧﻮﺡ ( ﻃﻮﻓﺎﻥ ) ﻭ ﻗﻮم ﻋﺎﺩ ( ﺑﺎﺩ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺳﺮﺩ ﻭ ﻣﺴﻤﻮم ) ﻭ ﻗﻮم ﺛﻤﻮﺩ ( ﺻﺎﻋﻘﻪ ) برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی ...
برای تأنی. [ ت َ ءَن ْ نی ] به معنای درنگ کردن، درنگ، آهسته کاری ( مقابل شتابزدگی ) ویا حلم نوشته اند که این مأخوذ از اناء است که بکسر اول باشد.
دقت شود کفیدن با کپیدن فرق دارد. کفیدن. [ ک َ دَ ] ( مص ) ترکیدن و شکافتن و از هم باز شدن : چون بر کف او ترنج دیدند از عشق چو نار می کفیدند. نظامی ب ...
از شجرنامه رستم: پدر رستم، زال ( دستان ) است. جد اول ( پدر بزرگ ) او سام است. جد دوم رستم نریمان است. جد چهارم وی گرشاسپ است در اجداد بالاتر رستم افر ...
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت: فاشیست از کلمه ی فاش به معنای آشکار درست شده است، برج کج پیزا، در ایتالیاست، پیتزا احت ...
در گویش یزدی به "دوباره" دوره می گویند.
معنی ضرب المثل - > هم فاله هم تماشا کاری که از دو جنبه فایده و بهره داشته باشد. دهخدا در زیر عنوان فال: هم فال و هم تماشا ؛ در تداول امروز بمعنی به ...
عامیانه جوی به معنای رود کوچک یا مجرایی که آب را از آن ، جهت مشروب کردن زمین عبور دهند، می شود جوب/jub/ ( لهجه تهرانی ) ، جو/ju/ ( در گویش شهرستان به ...
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ . . . ( از آیه ٢٥٥ سوره بقره یا آیت الکرسی ) ﺟﺰ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻣﻌﺒﻮ ...
برای یادسپاری آسان تر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. اما در راستای آسان سازی در باب چشم: اگر نتوان آنچه که در صُلب کسی است دید اما می توان ...
گاهی هم فرد از ترس خشکش می زنه
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی کرد و داستان ساخت. می خای رانندگی کنی اما خوابت میادکافیه کافی بخوری.
پُخَل، در گویش شهرستان بهاباد برای جنس نامرغوب و اصطلاحا آشغال بکار می رود.
در شهرستان بهاباد برای توصیف وضعیت بسیار آسیب پذیر و شکننده داشتن شئ یا وسیله ای از ترکیب ( به تُفی بنده ) استفاده می شود. به این معنا که به جای استف ...
شناختن: اشناختن ( eshnaakhtan ) لغتنامه دهخدا: اشناختن. [ اِ ت َ ] ( مص ) شناختن. شعر از مولانا: ساکنش کرد و بسی بنواختش دیده اش بگشاد و داد اشناخت ...
فعل نفی:فعل منفی. فعل نفی:فعلی است که انجام ندادن یا نشدن کاری را نشان می دهد. مثلاً در فارسی میگوییم: نرفت –نرفتم - نمیروم - ننوشیدی
عائد به معنای رجوع کننده و بازگشت کننده است. یکی از معانی عائد در فرهنگ دهخدا زیارت کننده بیمار آمده است که بهتر است به جای این کلمه از عیادت کننده ...
مُصِرَّه: مونث مُصِرّ، اصرار کننده، پافشاری کننده. وَ الأُْمَّهُ مُصِرَّهٌ عَلَی مَقْتِهِ مُجْتَمِعَهٌ عَلَی قَطِیعَهِ رَحِمِهِ وَ إِقْصَاءِ وَلَدِه ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای کلمه ی سَرسَری، از کلمات [سَرسَرَکی] یا [نِه بِه دِلونِه] استفاده می شود از قدیم گفتند کار نه به دلونه بدرد دل می مونه. ...
در گویش شهرستان بهاباد به جای پا پیش خوردن به معنای سکندری از اصطلاح پا پیچ خوردن استفاده می شود.
بی خیال: بدون تخیل و تصویر بی خیالش مباد منظرِ چشم زآن که این گوشه جایِ خلوتِ اوست، حافظ تصویر خیال و چهره محبوب از برابر دیدگانم دور مباد، - زیراا ...
خیال به معنای فکر و اندیشه هم است. حالا، خیالت راحت شد.
سَرپایی. در گویش شهرستان بهاباد سَرپایی به معنای دمپایی است.