پیشنهادهای سیدحسین اخوان بهابادی (٣,٠٢٤)
فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی که به نظر می رسد با توجه به معانی، احکم الحاکمین معنای حکیم ترین حکیمان نیز می دهد که در ترجمه هایی حاکم ترین حاکمان م ...
اسم فاعل با توجه به نقشی که در جمله ایفا می کند حالت رفع یا نصب و یا جر خواهد گرفت فعل معتل ناقص هم این اعراب ها را با توجه به نقش می تواند داشته باش ...
ألیس اللّه بأحکم الحـکمین اسم تفضیل أحکم، ممکن است از حُکم به معناى قضاوت باشد; یعنی، أقضی و نیز می تواند از حکمة گرفته شده باشد; یعنی، حکیم تر. ( بر ...
جَلَّ ( فعل ماضی ثلاثی مجرد ) ، یَجِلُّ ( فعل مضارع ثلاثی مجرد ) . کلمات آشنا: جَلَّ الخالق ( بزرگ است آفریننده ) ، جَلَّ جلاله ( بزرگ است شکوه او ) ...
أَیْ - أَیْ حرف نداء است بمعناى ( یا ) مانند "ایْ زیدُ"، حرف تفسیر است مانند" رأیت غَضَنْفَرًا ایْ اسدًا" أَیّ - أَیّ از ادوات شرط است که دو فعل ...
یکی از معانی ذین، در لغتنامه دهخدا، ذان آمده است و یکی از معانی ذان در این لغتنامه اینگونه آمده است: ذان. ( ع اِ ) اسم اشاره قریب است. این دو مرد. و ...
تَکْرَهُ مضارع معلوم صیغه ی هفتم از فعل یَکْرَهُ ( انتَ تَکْرَهُ ) از ریشه ی کره، هم خانواده ی کراهت و اکراه حُجَّتِی یَا اَللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَ ...
ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان مسلمان. ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقتی: ثقت ی=اع ...
ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان مسلمان. وَ جَعَلْتُ بِ ...
ثقتی: ثقت ی=اعتماد من. ثقت=ثقه =اعتماد، اطمینان، امین و هم خانواده ی وثوق. ثقه الاسلام: مورد وثوق و اطمینان اسلام، عنوانی احترام آمیز برای روحانیان ...
سکونی: سکون ی =آرامش من سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إ ...
سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است. هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِ ...
سکون هم خانواده ی سَکِینَة به معنای آرامش است هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ ...
بر: میوه هر دم از این باغ بری می رسد تازه تر از تازه تر ی می رسد
ز شوق بزم تو در دیده و دلِ سلمان حرام، اشک صراحی و ناله ی عود است. ( سلمان ساوجی، تخلص سلمان ) از شوق بزم تو اشک صراحی و ناله ی عود در دیده و دل سلم ...
ز شوق بزم تو در دیده و دلِ سلمان حرام، اشک صراحی و ناله ی عود است. ( سلمان ساوجی، تخلص سلمان ) از شوق بزم تو اشک صراحی و ناله ی عود در دیده و دل سلم ...
راه دهید یار را آن مه ده چهار را کز رخ نوربخش او نور نثار می رسد ( مولانا ) سلام بر امام زمان عزیزمان.
ده چهار: چهار ده مه ده چهار:ماه شب چهارده ، قرص کامل ماه ، استعاره ای از به زیبایی ماه بودن
در این� بیت مولانا: باغ سلام می کند سرو قیام می کند سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد گل سوار بر شاخه خواهد رسید یا گل سرخ به لحاظ اینکه نسبت به سای ...
در این� بیت مولانا: باغ سلام می کند سرو قیام می کند سبزه پیاده می رود غنچه سوار می رسد گل سوار بر شاخه خواهد رسید یا گل سرخ به لحاظ اینکه نسبت به سای ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه های مختلفی استفاده کرد مثلاً می توان به بررسی هم خانواده کلمه پرداخت مثلاً در این جا ( ضَیْر ) با کلمه ی ( ضایر ...
برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت مثلاً در مورد این کلمه می توان به خاطر سپرد که: زایر ( زائر ) نبای ...
برای یادسپاری اسانترِ تلفظ و معنی می توان راه بازی با کلماتِ هم وزن را در پیش گرفت مثلاً در مورد این کلمه می توان به خاطر سپرد که: زایر ( زائر ) نبای ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه های مختلفی استفاده کرد مثلاً entry که به معنای ورود است از دو قسمت تشکیل شده است یکی:en و دیگری try En مخفف انگ ...
به دو طرف دعوا، خصم گفته می شود چراکه بین آن دو گروه خصومت بوجود آمده است.
معانی پیمودن: ( پِ دَ ) اندازه گرفتن، طی کردن راه. پیمودن در ( باد پیمودن ) به معنای اندازه گرفتن است و اندازه گرفتن باد کار عبث و بیهوده کردن است.
شاید که به آبی فلکت دست نگیرد گرتشنه لب ازچشمه ی حیوان به درآیی ( حافظ ) شاید:شایسته است به آبی : به مقدارآبی دست نگیرد: یاری نکند چشمه ی حیوان: چشم ...
نقطه بینش : مردمک چشم ، مرکز بینایی . مدار نقطه بینش ز خال توست مرا که قدر گوهر یک دانه جوهری داند مَدار : مسیر گوهر یکدانه: جواهر بی همتا. جوهری ...
هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد، قلندری داند تفاوت قلندر با درویش: "قلندر" به فرقه ای از درویشان گفته می شد که در درویشی افراط ...
هزار نکته ی باریک تر ز مو این جاست نه هر که سر بتراشد، قلندری داند تفاوت قلندر با درویش: "قلندر" به فرقه ای از درویشان گفته می شد که در درویشی افراط ...
برای یادسپاری آسان تر می توان از شیوه هایی چون برقراری ارتباط بین کلمه ی جدید با کلمه ی آشنای قبلی استفاده کرد و از بازی ذهنی بهره برد مثلاً می توان ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ...
وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَقِیلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
سوره های طِوال و مئون و مثانی و مفصل: سوره های طُوَل ، عبارت اند از: بقره، آل عمران، نساء، . . . . این سوره ها را از آن جهت طُوَل گفته اند که طولانی ...
جیاد جمع جواد است. یا جَوادَ اَبی هَل سُقِیَ اَبی اَم قَتَلُوهُ عَطشاناً وقتی اهل بیت ابا عبد الله در داخل خیمه بودند یک وقت صدای همهمه اسب ابا عبد ...
فظاعت:از حد درگذشتن در رسوایی و فضاحت.
آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست ...
بچه آسی شده اشتباه است ، بچه عاصی شده است. عاصی کلمه ی عربی است و به معنای سرکش، طاغی، عصیانگر، گردنکش، نافرمان، یاغی و بدرفتار است.
آس دو سنگ گرد و پخ برهم نهاده که سنگ بالایی به قدرت دست آدمی یا ستور یا باد یا آب و بخار و برق گردد و غلات و جز آن را خرد یا آرد سازد. آنچه را به دست ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
این قافلهٔ عمر عجب می گذرد! دریاب دمی که با طَرَب می گذرد؛ ساقی، غم فردای حریفان چه خوری. پیش آر پیاله را، که شب می گذرد. گفت، ایام اربعین حسینی ب ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
هم خانواده ها: شَائِبَة [از ریشه ی شوب]: واحد ( الشَّوَائِب ) عیب، نقص، اشکال، ایراد، ناخالصی. شَوْب [از ریشه ی شوب]: ( مصدر ) ، آنچه که با چیز دیگر ...
اشتباه نکنیم با: مشوش ( مُ شَ وَّ ) [ ع . ] ( اِمف . ) آشفته ، پریشان. ذهن مشوش یعنی ذهن پریشان ، ذهن سرگردان.