تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مُقُر آمدن، "م" و "ق" با آوای پیش اعتراف کردن، گردن گرفتن، پذیرفتنِ عمل یا موضوعی که قبلا انکار می شده و یا مورد تائید نبوده است. گویشِ محلی مردم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مُقُر آمدن، گردن گرفتن، پذیرفتن موضوع یا عملی که قبلا مورد تائید نبوده و یا اِنکار می شده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوشوم کوش؟ در گویش مردم شاهرود یعنی کفشِ من کجاست؟

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُرده تلو، گِرده تلو گویش مردم شاهرود. به معنی شکر تیغال، شکر تیار، خار شکر گیاهی ست چند ساله که گل هایش به شکل گلوله های خار دار و اکثرا آبی رنگ در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دِدِر وِدِر ، به کسرِ "د" و "و" و سکونِ "ر" به معنی پاره پوره، از هم گسیخته، از هم دریده. گویش مردم شاهرود.

پیشنهاد
٠

شکر تیغال، خار شکر گرده تلو، گویش مردم شاهرود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"بنیمه مانده" یا "به نیمه مانده" به وسیله یا چیزی اطلاق می شود که زودتر از زمانِ مورد انتظار، و تقریبا در نیمه ی عمرِ معمول خود، از بهره وری و انتف ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاچِگی "چ" با آوای زیر در گویش مردم شاهرود به معنای وراجی، سخن بیهوده گفتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش مردم شاهرود به معنای ناکس، حقه باز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قُلَّر "ق" با آوای پیش و "ل" مشدد و با آوای زبر. در گویش مردم شاهرود به معنای قُلدُر

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چِشتِه خورده "چ" و "ت" با آوای زیر به معنای سودجو گویش مردم شاهرود.

پیشنهاد
٠

"خیزِ گربه تا پایِ کِلیندونِه" ضرب المثل ی محلی از گویشِ مردم شاهرود. کنایه از اینکه: کسی ادعای انجام کاری را دارد، اما فقط مرحله ابتدایی آن کار را ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوخه : "پ" با آوای پیش و "خ" با آوای زیر خس، خاشاک، علف ریز خشک، تفاله ریز مانند چای گویش مردم شاهرود

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چای کرک ( Karak tea ) � یک نوع چای شیری ادویه دار است که منشاء آن کشور هند بوده و در کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا محبوب است. �چای کرک از ترکیب چای س ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرک، Karak چای کرک ( Karak tea ) � یک نوع چای شیری ادویه دار است که منشاء آن کشور هند بوده و در کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بسیار محبوب است. �چای ک ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Harassment آزار و اذیت, قرار دادن یک فرد در معرض رفتار توهین آمیز و ناخواسته، زمانی که چنین رفتاری، ( ۱ ) شدید، مداوم یا فراگیر باشد. ( 2 ) هدف ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش دادن، مقابلِ کاستن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افزایش دادن، مقابلِ کاستن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد

منفرج: دارای شکاف

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"شو سیا، گو سیا" Show sia, gow sia شب سیاه، گاو سیاه به این معناست که: در فضای غیر شفاف، تشخیصِ حقیقت دشوار است. همان گونه که در شبِ تاریک، گاوِ س ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَوَنگ: davang، "د" و "و" با آوای زبر به معنای دروغ و دروغگو است. دُنگ: dong, "د" با آوای پیش به معنای سهم است.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Cookie butter، یک خمیر غذایی است که عمدتاً از خرده های کوکی، چربی، آرد و شکر تهیه می شود. مواد با هم مخلوط می شوند تا روی ساندویچ قابل پخش شدن باشد. ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام یکی از تِم های قابل انتخاب در اینستاگرام.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"شُفُل" ، shofol "ش" و "ف" با آوای پیش. سوت، سوت زدن، مراجعه شود به " شُفُل انداختن" گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"شُفُل انداختن" "شُفُل" ، shofol "ش" و "ف" با آوای پیش. سوت، سوت زدن، سوت زدن با گذاشتنِ انگشتان شصت و اشاره در دهان و دمیدن بین آنها. گویش مردم ش ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شانه سروو ، shaneh saroo هُد هُد گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شو کور ، show koor به معنی خفاش گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کُلُخ پُز"، Kolokhpoz "ک" و " ل" و "پ" با آوای پیش. نوعی پختن سیب زمینی و چغندر، از طریق دفنِ آنها زیر کلوخ های داغ. گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کِشتِه" "ک" و "ت" با آوای زیر. برگه ی زردآلو گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"کِلاچانو" "ک" با آوای زیر. کلاغِ زاغی به رنگ سیاه و سفید با دم بلند. این پرنده شکارچیِ تخم ها و جوجه های سایر پرندگان و همچنین مهاجم به محصولات زرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کَلماس" ، kalmas "ک" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون آفتاب پرست، مارمولک گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"بَلغاس"، balghas "ب" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون قورباغه گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" پِس شدن" "پ" با آوای زیر لوچ شدن گویش مردم شاهرود. آلوچه بُخوردُم، دستام پِس هابیه. آلوچه خوردم، دست هایم لوچ شده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"پِس" ، pes "پ" به آوای زیر لوچ، لوچ شدن گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"تِخ تِخانو" tekh tekhanu هر دو "ت" به آوای زیر قلقلک، قلقلک دادن گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درغاله ( مخفف دره غاله ) . راه بینِ دو کوه غاله: ( پسوند ) مزید مؤخر و علامت تصغیر می باشد. مانند داس غاله، جزغاله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنجاره یا کنجاله باقیمانده ی کنجد یا سایر دانه های روغنی پس از آنکه روغن آن را گرفته باشند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کِلیندون" "ک" با آوای زیر سیستمِ قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند را "کُلون" می گفتند. بر روی دیوارِ مجاور درب، سوراخی تعبیه می شد که ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کُلون" "ک" و "ل" با آوای پیش قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند. کلید آنها نیز از چوب ساخته می شد. بر روی دیوارِ مجاورِ درب - معمولا س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" اِنگی" " ا" با آوای زیر و "ن" ساکن زنبور زرد رنگ که بزرگتر از زنبورهای معمول است. گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" غُطّو خوردن"، ghottow "غ" با آوای پیش و "ط" مشدد آبتنی کردن، غوطه ور شدن گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" اَلِّتوک" الفبا آوای زبر، "ل" با آوای زیر و مشدد. کسی یا وسیله ای که درگیرِ مشکلات متعدد است. گویش مردم شاهرود. " دِگِه مِن اَلِّتوکُم " یعنی: م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" دِشِلقیدن" "د" و "ش" با آوای زیر. پیچ خوردن پا و فرود آمدن گویش مردم شاهرود. اِز جو که بِپِریوم پام دِشِلقی. یعنی: از جوی که پریدم پایم پیچ خور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مادر، گویش مردم شاهرود. . هِمینکه مِن برفتُم زیرِ کرسی هِنِندانُم چِرِه باجی بِتِرسی به محض اینکه من زیر کرسی رفتم، نمی دانم که مادر برای چی ترسید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"چِکولیدن"، "چ" با آوای زیر ور رفتن با چیزی یا کسی، تحریک کردن، کسی را وادار به عکس العمل کردن، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دِنِچِکول"، "د" و "ن" و "چ" به آوای زیر. وَر نرو، تحریک نکن، روی اعصاب نرو. از مصدرِ "چِکولیدن" گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"سر قِلیفی" ، ق با آوای زیر نوعی نان، یا به سبکِ امروزی کیک که آنرا درونِ درب قِلیف می پختند. به آن کُماچ نیز می گویند. به دلیلِ جنسِ دربِ قِلیف که ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" قِلیف" ، ق با آوای زیر دیگ مسی کوچک است تا سایزِ ده یا دوازده نفره، درب دار ، با دو دسته مسی در دو طرف. گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

�مسافرخانه، مهمان پذیر محل اقامت یا محل خوابی است که تخت های یک اتاق را به مسافر اجاره می دهد و در واقع یک اتاق توسط چند نفر بطور اشتراکی بهره بردار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" عِشنِفِه" ، "ع" و "ن" و "ف" به آوای زیر به معنی عطسه گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" دُمبِ لَغلو" ، dombe laghlow بچه قورباغه گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیچو، sichow قره قروت گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"اِندِمِش" ، به کسرِ الف د م میل، رغبت اندمش بطور معمول با فعل منفی بکار می رود. اندمشم نمی کنه برم طرف غذا. یعنی میلی به غذا ندارم. گویش مردم شاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" تِویر" به کسر ت به معنی آفتاب، در آماج نور مستقیم خورشید متضاد آن: " نِسوم " به معنی سایه گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" نِسوم" به کسر ن به معنی سایه زمینی که آفتاب گیر نباشد. گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" چُلمِه" به ضم چ وبه کسر م خوشه های فرعیِ کوچک تر که به خوشه ی اصلی چسبیده اند را "چلمه" گویند. چلمه ی انگور گویش مردم شاهرود.

پیشنهاد
٠

"تیر کمانِ حسن و حسین"، رنگین کمان، قوس قزح گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکت موجیِ کرم وار در روده. peristalsis - a wave - like motion in your intestines - moves food through your digestive system پریستالسیس - یک حرکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"کِلون" به کسر ک به معنی بزرگ. گویش مردم شاهرود. "خردِ کلون خور" اشاره دارد به: " فرزندِ کوچک ترِ خانواده که متعرض برادران بزرگ تر است"

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" گُمبِل" ، به ضم گ و کسر ب قدم بزرگ، قدم های در حالِ دویدن، گویش مردم شاهرود دو گمبل یکی کرد و در رفت. یعنی با گام های بلند و سریع فرار کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" کونِ زِنگیچِه ، انتهایی ترین نقطه ی آرنج در وضعیتی که ساعد به سمت بازو خم شده باشد. گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"زِنگیچِه" ، به کسرِ ز و کسرِ چ آرنج گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"شُدرُم" ، به ضم ش و ر قطره های ریز آب همراه با مِه غلیظ. گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"خو" با تلفظ " khoo" بخشی از زمین باغ که با خاک مرزبندی و از سایر بخش ها جدا می شود. و در یک خو مثلا بادمجان و در خوی دیگر گوجه فرنگی می کارند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" خو" با تلفظ " khow" به معنی خواب گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" وَخِستِن" به فتح و، به کسر خ و ت بلند شدن، برخاستن گویش مردم شاهرود. صرف فعل گذشته ساده آن به صورت ذیل است. وخستوم، وخستی، وخست وخستیم، وخستین، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" بِچُف" به کسر ب و ضم چ میک بزن، بمک از مصدر چُفیدن به معنی مکیدن، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" چُفیدن" به ضم چ مکیدن، میک زدن، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"خُسُمبِه" به ضم خ و سین، و به کسر ب، پُر خواب، کسی که بیش از اندازه می خوابد. گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"اِشتو" به کسر الف، به معنی عجله، تعجیل، شتاب گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" واشِلو" "ش" با آوای زیر به معنی داس، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" غُرومبه" ، به ضم غ رعد، صدای تندر ، گویش مردم شاهرود. " آسمان غرومبه" هم می گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" دولَخ " ، به فتح لام، گرد و خاک، گویش مردم شاهرود " هوا دولخه" یعنی هوا پر از گرد و غبار است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"سارُق" "ر" با آوای پیش بقچه، گویش مردم شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" دِلینگون"، به کسر د آویزان، گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" شّخ " ، به فتح ش خاک رس، گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" دوزُمبِه" ، به ضم ز و کسر ب چهارزانو نشستن گویش مردم بسطام شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" کُمبِه" ، به ضم ک و کسر ب نان بربری، گویش مردم شاهرود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Shelves" به معنی " اشیا معلق" Does that bear just walk endlessly on shelves of ice? آیا آن خرس بر روی تیکه های معلق یخ بطورِ بی سرانجام راه می رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" Short " به معنای " دارای کمبود" We are short with food at home. ما در خانه کمبود غذا داریم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. What a "crappy" job عجب شغلِ گهی. عجب شغل مزخرفی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیلی با حاله.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جا گذاشتنِ کتاب در مکان های عمومی بطور خودخواسته. این عمل رفتاری جدید در حوزهُ کتاب و کتابخوانی است با هدف فراهم کردنِ فرصتِ مطالعهُ کتاب توسط دیگرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چوب های نازک و باریک از سرشاخه های درختان را خلاشه گویند. اما چوب های قطورِ پایینی که معمولا به قطعات کوچک بریده می شوند را هیزم گویند. آتش بر افروخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

"لِچ" به معنی کاملا خیس و چسبنده گویش مردم شاهرود. لِچِ آب، بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"Funding crowd" تأمین مالی جمعی، روشی است که در آن سرمایه مورد نیاز برای تأمین مالی یک کسب و کار از پس اندازهای خُرد گردآوری می شود. این مشارکتِ جم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" زِنگلاچو " به کسر ز به معنی: چاقاله ی زردآلو، زردآلوی کال، زردآلوی نارس که رنگِ سبز و مزه ای ترش دارد. در گویش محلی شاهرود از این کلمه بسیار است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بِشقار: فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بِشقار : فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سه واژه ی ذیل: "meteors" شهاب ها، پرتوهای نورانی "meteoroids" سیارک ها "meteorite" شهاب سنگ اغلب به صورت نادرست یا در جای نامناسب بکار می روند. لذا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرتوها، اشعه مفرد آن streak است. The streaks of light are in fact meteors. در واقع پرتو های نورانی، شهاب هستند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

" غرقابی" : روش آبیاریِ زمین های کشاورزی و باغات را گویند که در گذشته انجام می شد. آب را آنچنان در زمین یا باغ رها می کردند که سطح زمین و غالبا قسمت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پَلقیدن: به فتح پ، در گویش محلی شاهرود به معنی " غلطیدن " است. تغییر در وضعیتِ خوابیدن از حالتِ پهلو به شکم، پهلو، پشت و . . . بطور مکرر.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

�شِقاریدن: چلاندن، چلانیدن، فشردن، پیچاندنِ لباس یا پارچه با دو دست در دو جهت معکوس ( پس از شستن ) بطوری که آب اضافی آن خارج شود. گویشِ شاهرودی از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چُمبُلوک ، به ضم " چ" و " ب" به معنی نیشگون. گویش اهالی شاهرود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای معادل کپی ، "copy" می توان از همنگاشتن، همنگاری استفاده کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" *حوضِ مرغ* " مخزن آب زیر زمینی ، آب انبار تا پیش از تامین آب شرب شهرها در ایران، "حوض مرغ" مخزنی برای انباشت آب در محلات مختلف شهر بود. در عمق کمی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" *وِجِه وِتیز* " بالا و پایین پریدن ، جست و خیز کردن

پیشنهاد
٠

" *وَرجِه وورجِه* " به معنای جست و خیز کردنِ بسیار است. بالا و پایین پریدنِ کودکان از سرِ بازیگوشی. اهالی شاهرود به لهجه محلی آنرا " *وِجِه وِتیز* ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" سرند" ، غربال، اَلک سرند غربال ی بزرگ است که با آن خاک و غله را بیزند. غربال با دو دست بطور افقی تکان داده می شود. سرند از نظر اندازه بزرگتر از غر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غذای ساده ای است که با پختن دانه ی برخی غلات از جمله گندم، ذرت، نخود و . . همراه با پیاز داغ و ادویه آماده می شود. در قدیم مصرف دانو را همزمان با رو ...

پیشنهاد
٠

قبل از ابداع صفحه نمایش LED و LCD و . . . در گیرنده های تلویزیون قدیمی از " لامپ تصویر تلویزیونی" CRT یا ( Cathode Ray tube ) استفاده می شد. در آن سی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" نِکارمَن" یا "نکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است. این روستا چشم اندازی زیبا و هوایی خوش دارد. گفته می شود نام آن در ابتدا "نگارِ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" نِکارمَن" یا " نِکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است که نمایی زیبا و آب و هوایی خوش دارد. نقل است که گویا نامِ اولیه ی آن " نگارِ م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

"سوراخ دعا" به معنی "محلِ رخنه" است. راهِ نفوذ، روشِ نقض. ". . سوراخ دعا را گم کرده" اشاره دارد به کسی که برای ابطال و رَدِّ موضوعی تلاشِ بسیار می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rocket fuel چیزی که به ما انرژی میدهد و یا ما را تشویق می کند برای انجام کاری. انرژی زا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دو یا چندگانگی در شخصیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دو قطبی، دارای دو قطبِ مثبت و منفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هدفمند، با نظر خاصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دَم" را می توان واحدی کوچک از زمان به اندازه ی " یک نفس کشیدن" دانست. با اغماض آنرا به معنیِ "لحظه" ، " ثانیه" و "دقیقه" هم بیان کرده اند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

"دمادم" به معنی پی در پی و متناوب است با زمان تناوب ی به اندازه ی یک دم " نفس کشیدن". معنیِ" پیوسته" را با اغماض می توان برای آن دانست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

" خِرت کش " به کسرِ "خ" و سکون "ر" جابجایی چیزی بر روی زمین به این روش که گوشه ای از آن را بگیرند و بکشند بگونه ای که بخشی از آن جسم تا محل جدید با ز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اخیرا به محلِ ارائه خدمات منجمله توزیع انواع نوشیدنی ها و غذا های رایگان به کسانی که تحت عنوان زوار در مسیری در حال حرکت می باشند گویند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پخش برنامه های صدا و تصویر از طریق انتشار امواج توسط فرستنده های رادیویی و تلویزیونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

جمله نمونه جدید با معنی: . IRIB is the only broadcaster in Iran معنی: صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنها پخش کننده برنامه های رادیو و تلویزیون در ایران ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

IRIB is the only broadcaster in Iran صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش کننده انحصاری رادیو و تلویزیون در ایران است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلنج نام لبه ای ست که در انتهای لوله به سمت بیرون تعبیه می شود از این لبه برای اتصال دو عدد لوله به یکدیگر توسط پیچ و مهره استفاده می شود. روی لبه چن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با فریب اموال دیگران را گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که به یک سویه نگری تمایل دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Camala Harris mentioned a quote from his mother; "You think you fell out of a coconut tree? You are part of a whole. " کاملا هریس نقل قولی از مادرش ر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

محدوده ی محصور شده بین دو خط کشی ( line ) در جاده یا اتوبان را lane گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خودروی وانت