پیشنهادهای مهدی سعیدی (١٢٢)
مُقُر آمدن، "م" و "ق" با آوای پیش اعتراف کردن، گردن گرفتن، پذیرفتنِ عمل یا موضوعی که قبلا انکار می شده و یا مورد تائید نبوده است. گویشِ محلی مردم ...
مُقُر آمدن، گردن گرفتن، پذیرفتن موضوع یا عملی که قبلا مورد تائید نبوده و یا اِنکار می شده است.
کوشوم کوش؟ در گویش مردم شاهرود یعنی کفشِ من کجاست؟
گُرده تلو، گِرده تلو گویش مردم شاهرود. به معنی شکر تیغال، شکر تیار، خار شکر گیاهی ست چند ساله که گل هایش به شکل گلوله های خار دار و اکثرا آبی رنگ در ...
دِدِر وِدِر ، به کسرِ "د" و "و" و سکونِ "ر" به معنی پاره پوره، از هم گسیخته، از هم دریده. گویش مردم شاهرود.
شکر تیغال، خار شکر گرده تلو، گویش مردم شاهرود
"بنیمه مانده" یا "به نیمه مانده" به وسیله یا چیزی اطلاق می شود که زودتر از زمانِ مورد انتظار، و تقریبا در نیمه ی عمرِ معمول خود، از بهره وری و انتف ...
کاچِگی "چ" با آوای زیر در گویش مردم شاهرود به معنای وراجی، سخن بیهوده گفتن
در گویش مردم شاهرود به معنای ناکس، حقه باز
قُلَّر "ق" با آوای پیش و "ل" مشدد و با آوای زبر. در گویش مردم شاهرود به معنای قُلدُر
چِشتِه خورده "چ" و "ت" با آوای زیر به معنای سودجو گویش مردم شاهرود.
"خیزِ گربه تا پایِ کِلیندونِه" ضرب المثل ی محلی از گویشِ مردم شاهرود. کنایه از اینکه: کسی ادعای انجام کاری را دارد، اما فقط مرحله ابتدایی آن کار را ...
پوخه : "پ" با آوای پیش و "خ" با آوای زیر خس، خاشاک، علف ریز خشک، تفاله ریز مانند چای گویش مردم شاهرود
چای کرک ( Karak tea ) � یک نوع چای شیری ادویه دار است که منشاء آن کشور هند بوده و در کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا محبوب است. �چای کرک از ترکیب چای س ...
کرک، Karak چای کرک ( Karak tea ) � یک نوع چای شیری ادویه دار است که منشاء آن کشور هند بوده و در کشورهای خاورمیانه و جنوب آسیا بسیار محبوب است. �چای ک ...
Harassment آزار و اذیت, قرار دادن یک فرد در معرض رفتار توهین آمیز و ناخواسته، زمانی که چنین رفتاری، ( ۱ ) شدید، مداوم یا فراگیر باشد. ( 2 ) هدف ...
افزایش دادن، مقابلِ کاستن
افزایش دادن، مقابلِ کاستن
منفرج: دارای شکاف
"شو سیا، گو سیا" Show sia, gow sia شب سیاه، گاو سیاه به این معناست که: در فضای غیر شفاف، تشخیصِ حقیقت دشوار است. همان گونه که در شبِ تاریک، گاوِ س ...
دَوَنگ: davang، "د" و "و" با آوای زبر به معنای دروغ و دروغگو است. دُنگ: dong, "د" با آوای پیش به معنای سهم است.
Cookie butter، یک خمیر غذایی است که عمدتاً از خرده های کوکی، چربی، آرد و شکر تهیه می شود. مواد با هم مخلوط می شوند تا روی ساندویچ قابل پخش شدن باشد. ...
نام یکی از تِم های قابل انتخاب در اینستاگرام.
"شُفُل" ، shofol "ش" و "ف" با آوای پیش. سوت، سوت زدن، مراجعه شود به " شُفُل انداختن" گویش مردم شاهرود.
"شُفُل انداختن" "شُفُل" ، shofol "ش" و "ف" با آوای پیش. سوت، سوت زدن، سوت زدن با گذاشتنِ انگشتان شصت و اشاره در دهان و دمیدن بین آنها. گویش مردم ش ...
شانه سروو ، shaneh saroo هُد هُد گویش مردم شاهرود.
شو کور ، show koor به معنی خفاش گویش مردم شاهرود
"کُلُخ پُز"، Kolokhpoz "ک" و " ل" و "پ" با آوای پیش. نوعی پختن سیب زمینی و چغندر، از طریق دفنِ آنها زیر کلوخ های داغ. گویش مردم شاهرود.
"کِشتِه" "ک" و "ت" با آوای زیر. برگه ی زردآلو گویش مردم شاهرود.
"کِلاچانو" "ک" با آوای زیر. کلاغِ زاغی به رنگ سیاه و سفید با دم بلند. این پرنده شکارچیِ تخم ها و جوجه های سایر پرندگان و همچنین مهاجم به محصولات زرا ...
"کَلماس" ، kalmas "ک" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون آفتاب پرست، مارمولک گویش مردم شاهرود.
"بَلغاس"، balghas "ب" با آوای زبر و "ل" با آوای سکون قورباغه گویش مردم شاهرود.
" پِس شدن" "پ" با آوای زیر لوچ شدن گویش مردم شاهرود. آلوچه بُخوردُم، دستام پِس هابیه. آلوچه خوردم، دست هایم لوچ شده.
"پِس" ، pes "پ" به آوای زیر لوچ، لوچ شدن گویش مردم شاهرود.
"تِخ تِخانو" tekh tekhanu هر دو "ت" به آوای زیر قلقلک، قلقلک دادن گویش مردم شاهرود.
درغاله ( مخفف دره غاله ) . راه بینِ دو کوه غاله: ( پسوند ) مزید مؤخر و علامت تصغیر می باشد. مانند داس غاله، جزغاله
کنجاره یا کنجاله باقیمانده ی کنجد یا سایر دانه های روغنی پس از آنکه روغن آن را گرفته باشند.
"کِلیندون" "ک" با آوای زیر سیستمِ قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند را "کُلون" می گفتند. بر روی دیوارِ مجاور درب، سوراخی تعبیه می شد که ا ...
"کُلون" "ک" و "ل" با آوای پیش قفل های چوبی که در قدیم پشت درب نصب می کردند. کلید آنها نیز از چوب ساخته می شد. بر روی دیوارِ مجاورِ درب - معمولا س ...
" اِنگی" " ا" با آوای زیر و "ن" ساکن زنبور زرد رنگ که بزرگتر از زنبورهای معمول است. گویش مردم شاهرود.
" غُطّو خوردن"، ghottow "غ" با آوای پیش و "ط" مشدد آبتنی کردن، غوطه ور شدن گویش مردم شاهرود.
" اَلِّتوک" الفبا آوای زبر، "ل" با آوای زیر و مشدد. کسی یا وسیله ای که درگیرِ مشکلات متعدد است. گویش مردم شاهرود. " دِگِه مِن اَلِّتوکُم " یعنی: م ...
" دِشِلقیدن" "د" و "ش" با آوای زیر. پیچ خوردن پا و فرود آمدن گویش مردم شاهرود. اِز جو که بِپِریوم پام دِشِلقی. یعنی: از جوی که پریدم پایم پیچ خور ...
مادر، گویش مردم شاهرود. . هِمینکه مِن برفتُم زیرِ کرسی هِنِندانُم چِرِه باجی بِتِرسی به محض اینکه من زیر کرسی رفتم، نمی دانم که مادر برای چی ترسید.
"چِکولیدن"، "چ" با آوای زیر ور رفتن با چیزی یا کسی، تحریک کردن، کسی را وادار به عکس العمل کردن، گویش مردم شاهرود.
"دِنِچِکول"، "د" و "ن" و "چ" به آوای زیر. وَر نرو، تحریک نکن، روی اعصاب نرو. از مصدرِ "چِکولیدن" گویش مردم شاهرود.
"سر قِلیفی" ، ق با آوای زیر نوعی نان، یا به سبکِ امروزی کیک که آنرا درونِ درب قِلیف می پختند. به آن کُماچ نیز می گویند. به دلیلِ جنسِ دربِ قِلیف که ...
" قِلیف" ، ق با آوای زیر دیگ مسی کوچک است تا سایزِ ده یا دوازده نفره، درب دار ، با دو دسته مسی در دو طرف. گویش مردم شاهرود.
�مسافرخانه، مهمان پذیر محل اقامت یا محل خوابی است که تخت های یک اتاق را به مسافر اجاره می دهد و در واقع یک اتاق توسط چند نفر بطور اشتراکی بهره بردار ...
" عِشنِفِه" ، "ع" و "ن" و "ف" به آوای زیر به معنی عطسه گویش مردم شاهرود
" دُمبِ لَغلو" ، dombe laghlow بچه قورباغه گویش مردم شاهرود.
سیچو، sichow قره قروت گویش مردم شاهرود.
"اِندِمِش" ، به کسرِ الف د م میل، رغبت اندمش بطور معمول با فعل منفی بکار می رود. اندمشم نمی کنه برم طرف غذا. یعنی میلی به غذا ندارم. گویش مردم شاه ...
" تِویر" به کسر ت به معنی آفتاب، در آماج نور مستقیم خورشید متضاد آن: " نِسوم " به معنی سایه گویش مردم شاهرود
" نِسوم" به کسر ن به معنی سایه زمینی که آفتاب گیر نباشد. گویش مردم شاهرود
" چُلمِه" به ضم چ وبه کسر م خوشه های فرعیِ کوچک تر که به خوشه ی اصلی چسبیده اند را "چلمه" گویند. چلمه ی انگور گویش مردم شاهرود.
"تیر کمانِ حسن و حسین"، رنگین کمان، قوس قزح گویش مردم شاهرود.
حرکت موجیِ کرم وار در روده. peristalsis - a wave - like motion in your intestines - moves food through your digestive system پریستالسیس - یک حرکت ...
"کِلون" به کسر ک به معنی بزرگ. گویش مردم شاهرود. "خردِ کلون خور" اشاره دارد به: " فرزندِ کوچک ترِ خانواده که متعرض برادران بزرگ تر است"
" گُمبِل" ، به ضم گ و کسر ب قدم بزرگ، قدم های در حالِ دویدن، گویش مردم شاهرود دو گمبل یکی کرد و در رفت. یعنی با گام های بلند و سریع فرار کرد.
" کونِ زِنگیچِه ، انتهایی ترین نقطه ی آرنج در وضعیتی که ساعد به سمت بازو خم شده باشد. گویش مردم شاهرود
"زِنگیچِه" ، به کسرِ ز و کسرِ چ آرنج گویش مردم شاهرود
"شُدرُم" ، به ضم ش و ر قطره های ریز آب همراه با مِه غلیظ. گویش مردم شاهرود
"خو" با تلفظ " khoo" بخشی از زمین باغ که با خاک مرزبندی و از سایر بخش ها جدا می شود. و در یک خو مثلا بادمجان و در خوی دیگر گوجه فرنگی می کارند.
" خو" با تلفظ " khow" به معنی خواب گویش مردم شاهرود.
" وَخِستِن" به فتح و، به کسر خ و ت بلند شدن، برخاستن گویش مردم شاهرود. صرف فعل گذشته ساده آن به صورت ذیل است. وخستوم، وخستی، وخست وخستیم، وخستین، و ...
" بِچُف" به کسر ب و ضم چ میک بزن، بمک از مصدر چُفیدن به معنی مکیدن، گویش مردم شاهرود.
" چُفیدن" به ضم چ مکیدن، میک زدن، گویش مردم شاهرود.
"خُسُمبِه" به ضم خ و سین، و به کسر ب، پُر خواب، کسی که بیش از اندازه می خوابد. گویش مردم شاهرود.
"اِشتو" به کسر الف، به معنی عجله، تعجیل، شتاب گویش مردم شاهرود
" واشِلو" "ش" با آوای زیر به معنی داس، گویش مردم شاهرود.
" غُرومبه" ، به ضم غ رعد، صدای تندر ، گویش مردم شاهرود. " آسمان غرومبه" هم می گویند.
" دولَخ " ، به فتح لام، گرد و خاک، گویش مردم شاهرود " هوا دولخه" یعنی هوا پر از گرد و غبار است.
"سارُق" "ر" با آوای پیش بقچه، گویش مردم شاهرود.
" دِلینگون"، به کسر د آویزان، گویش مردم شاهرود
" شّخ " ، به فتح ش خاک رس، گویش مردم شاهرود
" دوزُمبِه" ، به ضم ز و کسر ب چهارزانو نشستن گویش مردم بسطام شاهرود
" کُمبِه" ، به ضم ک و کسر ب نان بربری، گویش مردم شاهرود
"Shelves" به معنی " اشیا معلق" Does that bear just walk endlessly on shelves of ice? آیا آن خرس بر روی تیکه های معلق یخ بطورِ بی سرانجام راه می رو ...
" Short " به معنای " دارای کمبود" We are short with food at home. ما در خانه کمبود غذا داریم.
. What a "crappy" job عجب شغلِ گهی. عجب شغل مزخرفی.
خیلی با حاله.
جا گذاشتنِ کتاب در مکان های عمومی بطور خودخواسته. این عمل رفتاری جدید در حوزهُ کتاب و کتابخوانی است با هدف فراهم کردنِ فرصتِ مطالعهُ کتاب توسط دیگرا ...
چوب های نازک و باریک از سرشاخه های درختان را خلاشه گویند. اما چوب های قطورِ پایینی که معمولا به قطعات کوچک بریده می شوند را هیزم گویند. آتش بر افروخ ...
"لِچ" به معنی کاملا خیس و چسبنده گویش مردم شاهرود. لِچِ آب، بارشِ باران بقدری شدید بود که شدم لِچِ آب.
"Funding crowd" تأمین مالی جمعی، روشی است که در آن سرمایه مورد نیاز برای تأمین مالی یک کسب و کار از پس اندازهای خُرد گردآوری می شود. این مشارکتِ جم ...
" زِنگلاچو " به کسر ز به معنی: چاقاله ی زردآلو، زردآلوی کال، زردآلوی نارس که رنگِ سبز و مزه ای ترش دارد. در گویش محلی شاهرود از این کلمه بسیار است ...
بِشقار: فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان،
بِشقار : فعل امر از مصدر شِقاریدن، بچلان
سه واژه ی ذیل: "meteors" شهاب ها، پرتوهای نورانی "meteoroids" سیارک ها "meteorite" شهاب سنگ اغلب به صورت نادرست یا در جای نامناسب بکار می روند. لذا ...
پرتوها، اشعه مفرد آن streak است. The streaks of light are in fact meteors. در واقع پرتو های نورانی، شهاب هستند.
" غرقابی" : روش آبیاریِ زمین های کشاورزی و باغات را گویند که در گذشته انجام می شد. آب را آنچنان در زمین یا باغ رها می کردند که سطح زمین و غالبا قسمت ...
پَلقیدن: به فتح پ، در گویش محلی شاهرود به معنی " غلطیدن " است. تغییر در وضعیتِ خوابیدن از حالتِ پهلو به شکم، پهلو، پشت و . . . بطور مکرر.
�شِقاریدن: چلاندن، چلانیدن، فشردن، پیچاندنِ لباس یا پارچه با دو دست در دو جهت معکوس ( پس از شستن ) بطوری که آب اضافی آن خارج شود. گویشِ شاهرودی از ...
چُمبُلوک ، به ضم " چ" و " ب" به معنی نیشگون. گویش اهالی شاهرود.
برای معادل کپی ، "copy" می توان از همنگاشتن، همنگاری استفاده کرد.
" *حوضِ مرغ* " مخزن آب زیر زمینی ، آب انبار تا پیش از تامین آب شرب شهرها در ایران، "حوض مرغ" مخزنی برای انباشت آب در محلات مختلف شهر بود. در عمق کمی ...
" *وِجِه وِتیز* " بالا و پایین پریدن ، جست و خیز کردن
" *وَرجِه وورجِه* " به معنای جست و خیز کردنِ بسیار است. بالا و پایین پریدنِ کودکان از سرِ بازیگوشی. اهالی شاهرود به لهجه محلی آنرا " *وِجِه وِتیز* ...
" سرند" ، غربال، اَلک سرند غربال ی بزرگ است که با آن خاک و غله را بیزند. غربال با دو دست بطور افقی تکان داده می شود. سرند از نظر اندازه بزرگتر از غر ...
غذای ساده ای است که با پختن دانه ی برخی غلات از جمله گندم، ذرت، نخود و . . همراه با پیاز داغ و ادویه آماده می شود. در قدیم مصرف دانو را همزمان با رو ...
قبل از ابداع صفحه نمایش LED و LCD و . . . در گیرنده های تلویزیون قدیمی از " لامپ تصویر تلویزیونی" CRT یا ( Cathode Ray tube ) استفاده می شد. در آن سی ...
" نِکارمَن" یا "نکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است. این روستا چشم اندازی زیبا و هوایی خوش دارد. گفته می شود نام آن در ابتدا "نگارِ ...
" نِکارمَن" یا " نِکارمِن" نام روستایی در شمال غربی شهرستان شاهرود است که نمایی زیبا و آب و هوایی خوش دارد. نقل است که گویا نامِ اولیه ی آن " نگارِ م ...
"سوراخ دعا" به معنی "محلِ رخنه" است. راهِ نفوذ، روشِ نقض. ". . سوراخ دعا را گم کرده" اشاره دارد به کسی که برای ابطال و رَدِّ موضوعی تلاشِ بسیار می ...
Rocket fuel چیزی که به ما انرژی میدهد و یا ما را تشویق می کند برای انجام کاری. انرژی زا
دو یا چندگانگی در شخصیت
دو قطبی، دارای دو قطبِ مثبت و منفی
هدفمند، با نظر خاصی
"دَم" را می توان واحدی کوچک از زمان به اندازه ی " یک نفس کشیدن" دانست. با اغماض آنرا به معنیِ "لحظه" ، " ثانیه" و "دقیقه" هم بیان کرده اند.
"دمادم" به معنی پی در پی و متناوب است با زمان تناوب ی به اندازه ی یک دم " نفس کشیدن". معنیِ" پیوسته" را با اغماض می توان برای آن دانست.
" خِرت کش " به کسرِ "خ" و سکون "ر" جابجایی چیزی بر روی زمین به این روش که گوشه ای از آن را بگیرند و بکشند بگونه ای که بخشی از آن جسم تا محل جدید با ز ...
اخیرا به محلِ ارائه خدمات منجمله توزیع انواع نوشیدنی ها و غذا های رایگان به کسانی که تحت عنوان زوار در مسیری در حال حرکت می باشند گویند.
پخش برنامه های صدا و تصویر از طریق انتشار امواج توسط فرستنده های رادیویی و تلویزیونی
جمله نمونه جدید با معنی: . IRIB is the only broadcaster in Iran معنی: صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنها پخش کننده برنامه های رادیو و تلویزیون در ایران ...
IRIB is the only broadcaster in Iran صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش کننده انحصاری رادیو و تلویزیون در ایران است.
فلنج نام لبه ای ست که در انتهای لوله به سمت بیرون تعبیه می شود از این لبه برای اتصال دو عدد لوله به یکدیگر توسط پیچ و مهره استفاده می شود. روی لبه چن ...
با فریب اموال دیگران را گرفتن
کسی که به یک سویه نگری تمایل دارد
Camala Harris mentioned a quote from his mother; "You think you fell out of a coconut tree? You are part of a whole. " کاملا هریس نقل قولی از مادرش ر ...
محدوده ی محصور شده بین دو خط کشی ( line ) در جاده یا اتوبان را lane گویند.
خودروی وانت