flange

/ˈflændʒ//flændʒ/

معنی: برجستگی، پخش رگه معدن، لبه بیرون امده چرخ، پیچ سر تنبوشه، پخش کردن، لبه دار کردن
معانی دیگر: (تیرآهن) بال، (چرخ واگن راه آهن) لبه، فلانژ، پیوند لوله، کلاهک، سر لوله، لبه بیرون امده چر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a collar or rim that projects from a pipe, housing, or the like to provide strength, stability, or a place for attaching other parts.

- The flange that forms part of the train's wheel keeps the wheel moving straight along the rail.
[ترجمه گوگل] فلنجی که بخشی از چرخ قطار را تشکیل می دهد، چرخ را مستقیماً در امتداد ریل حرکت می دهد
[ترجمه ترگمان] The که بخشی از چرخ قطار را تشکیل می دهد، چرخ را مستقیم در امتداد ریل حرکت می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: flanges, flanging, flanged
• : تعریف: to take the shape of a flange.

جمله های نمونه

1. flange coupling
چفت صفحه ای

2. The flange around the wheels on railway trains helps to keep them on the rails.
[ترجمه گوگل]فلنج دور چرخ‌ها در قطارهای راه‌آهن به نگه داشتن آن‌ها روی ریل کمک می‌کند
[ترجمه ترگمان]The اطراف چرخ ها روی قطارهای راه آهن به دور نگه داشتن آن ها روی ریل کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although I have seen flanges in several places, nowhere are they more spectacular than on the Juan de Fuca Ridge.
[ترجمه گوگل]اگر چه من فلنج ها را در چندین مکان دیده ام، اما هیچ جا به اندازه روی خط الراس Juan de Fuca دیدنی نیست
[ترجمه ترگمان]اگرچه من فلنج های را در چندین جا دیده ام، اما در هیچ کجا، آن ها more از روی خوان د Fuca ریج، به چشم می خورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you work a flange, you park the sub right in front of it.
[ترجمه گوگل]وقتی فلنج کار می کنید، زیرشاخه را درست جلوی آن پارک می کنید
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک سر flange کار می کنید، سمت راست را در جلوی آن پارک می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Hot water pools beneath these flanges, creating unique hazards for a pilot ascending the structure.
[ترجمه گوگل]حوضچه های آب گرم در زیر این فلنج ها، خطرات منحصر به فردی را برای خلبان در حال صعود از سازه ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]استخرهای آب گرم زیر این لبه، ایجاد خطرات منحصر به فرد برای یک خلبان در ساختار بالا را ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lug body available with ISO flange dimensions and metric bolt hole threads.
[ترجمه گوگل]بدنه لوگ با ابعاد فلنج ISO و رزوه های سوراخ پیچ متریک موجود است
[ترجمه ترگمان]مهره ها با ابعاد flange و نخ های سوراخ قفل استاندارد موجود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Please give clear indication of flange, material and operating pressure if you need other standard.
[ترجمه گوگل]لطفاً اگر به استاندارد دیگری نیاز دارید، فلنج، مواد و فشار عملیاتی را مشخص کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا نشانه ای روشن از flange، مواد و فشار عملیاتی را اگر به استاندارد دیگری نیاز دارید، بیان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the production, may be used combined flange for easy demoulding and mould rotating mechanism for raising glass fabric spreading quality and reducing labour intensity.
[ترجمه گوگل]در تولید، ممکن است از فلنج ترکیبی برای قالب گیری آسان و مکانیزم چرخش قالب برای افزایش کیفیت پخش پارچه شیشه ای و کاهش شدت کار استفاده شود
[ترجمه ترگمان]در تولید، ممکن است در ترکیب flange برای ایجاد مکانیزم چرخان آسان و ایجاد مکانیزم چرخان به منظور افزایش کیفیت و کاهش شدت کار به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Angle Flange Standard. Flat Flange: Specify hole pat-tern. If no drawing provided, flange will be blank.
[ترجمه گوگل]استاندارد فلنج زاویه ای Flat Flange: الگوی سوراخ را مشخص کنید اگر طرحی ارائه نشود، فلنج خالی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]زاویه Flange زاویه Flange مسطح: مشخص کردن پوشک از سوراخ اگر معلوم نشود flange خالی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When the flange width is large, the ultimate capacity of the members increases firstly and then decreases with the increase of positive and negative eccentricity.
[ترجمه گوگل]هنگامی که عرض فلنج بزرگ باشد، ظرفیت نهایی اعضا ابتدا افزایش می یابد و سپس با افزایش خروج از مرکز مثبت و منفی کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که عرض flange بزرگ باشد، ظرفیت نهایی اعضا ابتدا افزایش می یابد و سپس با افزایش of مثبت و منفی کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its flange uses the bolt joint.
[ترجمه گوگل]فلنج آن از اتصال پیچ استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]فلنج آن از مفصل پیچ استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Rugged die cast aluminum flange and cover.
[ترجمه گوگل]فلنج و روکش آلومینیومی دایکاست مقاوم
[ترجمه ترگمان]die ناهموار، flange و کاور اسلیپ را به خود اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A variety of connection types of flange; Rabbet:, output shaft and oil port.
[ترجمه گوگل]انواع اتصالات فلنج؛ Rabbet:، محور خروجی و درگاه روغن
[ترجمه ترگمان]انواع اتصال of flange؛ Rabbet:، شفت خروجی و بندر نفتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These should fit into the well of the recessed window and have a flange which overlaps the edge of the well.
[ترجمه گوگل]اینها باید در چاه پنجره فرورفته قرار گیرند و دارای فلنجی باشند که لبه چاه را همپوشانی کند
[ترجمه ترگمان]این ها باید متناسب با پنجره recessed باشند و a داشته باشند که لبه چاه را هم پوشانی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برجستگی (اسم)
jut, relief, eminence, knob, swell, boss, prominence, salience, saliency, ness, eminency, flange, notability

پخش رگه معدن (اسم)
flange

لبه بیرون امده چرخ (اسم)
flange

پیچ سر تنبوشه (اسم)
flange

پخش کردن (فعل)
spread, propagate, divide, distribute, give out, shift, broadcast, diffuse, sparge, cast, scatter, strew, effuse, flange, ted

لبه دار کردن (فعل)
hem, flange

تخصصی

[سینما] بشقاب / کفه - ورقه فلزی دو طرف قرقره های فیلم
[عمران و معماری] بال - لبه - پیوند
[مهندسی گاز] لبه اسرلوله، وسیله اتصال دولوله باپیچ ومهره
[زمین شناسی] لبه، پیوند، بال (تیر) برآمدگیهایی که در اثر عمل انباشتن به وجود می آید.2- برجستگیهای کمانی شکل
[نساجی] فلانژ - پخش کردن - لبه عینکی - لبه رینگ - لبه
[ریاضیات] پیوند لوله، توپی، بال، باله

انگلیسی به انگلیسی

• raised edge (machinery)
a flange is a projecting edge on an object used for strengthening it or for attaching it to another object; a technical term.

پیشنهاد کاربران

آج ( چرخ )
برجستگی
لبه بیرون آمده ی چرخ
بیرون زدگی
flange ( مهندسی عمران )
واژه مصوب: بال 1
تعریف: قسمتی از سطح مقطع تیر که در بالا و پایین تیر قرار می‏گیرد و نقش اصلی آن مقاومت در برابر خَمش است
فلنج ( حلقه ای که در کولوستومی استفاده میشود )
در رشته مهندسی عمران، به معنای �بالِ تیرآهن� است
لبه بیرون آمده
ت. م

بپرس