پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٩,٠١١
پیشنهاد
٠

زیر ران نهادن ؛ غلبه کردن و شکست دادن. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

زیر درشکه ، ماشین ، گاری رفتن ؛ تصادم با وسایل نقلیه و مصدوم یا مقتول شدن بوسیله آنها. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .

پیشنهاد
٠

زیر درشکه ، ماشین ، گاری رفتن ؛ تصادم با وسایل نقلیه و مصدوم یا مقتول شدن بوسیله آنها. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .

پیشنهاد
٠

زیر درشکه ، ماشین ، گاری رفتن ؛ تصادم با وسایل نقلیه و مصدوم یا مقتول شدن بوسیله آنها. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیردامنی ؛ شرم مرد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : ای بس کسا که از پی این زیردامنی نیفه فروکشیده و برچیده دامنند. سوزنی ( یادداشت ایضاً ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیردراز ؛ کنایه از آواز آهسته باشد. ( انجمن آرا ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیردرختی ؛ میوه هایی که زیر درخت فروریزد. ( ازیادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .

پیشنهاد
٠

زیر دامن پروردن ؛ کنایه از نواختن است. ( آنندراج ) . در آغوش گرفتن و نواختن. ( ناظم الاطباء ) : آن راکه زیر دامن توفیق پرورند از گرم و سرد چرخ بدو کی ...

پیشنهاد
٠

زیر دامن نگه داشتن ؛ کنایه از پناه دادن است. ( آنندراج ) . حمایت کردن. ( از ناظم الاطباء ) : جهانیان ز تو امروز چشم آن دارند که زیر دامن انصافشان نگه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر خاتم ؛ بمعنی زیر نگین است. . . ( آنندراج ) . در تصرف و استیلا : ملک و عقل و شرع زیر خاتم و کلک تو باد کاین سه را اقبال این دو بخت یاور ساختند. خ ...

پیشنهاد
٠

زیر خاک سپردن ؛ زیر خاک کردن. خاکپوش کردن و معدوم و لاشی انگاشتن. ( آنندراج ) . هیچ شمردن و نیست و نابود پنداشتن. ( ناظم الاطباء ) . در گور کردن : و ...

پیشنهاد
٠

زیر چیزی ماندن ؛ معروف. ( آنندراج ) : چون گریزم جای جنبیدن نماند ماند زیر کوه غم دامان دل. ظهوری ( از آنندراج ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیرجلی ؛ زیرجلکی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) . رجوع به ترکیب قبل شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر پر گرفتن ؛ مرادف در ته پر گرفتن. ( آنندراج ) : همای تربیت عشق جانور کندش اگرچه بیضه فولاد زیر پر گیرد. کلیم ( از آنندراج ) . - || گرم کردن و گ ...

پیشنهاد
٠

زیر تازیانه کشیدن ؛ معروف. ( آنندراج ) . کسی را فراوان تازیانه زدن. کسی را با ضربات ممتد تازیانه آزار دادن : سواره می شد گفتم کشیده دار عنان عنان گذا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرتبری ؛ کنده ای که هیزم شکن در زیر گذارد و قطعه شکستنی را متقاطعاً بر آن نهد شکستن را. هیمه ای که زیر هیمه ای شکستنی نهند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخد ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرتشکی ؛ رشوه به قاضی و حاکم. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر پر داشتن ؛ در حمایت خویشتن داشتن : کجات آن همه مردی و زور و فر جهان را همی داشتی زیر پر. فردوسی.

پیشنهاد
٠

زیر پر کلاه کسی بودن چیزی ؛ در اطاعت و اختیاراو بودن : ز چین تا به جیحون سپاه منست جهان زیر پر کلاه منست. فردوسی.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیربَغَل ؛ کش. ضبن. ( یادداشت بخطمرحوم دهخدا ) .

پیشنهاد
٠

زیر بال گرفتن کسی را ؛ پناه دادن کسی را. در حمایت خویش قرار دادن کسی را.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیربازویی ؛ چوبی که لنگ زیر بازو گذاشته رَوَد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . چوب پا. چوب زیربغل . و رجوع به چوب پا شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیربازویی ؛ چوبی که لنگ زیر بازو گذاشته رَوَد. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . چوب پا. چوب زیربغل . و رجوع به چوب پا شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر بال ؛ عبارت است از سر به زیر بال کشیدن مرغان در وقت خواب کردن. ( آنندراج ) : در عالم خیال بهار است چار فصل بلبل به چتر گل ندهد زیر بال را. صائب ...

پیشنهاد
٠

زیر بار نرفتن ؛ نپذیرفتن کاری. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) . اعراض از قبول امری. آقای جمال زاده در ذیل زیر بار رفتن آرد: این ترکیب اگر در مقام مذاکره ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرباری ؛ محنت و مشقت و ادبار و بدبختی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیرباری ؛ محنت و مشقت و ادبار و بدبختی. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیربار؛ مضطرب و پریشان و متحیر و متحمل مخارج بسیار و تحمل کاری بطور ظلم و ستم و مشقت. ( از ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیراطاقی ؛ زیرزمین گونه ای که با کف حیاط برابر باشد. ( از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر افتادن ؛ به زیر افتادن. به زیر آمدن. از پایه برتر تنزل نمودن. از جاه و مقام خود فرودافتادن : نخواهی که زیر افتی از جای خویش ز اندازه بیرون منه پا ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیر اخیه ؛ واداشتن کسی به کاری و از او سود جستن و کار کشیدن. معمولاً این ترکیب با فعل بردن و رفتن و کشیدن بر زبان می آید. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ) ...

پیشنهاد
٠

زیر ابرو گرفتن ؛ زیر ابرو برداشتن. رجوع به ترکیب قبل شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- زیج مشتمل ؛ از احمدبن نهاوندی است که در جندیشاپوربه رصد اشتغال داشته. ( دایرة المعارف فارسی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج ملکشاهی ؛ که ظاهراً خیام در آن شرکت داشته است بنام سلطان ملکشاه سلجوقی خوانده شده است. ( دایرة المعارف فارسی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج ممتحن ؛ یحیی بن ابی منصور به امر مأمون با دیگر دانشمندان در جبل قاسیون دمشق رصد بستند و این زیج را فراهم آوردند. ( از التفهیم چ همایی ص 161 ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

زیج هندی ؛ زیجی که بر اساس نجوم هندی بوده است : بیاورد صلاب و اختر گرفت یکی زیج هندی به بر در گرفت. فردوسی. ز قنوچ وزدنبر و مرغ و مای برفتند با زیج ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج سنجری ؛که ابوالفتح عبدالرحمان خازنی بنام سلطان سنجر تنظیم کرده. ( دایرة المعارف فارسی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج سِنْدهِنْد ؛ زیجی که فزاری به امر منصور خلیفه عباسی با استفاده از ترجمه کتاب �سوری سدهانت � کنکه هندی فراهم آورده و تا عهد مأمون و انتشار طریقه ...

پیشنهاد
٠

زیج کبیر حاکمی ؛ از ابن یونس است و فقط قطعاتی از آن در دست می باشد. ( دایرة المعارف فارسی ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج بَتّانی ، یا زیج صابی ؛ بوسیله بتانی فراهم گردید. این زیج را �نالینو� با حواشی مفصل و ترجمه لاتینی در سه مجلد به سالهای 1899 - 1907 م. در میلان م ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج حاکمی ؛ تألیف علی بن یونس متوفی بسال 399 هَ. ق. ( از التفهیم چ همایی ص 161 ) . رجوع به همین کتاب ص 163، 164 شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج خاقانی ؛ به فارسی ، که بوسیله غیاث الدین جمشید کاشانی فراهم و تقدیم الغبیک گردید و مؤلف در آن به اصلاح خطاهای زیج ایلخانی نظر داشته است. ( دایرة ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج رومی ؛ زیجی که بر اساس علم نجوم رومیان بوده است : به صلاب کردند از اختر نگاه هم از زیج رومی بجستند راه. فردوسی. سه روز اندر آن کارشان شد درنگ ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج الهزارات ؛ از ابومعشر جعفربن محمد البلخی. رجوع به الفهرست ص 386 شود.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیج الغبیک ، یا زیج جدید سلطانی ، یا زیج گورکانی ؛ در نتیجه مساعی مشترک جمعی از دانشمندان تحت حمایت الغبیک در سمرقند فراهم شد ومتن فارسی مدخل آن را ب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیب و فر ؛ آرایش و شکوه. فر و زیب : به چشمش همان خاک و هم سیم و زر بزرگی بدو یافته زیب و فر. فردوسی. چو بنشست بر تختگاه پدر جهان را همی داشت با زیب ...

پیشنهاد
٠

زیب وصول بخشیدن ( دادن ) ؛ رسیدن نامه ، مراسله ، و برای احترام مخاطب نویسند. ( از فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیب و زیور ؛ آرایش و زینت.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیب و زینت ؛ زیبایی و لطافت. ( ناظم الاطباء ) . آرایش. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) : بباغی کزو ملک را زیب و زینت بباغی کزو بلخ را عز و مفخر. فرخی. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیب بر ؛ برنده و زائل کننده زیبایی و خوبی.