پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
سر براه آوردن:به راه آمدن ، هدایت یافتن ( ( چون دل و چشمت به ره آورد سر ناله و اشکی به ره آورد بر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ...
از پس دامن فکندن :پشت سر گذاشتن ( ( خیز ووداعی بکن ایام را از پس دامن فکن این دام را ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 375 . ...
گنگ: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گنگ " می نویسد : ( ( گنگ در اوستا گنگه kangha ، نام کوهی ( یا دژ ) است بلند و " اَشْوَنْد " در توران که توس ، در یکی ...
گنگ دژ هوخت: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گنگ دژ هوخت " می نویسد : ( ( گنگ دژ هوخت که فردوسی آن را همتای پهلوی " بیت المقدس " دانسته است و به " خانه ی ...
ناویدن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ناویدن " می نویسد : ( ( ناویدن واژه ای است کهن و ویژگی سبکی در شاهنامه به معنی بنرمی و آرام جنبیدن و کژمژ شدن . ست ...
بغداد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " بغداد" می نویسد : ( ( بغداد در پهلوی در ریخت بکدات bakdat نامی ایرانی است ، به همان سان که نام سرزمین نیز : " عراق ...
اروند: دکتر کزازی در مورد واژه ی "اروند " می نویسد : ( ( اروند یا " الوند " بدان سان که فردوسی خود بازنموده است ، نام ایرانی و کهن دجله است . " اروند ...
گاشتن: دکتر کزازی در مورد واژه ی "گاشتن " می نویسد : ( ( گاشتن ریخت گذرای " گشتن " ، در پهلوی وشتن waštan ، است و در پارسی و ریخت کهنتر " گرداندن " ، ...
ارغوان: دکتر کزازی در مورد واژه ی "ارغوان " می نویسد : ( ( ارغوان در پهلوی در ریخت ارگوان argawān بکار می رفته است. ) ) ( ( شد از شادمانی رخش ارغوا ...
افسونگری: دکتر کزازی در مورد واژه ی " افسونگری" می نویسد : ( ( افسونگری در پهلوی در ریخت افسونگریه afsōngarīh بکار می رفته است . ) ) ( ( سُوی مهتر ...
بهشتی: دکتر کزازی در مورد واژه ی "بهشتی " می نویسد : ( ( بهشتی در پهلوی در ریخت وهیشتیک wēhištīg بکار می رفته است. و بهشت وهیشت wēhišt . " وهیشت " ری ...
سر بخرابی کشیدن :به فساد منجر شدن ، به نابودی کشیدن. ( ( هر چه سر از خاکی و آبی کشد عاقبتش سر به خرابی کشد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برا ...
سر از آب و خاک کشیدن:از آب و خاک برخاستن. ( ( هر چه سر از خاکی و آبی کشد عاقبتش سر به خرابی کشد ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...
سرپایندگی: فکر و امکان پاینده بودن، جاودان ماندن. ( ( گفت بهنگامْ نمایندگی هیچ ندارد سر پایندگی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱ ...
به هنگامْ نمایندگی :چیزهایی که تابع وقت هستند و در وقت معین تجلی می کنند و خود را نشان می دهند. ( ( گفت بهنگامْ نمایندگی هیچ ندارد سر پایندگی ) ) ...
تیزروان:تیز روندگان ، کم عمر ها ( ( پیر در آن تیز روان بنگریست بر همه خندید و به خود برگریست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ...
خار خیز:خارخیزنده ، خارستان ( ( پای منه بر سر این خار خیز خویشتن ازخار نگه دار خیز ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 372 . ) ...
سنگلاخ : سنگ لاخ ترجمه تحت الفظی داشلیق یا داشلیخ ترکی است . لیق یا لیخ همان پسوند زار فارسی است مثل باتلاق با باتلاخ . داشلیق یعنی زمین پر از سنگ که ...
دل زهره خون بودن:کنایه از نداشتن جرأت، ترسیدن . یعنی زهره از دیدن این بیابان وحشت دارد . ( ( آب نه و زین نمک آبگون زهره دل آب و دل زهره خون ) ) ( ...
نمک آبگون:سراب ( ( آب نه و زین نمک آبگون زهره دل آب و دل زهره خون ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 371 . )
کالسکه در متون کهن ترکی در ریخت چالشگا آمده است .
فرستادن: در پهلوی در ریخت فرستاتن frēstātan و فرستیتن frestītanبکار می رفته است ) ) ( ( چو آمد به نزدیک اروندرود فرستاد زی رودبانان درود ) ) ( نا ...
تازیان: دکتر کزازی در مورد واژه ی " تازیان" می نویسد : ( ( تازیان در پهلوی در ریخت تازیگان tazīgān بکار می رفته است. که معنی اسب تیزپوی را می دهد ) ) ...
خرداد: دکتر کزازی در مورد واژه ی " خرداد" می نویسد : ( ( خرداد در پهلوی در ریخت هردات hordāt بکار می رفته است. در اوستایی هَئُوروَتات ا ست و پنجمین ا ...
شستن سر از گرد :کنایه ی ایماست از رهانیدن از خواری و پستی . ( ( که گر اژدها را کنم زیر خاک بشویم شما را سر از گرد پاک ) ) ( نامه ی باستان ، جلد ا ...
دادار: دکتر کزازی در مورد واژه ی "دادار " می نویسد : ( ( دادار در پهلوی در ریخت داتار dātār بکار می رفته است. به معنی آفریدگار است و از " دادن " به م ...
نوید: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نوید" می نویسد : ( ( نوید در پهلوی در ریخت نوه niwē بکار می رفته است . می تواند بو که " ن" در آن ، پیشاوند باشد . م ...
واژه ی email ریشه ی اوستایی دارد این واژه در اوستا به شکل maēɵ آمده است که به معنی فرستادن می باشد . واژه ی موشک که در پارسی میانه به شکل Mesak ثبت ش ...
واژه ی عین به معنی چشم با واژه های eye در انگلیسی سنجیدنی است .
دکتر کزازی واژه ی " گفت" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تلفظ" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 305. )
دکتر کزازی واژه ی " گفت" را در نوشته های خود به جای واژه ی " تلفظ" بکار برده است. ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 305. )
کیانوش: دکتر کزازی در مورد واژه ی "کیانوش " می نویسد : ( ( تا آنجا که من می دانم ، کیانوش در آبشخورهای کهن یاد نشده است . این نام می تواند بود که از ...
گرگ سگ:سگ قوی ( ( گرگ سگی بر گذر افتاده دید یوسفش از چه بدر افتاده دید ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 368 . )
آینه عیب شکستن :عادت عیب بینی و عیب جویی را ترک کردن. ( ( یا هنرافکن بدراز جیب خویش یا بشکن آینه عیب خویش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات ...
هنر از جیب بدر افکندن:از خود هنری نشان دادن ، ایهام به ید بیضا دارد. ( ( یا هنرافکن بدراز جیب خویش یا بشکن آینه عیب خویش ) ) ( شرح مخزن الاسرار ن ...
روی در چیزی کردن:پرستیدن ، دوست داشتن. ( ( پشته این گل چو وفادار نیست روی بدو مصلحت کار نیست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲ ...
دردسر رسانیدن: معادل ترکی آن می شود " باش آغری ویرْمَک"
خرقه برکشیدن:خرقه را از سر بدر آوردن . ( ( خرقه انجم ز فلک برکشید خط خرابی به جهان درکشید ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
دامن شستن:رفع پلیدی کردن ، دامن به هفت آب و خاک شستن : یعنی دامن را بدقت بسیار شستن ، هفت بار با آب شستن و آب کشیدن . ( ( دامن ازین خنبره دودناک پا ...
سبزه چریدن:کنایه از تمتّع و حظ نفس در دنیا ( ( سبزه چریدن ز سر خاک بس نیشکر سبز تو افلاک بس ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ...
بر در عذر آمدن:کنایه از توبه کردن ( ( بر در عذر آی و گنه را بشوی آنگه ازین شیوه حدیثی بگوی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ...
کوی قلندر:میخانه ، خرابات ( ( طالع بد بود و بد اختر شدم نامزد کوی قلندر شدم ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 361 . )
از خود دیدن:از خود انتظار داشتن ، از خود چشم داشتن. ( ( عذر ز خود بین و قبول از خدای جمله ز تسلیم قدر در مپای ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ...
روارو زدن:کنایه از طبل رحیل زدن و دستور حرکت رسیدن ، یعنی مردن . ( ( وقت بیاید که روا رو زنند سکه ما بر درمی نو زنند ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی ...
راست نداشتن:اعتماد نداشتن ( ( تا ستد و داد جهانی که هست راست نداریم به جانی که هست ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 358 . ) ...
هفت برادران یا سه برادران در افسانه ها : کمابیش هنجاری اسطوره ای و افسانه شناختی است که همواره در میانه ی برادران که سه تنند یا هفت تن ، برادر کهین ک ...
ایچ : در پهلوی اچ ēč ریختی است از " هیچ " و کاربردی کهن و ویژگی سبکی شاهنامه . ( ( که من رفتنی ام سوی کارزار ترا جز نیایش مباد ایچ کار ) ) ( نامه ...
پرنیان : در پهلوی پرنگان parnagān به معنی دیبای رنگارنگ و نگارین است ، در برابر " پرند " که دیبایی بوده است یکرنگ و ساده . ( ( ز دیبای پرمایه و پرن ...
بوم : زمینه ( ( بیاراست آن را به دیبای روم ز گوهر بر و پیکر از زر بوم ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 303. )
بنفش:بنفش در پهلوی ونفش wanafš بوده است . ( ( فرو هشت ازو سرخ و زرد و بنفش همی خواندش کاویانی درفش ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین ...