پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٩٠٩)

بازدید
١٤,٥٠٣
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

آجیده [ اصطلاح پوشاک ]:به گیوه های شهرستان ملایر گفته میشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

شیلوار [ اصطلاح پوشاک ]:دامن - لباس محلی استان خراسان شمالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

کراس [ اصطلاح پوشاک ]:بلوز – لباس محلی استان خراسان شمالی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

یلک [ اصطلاح پوشاک ]:لباسی است که با زیورآلات و سکه تزئین می شود و بر سر می اندازند و جنس آن از ابریشم است. لباس مخصوص اقوام ترکمن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چلپی [ اصطلاح پوشاک ]:زیباترین لباس سوزن دوزی ترکمن و از جنس ابریشم است که با داشتن تنوع و ظرافت خاصی در مراسم ازدواج به عروس می پوشانند. لباس مخصوص ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

چاوک[ اصطلاح پوشاک ]:لباسی شبیه مانتوهای امروزی است که پارچه آن از ابریشم قرمز رنگ و آستر زیر پارچه نیز در حاشیه ها و سرآستین ها سوزن دوزی دارد. لباس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس بارداری [ اصطلاح پوشاک ]:لباسی که زنان در هنگام بارداری میپوشند که آزاد و راحت است و معمولا باعث پوشاندن برجستگی شکم میشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

دستمال جیبی [ اصطلاح پوشاک ]:دستمال ظریف کوچکی که درسمت چپ کت گذارند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

لباس توتو [ اصطلاح پوشاک ]:دامن کوتاه، توتو – لباس مخصوص رقص باله.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

شومیز[ اصطلاح پوشاک ]:کلمه شومیز از واژه فرانسوی Chemise آمده است که به معنای تیشرت و در کل گستره وسیعی از بلوز بانوان و یا ژاکت و هر چیزی از این دست ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

دکلته [ اصطلاح پوشاک ]:دِکُلته به لباس زنانه ای گفته می شود که قسمت بالای سینه آن باز است. کلمه D�collet� در اصل فرانسوی و به معنی قسمت بالایی تنه زن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سرهمی[ اصطلاح پوشاک ]:لباس سرتاسری که بدن را میپوشاند وانواع مختلفی دارد. ( ( رفتگری با جارویی دسته بلند برف پیاده رو را می ریخت توی جوی آب . سرهمی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساسپندر[ اصطلاح پوشاک ]:بند شلوار – ساس بند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اکسسوری [ اصطلاح پوشاک ]:هرچیزی که که شئی دیگری اضافه شود برای استفاده مفید تر و کاربردی تر.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

لباس مجلسی [ اصطلاح پوشاک ]:انواعی از لباس که در مهمانی و مجالس بر تن میکنند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پولوشرت [ اصطلاح پوشاک ]:نوعی تیشرت مردانه که از پارچه کشباف تهیه میشود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تیشرت[ اصطلاح پوشاک ]:نوعی پیراهن جلو بسته و معمولاً آستین کوتاه و گشاد تابستانی . تی شرت ( به انگلیسی: t - shirt یا tee shirt ) نوعی پیراهن است که ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

هودی [ اصطلاح پوشاک ]:هودی یک پوشاک مشابه پلیور است. هودی در واقع یک سویشرت کلاهدار است؛ همچنین می تواند دارای جیب، زیپ و دکمه نیز باشد. وجود یک طناب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

سویشرت یا پیراهن آستین دار[ اصطلاح پوشاک ]:به لباس گرمی گفته می باشد که پارچه ی آن بر پایه ی نخ و کتان می باشد در ضمن دارای ضخامت کافی برای گرم نگه د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

بلوز رکابی[ اصطلاح پوشاک ]: بلوز بی آستین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دیور [ اصطلاح پوشاک ]:با نخ پلی استر بافته می شود و گزینه خوبی برای انواع لباس است.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بورسا :بروسا یکی از بنادر معروف ترکیه است که محصولات ابریشمی آن شهرت جهانی دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آغبانو : پارچه ای نازک و پنبه ای که بیشتر برای چارقد و چادر به مصرف می رسد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

کرپ دوشین: یا کربدوشین پارچه ای از خانوادهٔ کرپ که از ابریشم خام بافته می شود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

کریشه : پارچهٔ سبک نخی دارای گل های برجسته

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلوکه: پارچهٔ نخی که بیشتر برای چادر مشکی بکار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

پارچه اطلسی: پارچه اطلس از ابریشم بافته می شود و جامهٔ اطلسی جامهٔ ابریشمی پرزداری است که روی آن پرزدار و پشتش بی پرز است و پرزش کمتر از است. پارچهٔ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

واژه ی دیوان از دو قسمت : " دی " که تغییر یافته ی دیپی=نوشته ، سند / وان : خانه تشکیل یافته امروزه در معنی آرشیو، دفترخانه به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

د بگو : زودباش بگو مثل د ببین : زودباش ببین واژه ایرانی دِ و یا دِه به معنای بجنب عجله کن که در گفتار روزمره به شکل د ببین ( زودباش ببین ) و یا د بگو ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

د ببین : زودباش ببین

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

واژه ایرانی دِ و یا دِه به معنای بجنب عجله کن که در گفتار روزمره به شکل د ببین ( زودباش ببین ) و یا د بگو ( زودباش بگو ) شنیده میشود از واژه دِدِ و ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد

واژه دوّار با واژه ی تور ، به معنای گشت با واژگان تور و توریسم در زبان انگلیسی هم ریشه و همسان است. این واژه از واژه ی ایرانی تَوَر tavar گرفته شده . ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

تور ، به معنای گشت که هم ریشه ی همسان با واژگان تور و توریسم در زبان انگلیسی است با واژه ی ایرانی تَوَر tavar همریشه است . این واژه در شکل های "دور د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

واژه اوستایی haptō - iringa که امروزه آنرا هفت اورنگ ( هفت ئو رینگ=نشان - علامت ) میخوانند به معنای هفت علامت است و اشاره دارد به هفت ستاره در آسمان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٠

واژه ی چوپان با واژه ایرانی شوکت که به اشتباه عربی دانسته شده است همریشه می باشد . چوپان در ابتدا شوبان بوده است . و شو به معنی : رمه ، دام ، چارپا و ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه ی شوکت یک واژه ی ایرانی است که به اشتباه عربی دانسته شده است . زیرا از دو قسمت: شو/ کت تشکیل یافته ( fšu - kata ) شو در در آن به معنی : رمه ، د ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ی وجین با واژه ی وجدان همریشه است زیرا هر دو از واژه اوستایی vī - čina وی=وا چین=چیدن ، ویچین=گزین ) به دست آمده اند که به معنی به معنای بازشناخ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه ایرانی وجدان از واژه اوستایی vī - čina وی=وا چین=چیدن ، ویچین=گزین ) به معنای بازشناختن تشخیص تمیز دادن به دست آمده که wizīdan ( وی چی - ژی دان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

واژه اوستا که آنرا در پارسی میانه اپیستاک و ابستاک و اوستاگ میخوانده اند به معنای برستایمند برستایشگر از ریشه ستودن/ستاییدن است که اصل آن upa - staua ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥١

واژه روستا که آنرا در پارسی میانه لوستاک میخوانده اند به معنای در مسیر رود است که شکل اوستایی آن *θraotō. stācąm و یا srau̯tas - tāka - ( سروتس=رود ت ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

واژه پارت به معنی ( قوم ) و پهلوان یعنی ( پارتی ) از این رو واژه پهلوان با واژه پارتیزان هم ریشه می باشد به معنی شخصی که به روش پارت ها می جنگد . پا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

پهلبد تغییر یافته ی پهربد می باشد . پهر به معنای مراقبت محافظت نگهبانی دیدبانی است که پا واژه پرهیز همریشه می باشد . زیرا واژه ی پرهیز تغییر یافته ی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه ی ارتشبد از دو بخش ترکیب شده معنی ارتش در آن روشن است . بُد در آن به معنی سالار است . پس معنی ارتشبد می شود سالار ارتش .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

از واژه ایرانی پهر به معنای مراقبت محافظت نگهبانی دیدبانی واژه پهریچ ( ایچ=پسوند نسبت چون کوهیچ=کوهی و دهیز=دهقان ) را ساخته اند که امروزه آنرا پرهیز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

آتش زر کشتن:زر آتش مانند را خاموش کردن ، حرص و طمع زر اندوزی را در نفس خود کشتن . ( ( سیم کشان کاتش زر کشته اند دشمن خود را به شکر کشته اند ) ) ( ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

در خط بودن:آشفته، ناراحت و مضطرب بودن ( ( گر ز خط روز و شب افزون شوی از خط این دایره بیرون شوی ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

چرخ منقط:کنایه از فلک هشتم به اعتبار کواکب ثابته. ( ( زخمه گه چرخ منقط مباش از خط این دایره در خط مباش ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دبه در پای فیل افکندن:پوست گاو ر اپر از کاه می کردند و به شکل مجسمه ی آدم در می آوردند و پیل را یاد می دادند که به فرمان پیل بان آن را در زیر پای لگد ...

پیشنهاد
٢

دبه در پای فیل افکندن:پوست گاو ر اپر از کاه می کردند و به شکل مجسمه ی آدم در می آوردند و پیل را یاد می دادند که به فرمان پیل بان آن را در زیر پای لگد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

به ره آورد :به راه آورد ، فراهم کرد ، اندوخته کرد . ( ( چون دل و چشمت به ره آورد سر ناله و اشکی به ره آورد بر ) ) ( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر ...