پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٨٧
پیشنهاد
١

- پر و پاچه ٔکسی را گرفتن ؛ بشدت برو متغیر شدن و بدو دشنام گفتن. آزار رسانیدن و بدگوئی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پر و پا دادن : [عامیانه، اصطلاح] اتفاق خوبی افتادن.

پیشنهاد
١

پرنده پر نزدن در جایی : [عامیانه، کنایه ] جایی دور افتاده و خلوت بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پر نفس : [عامیانه، اصطلاح] پر چانه، پر حرف، کسی که در دویدن نفسش دیر تنگ شود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پُرکوب : [عامیانه، اصطلاح] حرکت سریع و پر صدا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پَرِ گوش : [عامیانه، اصطلاح] پره و لاله ی گوش.

پیشنهاد
١

پر کسی به پر کسی گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] برخورد مختصری با کسی داشتن. ( ( درین موقع وای به حال کسی که پرش به پر او می گرفت. اگر در خانه بود قهر می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پر کردن کسی : [عامیانه، اصطلاح] کسی را تحریک کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پِرک : [عامیانه، اصطلاح] بوی ترشیدگی، بوی ماندگی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پُر کار : [عامیانه، اصطلاح] فعال، با پشتکار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پَرِ قیچی : [عامیانه، اصطلاح] پادو، کارگزار، طرفدار پر و پا قرص.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پر شر و شور : [عامیانه، اصطلاح] پر غوغا، پر هیاهو.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پَرسه زدن : [عامیانه، اصطلاح] همه جا را گشتن، ولگردی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پُرسه : [عامیانه، اصطلاح] مراسم دیدار با بازماندگان کسی که مرده باشد برای گرامیداشت او.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرس و جو کردن : [عامیانه، اصطلاح] پرسیدن، خبر گرفتن.

پیشنهاد
١

پر زور بودن سمبه : [عامیانه، اصطلاح] زیاد بودن فشار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر زدن : [عامیانه، اصطلاح] به چیزی یا کسی اشتیاق فراوان داشتن.

پیشنهاد
١

پُرز دادن روی آتش : [عامیانه، اصطلاح] گرفتن مرغ پر کنده برای سوزاندن پرهای ریز آن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پر در آوردن : [عامیانه، اصطلاح] بسیار خوشحال و سبکبال شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پَر دادن : [عامیانه، اصطلاح] دل و جرات دادن، مفت و مسلم از دست دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پَر جبرئیل : [عامیانه، اصطلاح] چیز کمیاب و نادر، پول.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرچانگی کردن : [عامیانه، کنایه ] پر گویی کردن، وراجی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت گفتن : [عامیانه، اصطلاح] حرف بی معنی زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پُر توپ : [عامیانه، اصطلاح] خشمگین.

پیشنهاد
١

پرت کردن حواس : [عامیانه، اصطلاح] حواس را از اصل موضوع منحرف کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پرت کردن : [عامیانه، اصطلاح] چیزی را با شدت دور انداختن .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت شدن حواس : [عامیانه، اصطلاح] از موضوع دور افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرت شدن حواس : [عامیانه، اصطلاح] از موضوع دور افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرت شدن : [عامیانه، اصطلاح] دور افتادن از مطلب.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پرت افتادن : [عامیانه، کنایه ] دور و تنها افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پِرت : [عامیانه، اصطلاح] اسباب خرده و متفرقه ( مانند خرت و پرت ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

پُرتابل : [عامیانه، اصطلاح] قابل حمل.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پَرت : [عامیانه، ضرب النمثل ] بی معنی، مزخرف، دور افتاده، خلوت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پُر پشت : [عامیانه، اصطلاح] انبوه، بسیار روییده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پِر پِری : [عامیانه، اصطلاح] سخت نازک و باریک و تنگ ( مانند لباس ) .

پیشنهاد
١

پر پری نشان دادن : [عامیانه، کنایه ] کسی را فریب دادن و از راه به در بردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پر پر زده : [عامیانه، اصطلاح] ور پریده، نفرینی با آرزوی جان کندن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

اشتَر: در پهلوی اشتَر uštar بوده است . ( صد اشتر همه ماده و سرخ موی صد استر ، همه بارکش، راهجو ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

نیام: دکتر کزازی در مورد واژه ی " نیام " می نویسد : ( ( م. ک. کزازی بر آن است که نیام می تواند بود که از اوستایی ندامن ni - dā - ma ( n ) و از ستاک د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

سَرین در زبان ترکی می شود هوای خُنَک و دلاویز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

( غل ) به معنای کینه و عداوت و خشم درونی است ، در ماده این کلمه معنای توسط به لطف و حیله خوابیده ، یکی از مشتقات آن کلمه ( غلاله ) است که به معنای لب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

غاشیه از ( غواشی ) گرفته شده و قواشی جمع ( غاشیه ) است و غاشیه به معنای ساتر و هر چیز پوشاننده است ، روپوش ‍ زین را هم از این جهت ( غاشیه السرج ) گوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( غواشی ) جمع ( غاشیه ) و به معنای ساتر و هر چیز پوشاننده است ، روپوش ‍ زین را هم از این جهت ( غاشیه السرج ) گویند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( جهنم ) اسمی است از اسمای آتش آخرت . بعضی گفته اند این لفظ از قول عرب که به چاه بسیار عمیق ( جهنام ) می گوید اخذ شده . بعضی دیگر گفته اند که این کلم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( ادارکوا ) در اصل ( تدارکوا ) بوده ، و معنایش رسیدن به یکدیگر است ، یعنی تا آنکه همه در آتش جمع شوند. حتی اذا ادارکوا فیها جمیعا. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( الزین ) در زبان عربی در مقابل معنای ( الشین ) است ، و به معنای کارها و چیزهایی است که عیب و نقص را از بین ببرد و ( الشین ) به معنای هر چیزی اس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( تملق ) مشتق از ماده املاق است ، کلمه ( املاق ) به معنای افلاس و نداشتن مال و هزینه زندگی است و این مطلب یعنی کشتن فرزندان از ترس هزینه زندگی آنان د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( املاق ) به معنای افلاس و نداشتن مال و هزینه زندگی است ، ( تملق ) هم مشتق از همین ماده است ، و این مطلب یعنی کشتن فرزندان از ترس هزینه زندگی آن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( ذرء ) به معنای ایجاد بر وجه اختراع است ، و گویا معنای اصلیش ظهور بوده .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( مکانت ) به معنای منزلت و آن حالتی است که صاحب منزلت در آن حال به سر می برد.