پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٨٦٥)

بازدید
٢٧,٠٨٧
پیشنهاد
١

پوست کلفتی کردن : [عامیانه، کنایه ] مقاومت کردن، سخت جانی کردن.

پیشنهاد
١

پوست کسی را پر از کاه کردن : [عامیانه، کنایه ] به طرز فجیعی کشتن.

پیشنهاد
١

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن.

پیشنهاد
١

پوست و استخوان شدن : [عامیانه، اصطلاح] بسیار لاغر شدن.

پیشنهاد
١

پول بالای چیزی دادن : [عامیانه، کنایه ] پول دادن و چیزی را خریدن.

پیشنهاد
١

پول پارو کردن : [عامیانه، کنایه ] با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پول چایی : [عامیانه، اصطلاح] انعام، بخشش. پول کمی که به اسم پولی چایی به عنوان انعام داده می شود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پول چای دادن : [عامیانه، اصطلاح] انعام دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پول سر راهی : [عامیانه، اصطلاح] پولی که بزرگ تر ها به هنگام سفر به زیردستان یا کوچک تر ها می دهند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پولکی بودن : [عامیانه، اصطلاح] عادت داشتن به گرفتن رشوه، بدون پول کاری را انجام ندادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول و پله : [عامیانه، اصطلاح] پول .

پیشنهاد
١

پهلو فنگ نگاه داشتن : [عامیانه، کنایه ] تفنگ به موازات و عمود بر زمین.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پهلو گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] کشتی به ساحل رسیدن و ایستادن کشتی .

پیشنهاد
١

پِهِن بار کسی کردن : [عامیانه، کنایه ] آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پَهن آباد : [عامیانه، اصطلاح] پول بسیار ناچیز و کم ارزش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پِهِن پا زدن : [عامیانه، کنایه] بیکاره و ولگرد بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پی آتش آمدن : [عامیانه، کنایه] زیاد نماندن، زود برگشتن.

پیشنهاد
١

پهن شدن آفتاب : [عامیانه، اصطلاح] روز شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پهن شدن آفتاب : [عامیانه، اصطلاح] روز شدن.

پیشنهاد
١

پیاده شو با هم بریم : [عامیانه، اصطلاح] این قدر تند نرو.

پیشنهاد
١

پیاز خرد نکردن به ریش کسی : [عامیانه، کنایه ] از کسی ترسی نداشتن، به کسی اعتنایی نداشتن.

پیشنهاد
٢

پیاز کسی کونه کردن : [عامیانه، کنایه ] ماندگار شدن در جایی، میخ خود را کوبیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیاله فروش : [عامیانه، اصطلاح] میخانه چی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیت پیت کردن : [عامیانه، اصطلاح] پچ پچ کردن، نجوا کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پی پیش : [عامیانه، اصطلاح] کسی که نوبت دوم بازی مال او است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پی جوری کردن : [عامیانه، اصطلاح] پی جویی کردن، دنبال نمودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پی جور شدن : [عامیانه، اصطلاح] دنبال نمودن، جستجو کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچاندن کسی : [عامیانه، کنایه ] کسی را گرفتار درد سر کردن، کسی را سوال پیچ کردن.

پیشنهاد
١

پیچ افتادن در کار : [عامیانه، کنایه ] گره خوردن کار، مشکلی در کار پیدا شدن.

پیشنهاد
١

پیچ و مهره ی کاری در دست کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] کاری تنها از عهده ی او بر آمدن.

پیشنهاد
١

پیچ و خم خوردن : [عامیانه، اصطلاح] پیچ و تاب خوردن.

پیشنهاد
١

پیچیدن به پر و پای کسی : [عامیانه، کنایه ] با کسی بد رفتاری کردن، به کسی سخت گیری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیچیدن نسخه : [عامیانه، اصطلاح] آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیداش کردن : [عامیانه، اصطلاح] کسی را یافتن، گیر آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیداش شدن : [عامیانه، اصطلاح] نگا. آفتابی شدن، ظاهر شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیر بی خواب : [عامیانه، اصطلاح] کسی که دیر یا کم بخوابد، کودک.

پیشنهاد
١

پیراهن بیش تر پاره کردن : [عامیانه، کنایه ] بیش تر تجربه داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیر شَوی : [عامیانه، اصطلاح] عمرت دراز باد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیر پاتال : [عامیانه، اصطلاح] فرتوت، کهن سال.

پیشنهاد
١

پیر کردن کسی را : [عامیانه، کنایه ] بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیر ِ کفتار : [عامیانه، اصطلاح] زن سالخورده ی بد اخلاق.

پیشنهاد
١

پیزر به پالان کسی گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن، هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.

پیشنهاد
١

پیزر در جوال گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] در فریبکاری مهارت داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیزه شُل : [عامیانه، اصطلاح] آن که شکمش روان باشد، ضعیف، سست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیزری : [عامیانه، اصطلاح] پوشالی، بی ارزش و بی مصرف.

پیشنهاد
١

پیزی ِ کاری داشتن ( یا نداشتن ) : [عامیانه، اصطلاح] نیروی انجام کاری را داشتن ( یا نداشتن ) .

پیشنهاد
١

پیسی سر کسی در آوردن : [عامیانه، اصطلاح] با کسی نهایت بدرفتاری را کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش پای کسی : [عامیانه، اصطلاح] لحظه ای پیش از آمدن کسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش پیشکی : [عامیانه، اصطلاح] از پیش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش کردن در : [عامیانه، اصطلاح] بستن در.