پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٩,٩١١
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جعبه دنده : [عامیانه، اصطلاح] دستگاهی در اتوموبیل شامل چندین چرخ دنده برای تغییر سرعت و جهت حرکت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جعبه تقسیم : [عامیانه، اصطلاح] فابی سرپوش دار که محل تقسیم انشعاب های الکتریکی است و دست رسی به سیم های فاز و نول در آن جا ضروری است.

پیشنهاد
٠

جعفر خان از فرنگ برگشته : [عامیانه، ضرب المثل ] فرد کم مایه ای که فضل فروشی کند و چند واژه ی بیگانه را نیز چاشنی کلام خود نماید.

پیشنهاد
٠

جعبه ی هزار پیشه: [عامیانه، اصطلاح] جعبه ای که در آن بشقاب و استکان و قوری و کارد و چنگال و قنددان و فنجان و غیره هر یک جای مخصوص دارد و در سفر همراه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جَغُل مغل: [عامیانه، اصطلاح] شکمبه، سیرابی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جغور بغور : [عامیانه، اصطلاح] جگر و دل و قلوه ی گاو یا گوسفند که خرد کرده و با پیاز در روغن سرخ کنند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جفت جنین: [عامیانه، اصطلاح] جفت نوزاد که پرده و غشای دور جنین است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جفت بودن: [عامیانه، اصطلاح] در جای خود قرار داشتن.

پیشنهاد
٠

جفتک چارکش زدن : [عامیانه، کنایه ] کنایه از جفتک زدن.

پیشنهاد
٠

جفت کردن صدا با ساز: [عامیانه، اصطلاح] هماهنگ کردن صدای ساز توسط کوک .

پیشنهاد
٠

جفت کردن کفش های کسی : [عامیانه، اصطلاح] بیرون کردن کسی از جایی.

پیشنهاد
٠

جفت و جلا کردن : [عامیانه، اصطلاح] مرتب کردن، حقه جور کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جفنگ گفتن: [عامیانه، کنایه ] یاوه گفتن، هرزه درایی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جگر خون کردن: [عامیانه، کنایه ] رنج بسیار دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جگر پاره: [عامیانه، کنایه ] فرزند، جگر گوشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جک و جانور : [عامیانه، اصطلاح] جانوران موذی مانند عقرب و رطیل و کرم و مانند آن ها.

پیشنهاد
٠

جگر را سرمه کردن: [عامیانه، کنایه ] دل کسی را سوزاندن، بسیار غم دادن.

پیشنهاد
٠

جل و پلاس کسی را بیرون ریختن : [عامیانه، کنایه ] کسی را از جایی بیرون کردن.

پیشنهاد
٠

جل و پلاس خود را پهن کردن: [عامیانه، کنایه ] در جایی اقامت کردن.

پیشنهاد
٠

جلودار کسی بودن: [عامیانه، کنایه ] از پس کسی بر آمدن، مانع کسی شدن.

پیشنهاد
٠

جلو پوزه ی کسی را تیغه گرفتن : [عامیانه، کنایه ] جلو فضولی های کسی را گرفتن.

پیشنهاد
٠

جمال کسی را عشق است : [عامیانه، کنایه ] کسی را دوست داشتن، دیدار کسی را به فال نیک گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمع و جور : [عامیانه، اصطلاح] منظم و مرتب.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جناغ شکستن : [عامیانه، کنایه ] شرط بندی کردن با جناغ مرغ.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنجال آفریدن: [عامیانه، کنایه ] زمینه ای برای هیاهو و آشوب به وجود آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

جنبه داشتن ( یا نداشتن ) : [عامیانه، اصطلاح] ظرفیت داشتن ( یا نداشتن ) ، شایستگی داشتن ( یا نداشتن ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جن بو داده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است.

پیشنهاد
٠

جنس بد بیخ ریش صاحبش: [عامیانه، کنایه ] کالای بد به فروشنده اش باز می گردد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جنگ زرگری : [عامیانه، کنایه ] دعوای دروغین، جنگ مصلحتی.

پیشنهاد
٠

جنگ حیدری و نعمتی: [عامیانه، ضرب المثل ] جنگ میان دو تن یا دو دسته.

پیشنهاد
٠

جنس کسی خرده شیشه برداشتن : [عامیانه، کنایه ] آب زیر کاه بودن، حقه باز بودن.

پیشنهاد
١

جواب دندان شکن: [عامیانه، کنایه ] جواب قاطع و صریح.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

جنگل مولا: [عامیانه، کنایه ] جایی بی نطم و ترتیب، شهر بی قانون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جواب دوپهلو : [عامیانه، اصطلاح] جواب نامشخص و مبهم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

جواب کردن : [عامیانه، کنایه ] به کار کسی پایان دادن، از کار اخراج کردن .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جواب سربالا : [عامیانه، اصطلاح] جواب منفی، جواب طفره آمیز.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جواب گو : [عامیانه، اصطلاح] مسئول، آن چه یا آن که با امری مقابله می کند.

پیشنهاد
٠

جوال پنبه آوردن : [عامیانه، اصطلاح] حرص و طمع زیاد داشتن، میل و علاقه ی فراوان داشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

جوان مرگ شدن : [عامیانه، کنایه ] در جوانی مردن.

پیشنهاد
١

جوال رفتن با کسی : [عامیانه، اصطلاح] با کسی درافتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوان مرگ شده : [عامیانه، اصطلاح] نفرینی است به شخص جوان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه خروس : [عامیانه، کنایه ] جوان تازه به دوران رسیده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه فکلی : [عامیانه، اصطلاح] تازه کار و نا آزموده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه خوردن: [عامیانه، کنایه] مرفه بودن، در ناز و نعمت زیستن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوخه ی آتش : [عامیانه، اصطلاح] جوخه ای که مامور تیراندازی است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوجه مشدی : [عامیانه، کنایه ] تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری.

پیشنهاد
١

جود بازی درآوردن : [عامیانه، کنایه ] ننه من غریبم بازی درآوردن، از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جوخه ی اعدام : [عامیانه، اصطلاح] جوخه ای که محکوم به اعدام را تیرباران می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراجور : [عامیانه، اصطلاح] دارای انواع گوناگون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

جوراب شلواری: [عامیانه، اصطلاح] جوراب همراه با شلواری از همان جنس و چسبیده به آن.