پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٩٠٥)

بازدید
٢٧,١٥٤
پیشنهاد
١

به آخر خط رسیدن : [عامیانه، کنایه ]به پایان کار ( یا عمر ) رسیدن. دیگر امیدی نداشتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به آب چسیدن : [عامیانه، کنایه ]از بین رفتن، نابود شدن، نتیجه نگرفتن.

پیشنهاد
١

بوی شیر از دهان کسی آمدن: [عامیانه، کنایه ] نادان و بی تجربه بودن، رشد جسمی و عقلی نداشتن، کودک و خام بودن.

پیشنهاد
١

بوی قرمه سبزی دادن سر: [عامیانه، کنایه ] با زدن حرف های خطرناک موجب خطر جانی یا دردسر خود شدن.

پیشنهاد
٤

بوی الرحمان کسی بلند شدن : [عامیانه، کنایه ]نزدیک به مرگ شدن، مردن.

پیشنهاد
١

بوی حلوای کسی آمدن: [عامیانه، کنایه ] قطعی شدن مرگ کسی.

پیشنهاد
١

بوق کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ]از مقام افتادن، از دور خارج شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بوق سحر: [عامیانه، اصطلاح] نزدیک صبح، سحرگاهان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بوق سگ: [عامیانه، اصطلاح] بسیار دیر وقت ( در شب ) .

پیشنهاد
١

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن : [عامیانه، کنایه ]ترک گفتن، کنار گذاشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بوق زدن: [عامیانه، اصطلاح] اعلام موافقت کردن ( در زبان داش مشدی ها ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بود و نبود: [عامیانه، اصطلاح] آنچه می تواند وجود داشته باشد، مال و منال، همه ی دارایی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بور شدن: [عامیانه، اصطلاح] دماغ سوخته شدن، خجالت زده شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بنگی : [عامیانه، اصطلاح]معتاد به حشیش.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بند و بساط : [عامیانه، کنایه ]اسباب مختصر زندگی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بنده زاده: [عامیانه، کنایه ] پسر من

پیشنهاد
١

بند نشدن سنگ روی سنگ: [عامیانه، کنایه ] نا آرام بودن اوضاع، وجود نداشتن نظم و امنیت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بند و بار: [عامیانه، کنایه ] قید های اجتماعی، آداب زندگی.

پیشنهاد
١

بند شدن در جایی : [عامیانه، کنایه ]قرار یافتن، ساکن شدن، آرام گرفتن .

پیشنهاد
٥

بند را آب دادن : [عامیانه، کنایه ]فرصتی را از دست دادن، خود را لو دادن، رسوایی به بار آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بند زدن : [عامیانه، اصطلاح]به یکدیگر وصل کردن، به هم چسباندن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بند تنبانی : [عامیانه، کنایه ]سست و رکیک، مزخرف و بی ارزش.

پیشنهاد
٢

بند دل پاره شدن: [عامیانه، کنایه ] بسیار ترسیدن، به وحشت افتادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بند بودن: [عامیانه، اصطلاح] روی پای خود به خود متکی بودن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بند بودن دست: [عامیانه، کنایه ] گرفتار بودن، مشغول به کاری بودن و به کار دیگری نرسیدن.

پیشنهاد
١

بنا را بر چیزی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] قرار را بر چیزی گذاشتن، چیزی را ماخذ گذاشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بنا گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] قرار گذاشتن.

پیشنهاد
١

بله قربان گفتن : [عامیانه، اصطلاح]تملق بیش از حد گفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بله قربان گو : [عامیانه، اصطلاح]چاپلوس، متملق.

پیشنهاد
١

بلند پروازی کردن: [عامیانه، کنایه ] جاه طلبی کردن، خودنمایی کردن.

پیشنهاد
١

بلند شدن زیر سر کسی: [عامیانه، اصطلاح] با کسی سر و سری داشتن، تحریک شدن .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بُل گرفتن : [عامیانه، اصطلاح]چیز مفت به چنگ آوردن، از فرصتی استفاده کردن، بهانه ای بدست آوردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلغور کردن: [عامیانه، کنایه ] سر هم ردیف کردن، حرف های قلمبه زدن، شکسته و نامفهوم حرف زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بلغمی مزاج: [عامیانه، اصطلاح] آدم خونسرد و اخمو.

پیشنهاد
١

بلایی به روز کسی آوردن : [عامیانه، کنایه ]به کسی آزار سخت رساندن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

بلا نسبت: [عامیانه، اصطلاح] دور از جانب شما.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بلا گرفته: [عامیانه، اصطلاح] گرفتار بلا، شیطان، شلوغ.

پیشنهاد
١

بلا گردان کسی شدن : [عامیانه، کنایه ]به جان خریدن بلای کسی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلا گردان: [عامیانه، اصطلاح] چیزی یا کسی که جلوی آسیب و زیان را می گیرد.

پیشنهاد
١

بلا به سر کسی آوردن: [عامیانه، کنایه ] کسی را به زحمت و دردسر انداختن، به کسی آسیب رساندن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بلا تکلیف: [عامیانه، اصطلاح] کاری که معلوم نیست چه باید بشود، کسی که نمی داند چه باید بکند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بلا به دور: [عامیانه، اصطلاح] بلاها دور باد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بلا : [عامیانه، اصطلاح]آدم حیله گر، زرنگ، آسیب، زیان، آزار.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بُل : [عامیانه، اصطلاح]چیز مفت، موقع مناسب، بهانه. بُل در زبان ترکی به چیزی گفته می شود که که به وفور پیدا شود . در مقام دعا گفته می شود " روزون بُل ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بگیر و ببند: [عامیانه، اصطلاح] توقیف و حبس، حکومت نظامی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بگیر بگیر: [عامیانه، اصطلاح] بازداشت افراد بسیار، توقیف گروهی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بگو مگو: [عامیانه، اصطلاح] جر و بحث، مشاجره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بکن نکن : [عامیانه، اصطلاح]امر و نهی .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بکوب بکوب: [عامیانه، اصطلاح] با شتاب، تند و تند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بگو بخند : [عامیانه، اصطلاح]خوش مشرب، بذله گو.