پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٧٩٧)

بازدید
٢٦,٧٥٧
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشته برشته : [عامیانه، اصطلاح] حرف های بیهوده و بی معنی.

پیشنهاد
٠

رشته ی سر در گم : [عامیانه، اصطلاح] وضع بغرنج، کار دشوار.

پیشنهاد
٤

پا به عرصه ظهور نهادن ؛ متولد شدن. پدید آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .

پیشنهاد
٠

به عرصه ظهور رسیدن ؛ متولد شدن. پدید آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رسیدن به عرصه: [عامیانه، کنایه ] بزرگ شدن، به سن پختگی رسیدن.

پیشنهاد
٠

رسیدن به عرصه: [عامیانه، کنایه ] بزرگ شدن، به سن پختگی رسیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رسوایی بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن.

پیشنهاد
٢

رُس کسی را بالا آوردن ( کشیدن ) : [عامیانه، کنایه ] کسی را اذیت و آزار کردن، لاغر و ضعیف کردن.

پیشنهاد
٠

رسوایی بالا آوردن: [عامیانه، کنایه ] کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستم در حمام : [عامیانه، ضرب المثل ] درشت اندام و پهلوان نما ( ولی بی زور و جرات ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستم صولت: [عامیانه، اصطلاح] نگا. رستم در حمام.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رژیم داشتن: [عامیانه، اصطلاح] برابر دستور پزشک غذا خوردن، برخی غذاها را نخوردن. رژیم داشتن ؛ صرف غذا برابر دستور پزشک. ( یادداشت دهخدا ) . و رجوع ب ...

پیشنهاد
٣

رد کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] از روی جای پا یا آثار دیگر کسی را دنبال کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

قطعی است. حتمی است. ( فرهنگ فارسی معین ) . دعای او ردخور ندارد؛ ردناشدنی است. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد
١

رد خور نداشتن: [عامیانه، کنایه ] قطعی بودن، حتمی بودن، قابل رد نبودن.

پیشنهاد
١

رد پای کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] رد کسی را برداشتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رخت کسی کوک بودن: [عامیانه، کنایه ] رفاه داشتن.

پیشنهاد
٠

رب و رسول را یاد کردن: [عامیانه، کنایه ] به حد مرگ رسیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رج بستن: [عامیانه، اصطلاح] به ردیف کردن، دسته کردن. رج بستن ؛ رده بستن. صف زدن. صف بستن.

پیشنهاد
٠

رُب کسی را کشیدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به کار سخت واداشتن.

پیشنهاد
٠

رَب و رُب ندانستن : [عامیانه، کنایه ] ساده دل بودن، چیزی نفهمیدن.

پیشنهاد
٠

رای کسی را زدن : [عامیانه، کنایه ] کسی را از تصمیمی منصرف کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

رای دیدن : [عامیانه، اصطلاح] در داوری بی طرف نبودن و ملاحظه ی یکی از طرفین را کردن.

پیشنهاد
٠

راه نزدیک کردن: [عامیانه، کنایه ] میان بر زدن، مهمان شدن بر کسی که خانه اش نزدیک است.

پیشنهاد
٠

راه و چاه را شناختن : [عامیانه، کنایه ] دشواری های کار و زندگی را شناختن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راه گم کردن : [عامیانه، کنایه ] نه از روی میل و اراده بلکه اتفاقی به جایی آمدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه مکه: [عامیانه، اصطلاح] کهکشان.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه کج کردن : [عامیانه، اصطلاح] مسیر خود را تغییر دادن، منصرف شدن.

پیشنهاد
٠

راه کشیدن چشم : [عامیانه، اصطلاح] خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

راه خود را کشیدن و رفتن : [عامیانه، کنایه ] بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

راه حل آسپرینی : [عامیانه، کنایه ] راه حل موقت و غیر اصولی.

پیشنهاد
٠

راه حل آسپرینی : [عامیانه، کنایه ] راه حل موقت و غیر اصولی.

پیشنهاد
٠

راه خود را کشیدن و رفتن : [عامیانه، کنایه ] بی هیچ مقاومت و اعتراضی جایی را ترک کردن.

پیشنهاد
٢

راه به ده بردن: [عامیانه، اصطلاح] حاصلی داشتن، موفق شدن.

پیشنهاد
١

راه پیدا کردن : [عامیانه، اصطلاح] جستن راه حل برای مشکل، به نحوی در جایی وارد شدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه بلد : [عامیانه، اصطلاح] راهنما، آن که راه را خوب می شناسد.

پیشنهاد
٠

راه به جایی نبردن: [عامیانه، کنایه ] نتیجه ندادن، به جایی نرسیدن.

پیشنهاد

راه باز است و جاده دراز: [عامیانه، ضرب المثل ] اگر می توانی به قصد خود عمل کن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راه بردن: [عامیانه، اصطلاح] بلد بودن، دانستن، اداره کردن، سامان دادن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه آمدن: [عامیانه، اصطلاح] سازش کردن، همراهی کردن. بلطف و مدارا و ملایمت با وی رفتار کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

راستی؟ : [عامیانه، اصطلاح] واقعا؟ آیا درست است؟.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راسته چینی: [عامیانه، اصطلاح] چیدن ساده و آسان ( دیوار یا حروف چاپ ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راسته کردن : [عامیانه، اصطلاح] حساب گِرد کردن اعداد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راسته بازار : [عامیانه، اصطلاح] بازار راست و مستقیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

راست و حسینی : [عامیانه، اصطلاح] رو راست، بی شیله پیله.

پیشنهاد
٠

راست و ریس کردن: [عامیانه، کنایه ] آماده کردن، به ظاهر درست کردن.

پیشنهاد
٠

راست شدن مو بر تن : [عامیانه، کنایه ] سخت ترسیدن، وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

راست شدن مو بر تن : [عامیانه، کنایه ] سخت ترسیدن، وحشت کردن.

پیشنهاد
٠

راست روده شدن : [عامیانه، کنایه ] اسهال گرفتن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

راست رفتن: [عامیانه، اصطلاح] مستقیم رفتن، بدون دردسر رفتن.