پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٩٠٩)
باطل جویان: یاوه کاران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۳۳ ) .
باطل داشتن: مهمل گذاشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۷۳ ) .
باسقات خلد: شاخه های بهشت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۸۵ ) .
باسقات اغصان: شاخه های بالیده. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۲ ) .
با سر بخشایش آمدن: عفو کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۳۷ ) .
باز نگریستن: نگاه کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۳۷ ) .
باز کشیدن خوان: گستردن سفره. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۱ ) .
باز کردن خوی: ترک نمودن عادت. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۴۹ ) .
باز شدن به قرار اصلی: عودت به وضع اول. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۶ ) .
باز شدن: برگشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷۱ ) .
باز رسیدن: رسیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۳ ) .
باز راندن: نقل کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۱۸ ) .
باز رسانیدن: رسانیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۲۹ ) .
باز دست آوردن: حاصل کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۲۶ ) .
باز داشتن دست: خودداری کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۵۲ ) .
باز دادن پشت: تکیه کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷۲ ) .
باز دادن: سپردن، پس دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۶۸ ) .
باز خواندن: خواندن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴٠ ) .
باز خریدن: خریدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲٠۸ ) .
باز جای فرستادن: عودت دادن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۱۵ ) .
باز پرسیدن: تفقد کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۳ ) .
باز افتادن: کنار رفتن، بر خوردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۷۹ ) .
بارِ منّت: محموله احسان ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۹٠ ) .
بارگاه علیین: آسمان برین. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۸۱ ) .
بار غبن: بار زیان دیدگی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۶۶ ) .
بار اوقار: بارهای گران. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۵۴ ) .
بار آمدن: ثمر دادن ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۹ ) . بار آمدن : [عامیانه، کنایه ] تربیت شدن، به روشی عادت کردن.
بادیه ی طلب: صحرای خواستن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۵۴۷ ) .
بادیه غیب: بیابان ناپیدایی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۴ ) .
( ( خود بدین داهیه ی دهیا مبتلا شدم و در خبط عشواءحیرت به عشوه ی سراب بادیه ی امانی افتادم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۴ ...
داهیه ی دهیا: پیشامد ناگوار. ( ( خود بدین داهیه ی دهیا مبتلا شدم و در خبط عشواءحیرت به عشوه ی سراب بادیه ی امانی افتادم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد ...
بادیه ی امانی: صحرای آرزوها. ( ( خود بدین داهیه ی دهیا مبتلا شدم و در خبط عشواءحیرت به عشوه ی سراب بادیه ی امانی افتادم. ) ) ( مرزبان نامه، محمد ...
باد هوس: شهوت. ( ( و نای گرگ باد هوس گوسپند نپیماید. . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳۱۹ ) .
با دید آمدن: پدیدار شدن. ( ( . . . تا به سعادت تناول می کنی و آثارِ سلامت با دید می آید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۷٠ ...
باد هوا و هوس:شهوات. ( ( اندوخته و فراهم آورده ی پدر جمله به باد هوا و هوس بر داد. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۱۳ ) ...
با دست گرفتن خاطر: جمع کردن حواس. ( ( مرا قدم ثبات می باید افشردن و خاطره خود را با دست گرفتن تا خود چه پیش آید. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج ا ...
باد قبول: باد خاوران. ( ( و سندباد نامه که باد قبولش نامیه رغبات را در طباع تحریک داده است. . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷ ...
با دست گرفتن: در اختیار داشتن. ( ( . . . و عنان تندی و شتابزدگی با دست کفایت گرفتن. ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۳۷۶ ) .
با دست آمدن: حاصل شدن. ( ( اگرچه آن درّ یتیم خود با دست آید، . . . ) ) ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۲۴ ) .
با دست آوردن: حاصل کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۴٠ ) .
باد جولان: تیز تگ، سریع. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۴ ) .
باد اندر سر بودن: هوا و هوس در سر داشتن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۷۶ ) .
باد افسون میدن: مسحور کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۳٠۷ ) .
با خویشتن آمدن: به هوش آمدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۷۴ ) .
ما خود گفتن: زمزمه کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۱۹۵ ) .
با خود اندیشید ن: تأمل کردن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۸۷ ) .
باختیار: مختار. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۴۹۳ ) .
باختن مهره ی عشق: عشق بازی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۴۲ ) .
باحال آوردن: جان بخشیدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۷٠ ) .
با جان آمیختن: عجین شدن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۱۴۴ ) .