پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
اصل کلمه ایتا عبری و عربی است . و معنی آن در زبان فارسی همان " خداداد " و در زبان ترکی " آلاه وردی" می باشد و زبان عربی به معنی عطا شده از روی کرم و ...
آیه 1 سوره یس. یس معنی آیه : یس ( ای سیّد رسولان و ای کاملترین انسان ) یا، سین ( از حروف مقطعه و رموز قرآن، یا یکی از نام هاى پیامبر صلّی اللّه علیه ...
آیه 2 سوره یس. وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ معنی آیه : و [قسم می خورم به همین ] قران [ با عظمت و گرانقدر که همیشه] حکیم است . [دانش او محکم ، استوار، همیش ...
ثابت الأصل ؛ نباتاتی که چند سال دوام کنند یا آنکه چند بار در دوره حیات خود بار دهند .
مردی ثابت ؛ مردی قائم و برجای.
- ودیعه ثابت ؛ اصطلاح بانکی است .
- ثابت ارکان ؛ که پایه های محکم دارد : عدلش از عزم و حزم برجایست ( ؟ ) ملکش از چرخ ثابت ارکان باد.
مزاج مستقیم ؛ مزاج ثابت و برقرار. ( ناظم الاطباء ) . || آنکه مقصود و مراد خوش دارد. || امین و درست. ( ناظم الاطباء ) .
معاء یا روده مستقیم ؛ نام یکی از امعاء غلاظ، و آن معاء ششم از امعاء سته است و نام دیگر آن سرم. روده ای که مخرج ثفل است. مقعده. ( یادداشت مرحوم دهخدا ...
مستقیم القامه ؛ برافراشته بالا. ( ناظم الاطباء ) .
مستقیم بنیت ؛ تن درست. صحیح. سالم : آنگاه دایه مستقیم بنیت معتدل هیئت لطیف طبیعت کریم جبلت بیاوردند. ( سندبادنامه ص 43 ) .
- سطح مستقیم ؛ سطح راست : سطح مستقیم کوتاه ترین سطحی میان دو خط که نهایت او اند. ( التفهیم ) .
صراط مستقیم ؛ راه راست. راه درست. راه صحیح.
خط مستقیم ؛ خط راست بدون اعوجاج. ( ناظم الاطباء ) : خط مستقیم کوتاهترین خطی میان دو نقطه که انتهاء او اند. ( التفهیم ) .
سارافن /sārāfon/، ها؛/اسم. لباس روی زنانه و دخترانه بی آستین و معمولاً بی یقه. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
راستکی/rāstaki/: صفت. [ گفتاری] حقیقی. واقعی؛ راستین ( هواپیمای راستکی بود )
راست شکافت /rāstšekāft/: صفت. [ زمین شناسی] دارای سطح شکافت عمود بر یکدیگر. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
راسب: /rāseb/: صفت. دارای ویژگی یا توانایی رسوب کردن؛ ته نشین
تخمگانی /toxmgāni/: اسم. [ زیست شناسی] تولید مثل جنسی که در طی آن تخمک ماده به وسیله تخمک نر بارور می شود. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارس ...
تخم کشی:عمل یا فرایند فراهم کردن امکان جفت گیری جانوران ( بویژه دام ها ) برای تکثیر و تولید مثل آنها. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخمک راه\toxmakrāh، - ها\ اسم [زیست شناسی] لوله های ناقل تخمک از تخمدان به خارج. تخمبر، تخمراهه ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخمک واژگون: از انواع تخمک که در آن سُفت و جفت در مجاورت هم قرار می گیرند. واژگون جفت ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخمک راست: از انواع تخمک که در آن سُفت، بند و جفت در یک امتداد قرار دارند. راست تخمک ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخمک خمیده: از انواع تخمک که به علت خمیدگی خورش در آن، سُفت، بند و جفت در یک امتداد قرار ندارند. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخمپوش/ اسمtoxmpuš، - ها/:اسم [ گیاه شناسی] پوشش خارجی دانه گیاهان. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
از تخم درآمدن: بیرون آمدن نوزاد جانور تخمگذار از درون تخم، متولد شدن آن. ( جوجه ها تازه از تخم درآمده بودند ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر ف ...
تخم لق در دهن کسی شکستن:[کنایی] وعده بی جا دادن و در شنونده توقع ایجاد کردن. ( این تخم لق را توی دهن بچه شکستی که حالا چپ می رود راست می رود از من دو ...
تخم گرفتن: دانه گیاهان را گرد آوردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخم کسی را کشیدن: او را اخته کردن خ*** او را درآوردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخم آفتابگردان: دانه گیاه آفتابگردان که از دانه های روغنی است و مصرف خوراکی دارد. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخلیه تاجی: روشنایی پیرامون یک جسم رسانا بر اثر یونش هوا به اندازه ای که برای جرقه زدن کافی نیست. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخلیه اطلاعاتی: عمل یا فرایند به دست آوردن همه اطلاعات مورد نیاز از شخص دستگیر شده یا کسی که بازجویی می شود. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فا ...
تخفیف گرفتن: کالایی را ارزان تر از بهای پیشنهادی فروشنده از او خریدن. ( توانست ۱۰۰ تومان تخفیف بگیرد ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخفیف خوردن: از تخفیف بهره مند شدن ( دو بار به او تخفیف خورد و پس از ۴ سال از زندان آزاد شد ) . ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخریبی /taxribi/:صفت. ویرانگر. ( بمب تخریبی، عملیات تخریبی. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
تخریبچی:/ taxribči - ها؛ - - ان /:اسم [نظامی] کسی که کارش از کار انداختن مین، تله های انفجاری، ادوات و تاسیسات دشمن است. ( صدری افشار، غلامحسین، فر ...
تخرمه:/taxerme/صفت دارای کیفیت غذایی بد ( مانند برنجی که خمیر شود و خوب نپخته باشد. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
خالصاً مخلصاً:[ قید]: در کمال اخلاص، با یکدلی کامل. ( ( خالصاً مخلصاً همه چیز را در اختیار ما گذاشت ) ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
خال به چیزی نیفتادن: سطح یا ظاهر آن هیچ نشانه ای از خراش یا آسیب نداشتن ( ( هنوز یک خال هم به این یخچال نیفتاده ) )
حرکت مولکول ها:حرکت مولکول ها در ماده که چگونگی حرکت به حالت ماده بستگی دارد. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
حرکت متشابه: نوعی حرکت که در آن همواره متحرک در زمان های مساوی مسافت های مساوی طی می کند راه طی شده در واحد زمان سرعت حرکت است. ( صدری افشار، غلامح ...
حرکت دودی:[ زیست شناسی] نوعی حرکت موجی انقباضی در امتداد یک اندام لوله ای شکل، به ویژه روده ها یا معده که به وسیله ماهیچه های صاف پیرامون آن پدید می ...
حرکت دو بعدی: نوعی حرکت که مسیرش منحنی یا حرکت در صفحه است. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
حرکت تناوبی: هر نوع حرکت ساده یا مرکب اگر در زمان های مساوی و متوالی ( به نام زمان تناوب ) عیناً تکرار شود. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فار ...
حرکت پیچی: نوعی حرکت وضعی جسم صلب در حول یک محور که در عین حال در امتداد آن محور می لغزد ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
حرکت انتقالی: ۱ - حرکتی که در آن همه نقطه های جسم متحرک به طور یکنواخت در یک خط یا راستای معینی حرکت می کند. 2 - نجوم گردش هر یک از سیاره ها به گرد خ ...
حرف بری:/harfbari/ اسم [ گفتاری] سخن چینی، عمل یا فرایند حرف بردن و آوردن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )
به حرف آمدن: سخن گفتن را آغاز کردن، به ویژه پس از مدتی سکوت یا خودداری از سخن گفتن. ( ( آخرش به حرف آمد و گفت دیشب پیش علی بود. ) ) ( صدری افشار، غ ...
حرف نداشتن:[مجازی] مخالفت نکردن. ( ( اگر کتاب را لازم داری ببر من حرفی ندارم ) ) ۲ _موردی برای بحث، ایراد یا اعتراض وجود نداشتن، ( ( این ماشین حرف ند ...
حرف مفت زدن: بیهوده سخن گفتن، حرف صد تا یک غاز زدن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ معاصر فارسی )