پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٦٨٦)

بازدید
٢٨,٩٧٣
پیشنهاد
٠

شاهد طغان چرخ ؛ کنایه از نیر اعظم است. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد مجلس ؛ معشوق و زیباروی محفل و مجلس.

پیشنهاد
٠

شاهد زربفت پوش ؛ کنایه از آسمان است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . - || کنایه از آفتاب. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . - || روز که در مقابل شب است. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد زعفران ؛ بمعنی شاهد رخ زرد است که کنایه از آفتاب عالم آرا باشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد زعفرانی ؛ بمعنی شاهد رخ زرد است که کنایه از آفتاب عالم آرا باشد. ( برهان قاطع ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد شاه فلک ؛ کنایه از خورشید جهان پیماست. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- شاهد رخ زرد ؛ کنایه از آفتاب عالمتاب است. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- شاهد روحانی ؛ محبوب روحانی. مقابل معشوق جسمانی : با تو ترسم نکندشاهد روحانی روی کالتماس تو بجز راحت نفسانی نیست. سعدی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد روز ؛ بمعنی شاهد رخ زرد باشد که کنایه از آفتاب جهان تاب است. ( برهان قاطع ) ( از آنندراج ) : شاهد روز از نهان آمد برون خوانچه زر زآسمان آمد برون ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد لعمرک ؛ بمعنی شاهد فاستقم است و اشاره به حضرت رسالت پناه ( ص ) . ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( فر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صلوةالشاهد ؛ نماز مغرب. ( منتهی الارب ) . از این جهت آن را شاهد خوانند که برای حاضر و مقیم و مسافر یکسان باشدو قصر نگردد. ( از اساس البلاغه زمخشری ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد جان ؛ کنایه از مقصود جان باشد. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد علم ؛ غلبه علم بردل. ( از تعریفات جرجانی ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد وجد ؛ غلبه و جد و حال بر دل. ( از تعریفات جرجانی ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد فاستقم ؛ اشاره بحضرت رسول صلی اﷲ علیه و آله و سلم است. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد عادل ؛ گواه که از نظر موازین شرعی شهادت وی پذیرفته شود.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد عدل ؛ گواه بر حق. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : به این دقیقه دو مصرع دو شاهد عدل است که جز سخن نتواند شدن قرین سخن. محسن تأثیر ( از بهار عجم ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد حق ؛ غلبه حق بر دل. ( از تعریفات جرجانی ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهدالحال ؛ گواه حاضر و ناظر : بر چنان فتحی که این شاه ملایک پیشه کرد هم ملایک شاهدالحالند و محضر ساختند. خاقانی.

پیشنهاد
٠

شاهد قضیه بودن ؛ گواه و ناظر حادثه بودن. قضیه ای را مشاهده کردن. دیدن حادثه ای که واقع شده است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد امین ؛ آن کس که به امانت شهادت دهد و در گواه دادن امین باشد.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد امین ؛ آن کس که به امانت شهادت دهد و در گواه دادن امین باشد. - ||. . . در آسمان ؛ کنایه از ماهتاب است که بر شب سلطنت راند و تاشب هست او نیز خو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاهد بودن ؛ شاهد بر شی یا کسی بودن. بر وقوع امری یا چیزی ناظر بودن. حضور داشتن.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاه قام ؛ آن است که کسی خود را در بازی شطرنج زبون بیند حریف را پی در پی کشت گوید و او را فرصت ندهد بازی دیگر کند و بازی قایم شود. ( برهان قاطع ) . بم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قام شاه ؛ خود را بلند کردن و بپا خواستن شاه شطرنج و عوض شدن جای او. ( دزی ج 1 ص 717 ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

أعواد الشاه ؛ سواره های شطرنج. ( دزی ج 1 ص 717 ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاه الرقعة ؛ شاه شطرنج. - || مجازاً بزرگ قوم. ( از یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاه استاد ؛ استاد ماهر در هنرخود. ( از فرهنگ نظام ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاه استادکار ؛ استاد ماهر در هنر خود. ( از فرهنگ نظام ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عبای شامی ؛ عبا که در شام بافند و از آنجا آورند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- رفیعالشأن ؛ بلندپایه. بلندمرتبه. والامقام.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامه سلولی ؛ سلولهای حیوانی از چهار قسمت : سیتوپلاسم و سانتروزوم و هسته و چهارمی شامه سلولی از غلظت طبقه بیرونی سیتوپلاسم نتیجه گشته است. پوسته بسیار ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامه گشنیدن ؛ در اغلب تخمها موقعی که اسپرماتوزوئیدی با سیتوپلاسم تماس پیدا کرد شامه مخصوصی که قبلاً وجود نداشت ظاهر میگردد که آن را بنام شامه گشنیدن ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نسب شامخ ؛ شریف و عالی نسب. ( از اقرب الموارد ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جبال شامخات و شوامخ ؛ کوه های بلند. ( از منتهی الارب ) : عاقلان را در جهان جائی نماند جز که در کهسارهای شامخات. ناصرخسرو.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام غربت ؛ طعام شب که بمفلسان و فقرا و مسافران بی نوا دهند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام کردن ؛ شام خوردن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- نان شام ؛ طعام شب. غذای شب ، چه در تداول عامه نان را بمعنی مطلق طعام بکار برند و گویند رفتیم نان خوردیم یعنی غذا خوردیم و نان شام در اینجا بمعنی طع ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی شام خفتن ؛ غذای شب نخوردن : شوم است مرغ وام مر او را مگیر صید بی شام خفته به که چو از وام خورده شام. ناصرخسرو.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام رمضانی ؛ افطار. طعامی که روزه را بدان گشایند : حضرت عزیزان را قدس اﷲ سره شام رمضانی سیزده جای طلبیده اند. ( انیس الطالبین ص 102 ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام شب ؛ طعام شب. نان شب. غذای شب : هرگز غنی ندانی درویش و پادشه را او شام شب ندارد این اشتها ندارد. طاهر وحید ( از آنندراج ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام دادن ؛ مقابل نهار دادن. طعام که شب هنگام دهند. طعام شب دادن. ( ناظم الاطباء ) : در فلانجا بمردم شام می دهند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نماز شام ؛ نماز مغرب ، مقابل نماز خفتن و عشاء، نمازی که هنگام عشا خوانند : و این نماز را[ نماز فریضه را ] صلوة الوسطی خوانند بهر آنکه بمیان چهار نماز ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام خداوند ؛ در شب آن روزی که مسیح مصلوب شد با شاگردان خود در جایی فراهم شده فصح را با ایشان تناول فرمود از آن پس نان و شراب بدیشان داد و فرمود �مادا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شام آوردن ؛ به پایان رساندن روز : به شام آورد روز عمر ما را امید وعده های بامدادت. خاقانی.

پیشنهاد
٠

روز به شام آمدن ؛ کنایه از سپری شدن روز و فرارسیدن شب : روز عمرست به شام آمده و من چو شفق غرق خونم که شب غم بسحر می نرسد. خاقانی.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شام و سحر ؛ اول شب و بامداد. ( از ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شامت بخیر ؛ این کلام را وقت شام بطریق تفأول با هم گویند از عالم شب بخیر. ( آنندراج از بهار عجم ) . - || کنایه از وداع ورخصت و بدین معنی از عالم شب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شال و قشو ؛ آلتی آهنین است مرکب از صفحه فلزین دسته دار که بر سطح آن صفحه چند رده فلز دندانه دار عمودی نصب شده باشد وچون آن صفحه را از سوی آن رده های ...

پیشنهاد
٠

شال و قشو کردن ؛ بدن اسب را با شال و قشو پاک و تمیز کردن. گرد و موی زاید از تن ستور زدودن با کشیدن قشو و شال بر اندام وی. ( از یادداشت مؤلف ) .