پیشنهاد‌های علی باقری (٣٧,٥٣٤)

بازدید
٢٤,٢٥١
پیشنهاد
٠

به ریش کسی بستن ؛ دختری زشت را به مردی ابله دادن. - || به زور یا فریب کسی را به کاری واداشتن. ( یادداشت مؤلف ) .

پیشنهاد
٠

ترجمه : وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِفَتَاهُ و [یاد کن] آنگاه که موسی به جوان همراه خود ( یوشع بن نون ) گفت لَا أَبْرَحُ حَتَّیٰ أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Lesbian Ethics: اخلاق همجنس گرایی زنانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Lesbian Ethics: اخلاق همجنس گرایی زنانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Lesbian Ethics: اخلاق همجنس گرایی زنانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Libertarian sexual Ethics: اخلاق جنسی آزادی طلبانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Libertarian sexual Ethics: اخلاق جنسی آزادی طلبانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Libertarian sexual Ethics: اخلاق جنسی آزادی طلبانه

پیشنهاد
٠

Libertarian sexual Ethics: اخلاق جنسی آزادی طلبانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

New feminist: فمینیسم نو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Naturalized seismologist : معرفت شناسی های بومی شده

پیشنهاد
٠

Naturalized seismologist : معرفت شناسی های بومی شده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Multiculturalism: چند فرهنگ گرایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Moral paternalist اخلاق گرای پدر مآب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Moral paternalist اخلاق گرای پدر مآب

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Meta self فراخود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Meta - narratives فراروایت ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Meta narratives فراروایت ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Matrimony اندام های جنسی یا زناشویی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Masturbatory insanely جنون استمنایی ( روتلیج، فمینیسم ، 1382: 373 )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب فارسی هفتم می خوانیم: ( ( شوهرش را به کمک خواست : - هه ژار . . . هه ژار هژار آن سمت " قُروِه " بود . ) ) ( فارسی هفتم ص 26 ) قُروِه " در ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هه ژار یا هژار : تغییر یافته هزار ، هزار دستان ، یک نوع بلبل و کنایه از مرد عاشق و یا مرد خوش آواز است . واژه "هه ژار "که در کتاب هفتم ص 24 آمده است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هه ژار یا هژار : تغییر یافته هزار ، هزار دستان ، یک نوع بلبل و کنایه از مرد عاشق و یا مرد خوش آواز است . واژه "هه ژار "که در کتاب هفتم ص 24 آمده است ...

پیشنهاد
٠

ریسمان تافتن یا تابیدن بهر کسی یا برای کسی یا بر کسی ؛ کنایه از فکر برای تخریب یا هلاک کسی کردن. ( از آنندراج ) . خراب کردن شخصی را. ( مجموعه مترادفا ...

پیشنهاد
٠

آسمان و ریسمان ؛ کنایه است از سخن دراز و بیهوده و نامربوط.

پیشنهاد
٠

ریسمان بودن آسمان در چشم ؛ کنایه از عدم تمیز است. ( آنندراج ) : ملک از مستی آن ساعت چنان بود که در چشم آسمانش ریسمان بود. نظامی ( از آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

ریسمان پاره کردن ؛ کنایه از شفا یافتن از بیماری سخت. ( از آنندراج ) . از بیماری و مهلکه شدید خلاص یافتن. ( مجموعه مترادفات ص 30 ) . - || ناگهان به ...

پیشنهاد
٠

آسمان را از ریسمان نشناختن ؛ بسیار گول و نادان بودن. ناآشنا به امور و علوم بودن : وانکه او پنبه از کتان نشناخت آسمان را ز ریسمان نشناخت. نظامی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رسن ریس ؛ که رشته و رسن بریسد : آویخته از گوش گهر زال رسن ریس. ؟ ( از آنندراج ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریس باف ؛ بافته شده از ریس.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزش کردن ؛ افتادن قسمت دهانه چاه و قنات و جز آن. - || کنایه از بخشش کردن :

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خون ریز ؛ سفاک و کسی که خون می ریزد. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

جرعه ریز کردن ؛ جرعه جرعه ریختن : سکندر منش کرد بر باده تیز ز می کرد یاقوت را جرعه ریز. نظامی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونابه ریز ؛ اشک ریز. اشک خونین ریز : به شب زنده داران بیگاه خیز به خاک غریبان خونابه ریز. نظامی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب ریزی کردن ؛ آب ریختن : ز دریای او آبریزی کنند بر آن گنجدان خاک بیزی کنند. نظامی.

پیشنهاد
٠

ابر سیلاب ریز ؛ ابری که باران سیل آسا ببارد : تغافل نسازی که سیلاب تیز به جوش است در ابر سیلاب ریز. نظامی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزی بریز ؛ کلمه دعا، یعنی رحمت کن. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( از شرفنامه منیری ) ( از آنندراج ) : ای فیض رحمت تو روان سوی عاصیان ریزی بریز بر د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریز حساب ؛ صورت جزء حساب. ( لغات فرهنگستان ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزدانه ؛ میکرولیتیک ؛ به معنی سنگهایی که از دانه های بسیار ریز ساخته شده است. ( لغات فرهنگستان ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریز و مریز ؛ ریزه نقش. کوچک اندام. کسی که هیکل کوچک و جمعوجور دارد. ( فرهنگ لغات عامیانه ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قلم ریز ؛ قلم خفی. مقابل قلم درشت. آنکه بدان خط رقیق و نازک توان نوشت. ( یادداشت دهخدا ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریزخوار ؛ میکروفاژ . ( لغات فرهنگستان ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریدکان سرایی یا سرای ؛ غلامان سرایی. خواجه سرا : ز ریدکان سرایی نژاد بر سرآب بدان کنار فرستاد کودکی سه چهار. فرخی. ز خوبان و از ریدکان سرایی به قصر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریدکان سرایی یا سرای ؛ غلامان سرایی. خواجه سرا : ز ریدکان سرایی نژاد بر سرآب بدان کنار فرستاد کودکی سه چهار. فرخی. ز خوبان و از ریدکان سرایی به قصر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبان ریخته ؛ زبان درهم و برهمی که مرکب است از فارسی و هندی. ( ناظم الاطباء ) . زبان اردو. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی ریخته ؛ معنی که بی تکلف و بی تأمل یافته شود. ( آنندراج ) : معنی ریخته در قالب لفظ جوهر خامه فولاد من است. ملا مفید بلخی ( از آنندراج ) .

پیشنهاد
٠

از هم ریخته شدن ؛ پراکنده شدن. پاشیده شدن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصرعه ٔریخته یا مصرع ریخته ؛ مصرعی که بی تکلف و بی تأمل یافته شود. ( آنندراج ) به ماده مصراع و مصرعه رجوع شود : بی چراغ است اگر بزم خیالم غم نیست مص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مصرعه ٔریخته یا مصرع ریخته ؛ مصرعی که بی تکلف و بی تأمل یافته شود. ( آنندراج ) به ماده مصراع و مصرعه رجوع شود : بی چراغ است اگر بزم خیالم غم نیست مص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریخته دم ؛ تیغی یا کاردی که روی آن یعنی تیزی و آب آن از زدن برچیز سخت شکسته و ریخته باشد. ( غیاث اللغات ) .