پیشنهاد‌های علی باقری (٢٨,٩١٤)

بازدید
٤,٥٣٨
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارسال داشتن ؛ فرستادن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

- ارزانی داشتن ؛ بخشیدن. روزی کردن : شکر کن شکر، خداوند جهان را که بداشت بتو ارزانی بی سعی کس این ملک قدیم. ابوحنیفه اسکافی.

پیشنهاد
٠

ارز داشتن کسی را ؛ ارز و قیمت نهادن او را : اگر نیستت چیز لختی بورز که بی چیز کس را ندارند ارز. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اراده داشتن ؛ آهنگ داشتن. قاصد بودن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارجمند داشتن ؛ گرامی شمردن. حرمت کردن : فرنگیس را کاخهای بلند برآورده و داردش ارجمند. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارج داشتن ؛ گرامی شمردن. حرمت کردن : ز بخشش بنه دل بر اندازه نیز بدار ای پسر تا توان ارج چیز. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آگهی داشتن ؛ مطلع بودن. باخبر بودن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- آهنگ داشتن ؛ بر سر چیزی بودن. قاصد بودن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آرام داشتن ؛ آرام گرفتن. از بیقراری باز استادن : سکندر بدو گفت کای نامدار اگر کام دل خواهی آرام دار. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبادان داشتن ؛ رونق دادن. روا کردن : بنی اسرائیل را توریة آموختی و شریعت موسی را آبادان داشتی. ( قصص الانبیاء ص 130 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آباد داشتن ؛ آباد کردن. آباد ساختن : بدو گفت رستم که دل شاد دارد بدانش روان و تن آباد دار. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپر داشتن ؛ سپر گرفتن ، قرار دادن سپر برابر. . . : بدان تا مرا سازد آیین جنگ سپر داشتن پیش تیرخدنگ. فردوسی.

پیشنهاد
٠

فرا راه داشتن ؛ فرا راه گرفتن : همچو نابینائی که شبی در وحل افتاده بود، گفت آخر ای مسلمانان چراغی فرا راه من دارید. ( گلستان ) . بخشایش الهی گمشده ای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کژ داشتن ؛ کج گرفتن. مایل نگه داشتن : و قسمی از شمشیر مشطب. . . گوهر خویش آن زمان نماید که کژداری. ( نوروزنامه ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزه داشتن ؛ روزه گرفتن : و ایشان را سخت می آمد در گرمای گرم روزه داشتن. ( تفسیر ابی الفتوح رازی ) . مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- درس داشتن ؛ درس گفتن : بی اجری و مشاهره درس ادب و علم دارد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزه داشتن ؛ روزه گرفتن : و ایشان را سخت می آمد در گرمای گرم روزه داشتن. ( تفسیر ابی الفتوح رازی ) . مسلم کسی را بود روزه داشت که درمانده ای را دهد ...

پیشنهاد
٠

تنگ داشتن کار ؛ تنگ گرفتن کار : چو فرزند آید بفرهنگ دار زمانه ز بازی بر او تنگ دار. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جشن داشتن ؛ جشن گرفتن : تا بروزگاراردشیر بابکان که او کبیسه کرد و جشن بزرگ داشت و آنروز را نوروز بخواند. ( نوروزنامه ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دامن داشتن ؛ دامن گرفتن : ملک را خوش آمد صره ای هزار دینار از روزن بیرون داشت و گفت دامن بدار. ( گلستان ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- به فال داشتن ؛ به فال گرفتن : شاه از آن شاد گشت و داشت بفال با همه خسروی و عزّ وجلال. سنائی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کسی داشتن ؛ به قامت او گرفتن. به اندازه او گرفتن : و قضیبی از بهشت آورده بود و گفت هر که اندازه این قضیب بود و طالوت نام دارد ملک بنی اسرائیل خواه ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریاد داشتن ؛ فریادکشیدن : و مسخره ای بود که او را متوکل پیوسته عذاب داشتی و مار بیاوردندی تا او را بزدی و تریاک دادی تا بخوردی و شیر را بیاوردندی تا ...

پیشنهاد
٠

خویشتن را پیش کسی داشتن ؛ در اختیار اودر آوردن. مطیع و فرمانبردار او شدن : چون پدر ما [ مسعود ] فرمان یافت و برادر ما را به غزنین آوردند. نامه ای که ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقرر داشتن ؛ مقرر کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محبوس داشتن ، محبوس کردن . زندانی کردن : و بفرمود تا بازداشتگان را بیرون آوردند. . . که ایشان را محبوس میداشت. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 95 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهان داشتن ؛ نهان کردن. پنهان ساختن : دل شاه کاووس پردرد شد نهان داشت ، رنگ رخش زرد شد. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لنگ داشتن ؛ لنگ کردن : برون کش پای از این پاچیله تنگ که کفش تنگ دارد پای را لنگ. نظامی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمان داشتن ؛ اطاعت کردن : مخالفین او را فرمان نداریم. ( تاریخ سیستان ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذر داشتن ؛ گذرکردن. عبور کردن : یاد دارم که در ایام جوانی گذر داشتم بکوئی. ( گلستان ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرمان داشتن ؛ فرمان کردن. اطاعت کردن ، فرمان نداشتن ؛ اطاعت نکردن : و محمدبن الحصین باز ایشان را فرمان نداشت. ( تاریخ سیستان ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صحبت داشتن ؛ صحبت کردن : نیکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار خودپسندی جان من برهان نادانی بود. حافظ.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غمگین داشتن ؛ غمگین کردن : بدو گفت پس نامور شهریار که دل را بدین کار غمگین مدار. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکار داشتن ؛ شکار کردن : لاجرم اکنون جهان شکار منست گرچه همیداشت او شکار مرا. ناصرخسرو.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوستی داشتن ؛ دوستی کردن : آورده اند که یک روز پسر خود را وصیت میکرد که راز خویش با زن مگو واز مردم نوکیسه وام مگیر و با عوام و فاسق دوستی مدار. ( قص ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنجه داشتن ؛ رنجه کردن : خروشی برآمد که ای شهریار به آهن تن پاک رنجه مدار. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شادمان داشتن ؛ شادمان کردن : بدان ای پسر کاین سرای فریب ندارد کسی شادمان بی نهیب. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل شاد داشتن ؛ دل شاد کردن : بدرد کسان دل مدارید شاد که گردون همیشه نگردد بداد. اسدی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

- دور داشتن ؛ دور کردن : دل و مغز را دور دار از شتاب خرد با شتاب اندر آید بخواب. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل تنگ داشتن ؛ دل تنگ کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دل خوش داشتن ؛ دل خوش کردن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درنگ داشتن ؛ درنگ کردن : ازین بیشتر اندرین جای تنگ نخواهم که دارد روانم درنگ. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب داشتن ؛ خراب کردن. ویران ساختن : دگر کشور آباد بیند بخواب که دارد دل اهل کشور خراب. سعدی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خراب داشتن ؛ خراب کردن. ویران ساختن : دگر کشور آباد بیند بخواب که دارد دل اهل کشور خراب. سعدی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خالی داشتن ؛ خلوت کردن : دیگر روز با من خالی داشت و این خلوت دیری بکشید. ( تاریخ بیهقی ) . - || پر نکردن. نینباشتن : اندرون از طعام خالی دار تا در ...

پیشنهاد
٠

خدمت کسی داشتن ؛خدمت ادا کردن : و دویست غلام را مقرر کرد تا خدمت او بدارند. ( قصص الانبیاء ص 69 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیره داشتن ؛ تیره کردن : رخ مرد را تیره دارد دروغ بلندیش هرگز نگیرد فروغ. فردوسی.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حرمت داشتن ؛ حرمت کردن ، احترام کردن : صدر به وی دادند و وی را حرمتی بزرگ داشتند. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعزیت داشتن ؛ تعزیت کردن : چون دارا گذشته شد او را به رسم پادشاهان فرس دفن کرد و تعزیت داشت. ( فارسنامه ابن البلخی چ اروپا ص 56 ) .

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پنهان داشتن ؛ پنهان کردن : بخندید ازو نامور شهریار بدو گفت فرزند پنهان مدار. فردوسی.