پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٣٣٧)

بازدید
٢٦,٢٤٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه بقر از زبان عبری وارد زبان عربی شده است و به عبارتی دیگر به معنی شکافتن می باشد . در زبان عبری به صبح بوقر می گویند زیرا صبح سینه تاریکی را می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نور در زبان عبری می شود " اور " در تورات پیدایش آیه 3 می خوانیم : ג יֹּאמֶר אֱלֹהִים, יְהִי אוֹר ; וַיְהִי - אוֹר. 3 - و امر کرد خداوند . بوجود آید ...

پیشنهاد
٠

به لعنت خدا نیرزیدن ؛ به هیچ نیرزیدن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حج بالیمین ؛ همان است اگر بوسیله قسم و سوگند واجب آید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حج بالعهد ؛ حج کردن پس از انجام اولین حج یعنی حجةالاسلام که به سبب عهد شرعی واجب شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حج بالنذر ؛ حج کردن برای مرتبه دوم یا بیش از آن اگر بوسیله نذر واجب شده باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Psychic distance : فاصله روانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

psychological stori : رمان روانی ( روانشناختی ) ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

psychological novel : رمان روانی ( روانشناختی ) ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Propaganda novel : رمان تبلیغی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Proletarian novel : رمان پرولتاریایی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

projection : فرافکنی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

problem novel : رمان انتقادی و اجتماعی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Political novel : رمان سیاسی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Point view: زاویه دید ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Picaresque novel: رمان بیکارسک ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Picaresque novel: رمان بیکارسک ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Physical point of view: زاویه دید جسمانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Personal point of view: زاویه دید شخصی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

panorama: صحنه فراخ منظر ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

organic: عالی – ترکیبی و بنیانی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Omniscient point of view: زاویه دید دانای کل ، عقل کل ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

omniscient: دانای کل ، عقل کل ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Objective point of view: زاویه دید عینی ( میرصادقی ، جمال ، ادبیات داستانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کَمَکی ؛ اندکی. ( فرهنگ فارسی معین ) : کمکی حالش بهتر است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمک کار ؛ مددکننده. یاری کننده. یاری کننده در کار.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمک کاری ؛ مددکاری. عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب و بیدار /xab - o - bidār/:صفت. در آستانه خواب یا بیداری دارای پرزهایی در دو جهت مخالف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب گفتاری:/xābgoftari/:اسم. عمل یا پدیده سخن گفتن در خواب. به همین قیاس خواب گفتار ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب زدا:/xābzeda/، ( - ها صفت ) دارای ویژگی یا توانایی از میان بردن خواب آلودگی یا احساس نیاز به خوابیدن. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در خواب بودن: در حال خواب بودن ( ساعت ۱۰ هنوز در خواب بود ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

به خواب کسی آمدن: در جریان خواب در ذهن او مجسم شدن. ( ( دیشب مادرم به خوابم آمد. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به خواب رفتن: خوابیدن. ( سرانجام به خواب رفت ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

از خواب پریدن: به ناگهان و بر اثر رویدادی بیدار شدن ( از صدای زنگ از خواب پرید ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

از خواب پا شدن: بیدار شدن ( نصف شب از خواب پا شدم ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

خواب هفت پادشاه را دیدن:[کنایی] به خواب عمیق فرو رفتن ( دارد هفت پادشاه را هم خواب می بیند ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب نداشتن: دچار بی خوابی بودن ( دو شب است از پا درد خواب ندارم. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

خواب کسی ریختن:[ مجازی] نیاز شدید به خواب داشتن. ( دیشب نخوابیدم خوابم دارد می ریزد ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

خواب کسی تعبیر شدن:[ مجازی] پیشگویی او درست درآمدن ( بالاخره خوابت تعبیر شد و خان مرد ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب رفتن: کاهش حساسیت دست یا پا بر اثر بی حرکت ماندن یا خستگی ( پایم خواب رفته ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

خواب به چشم کسی نرفتن یا نیامدن: نخوابیدن ( تا صبح خواب به چشمم نرفت ) . ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب آوردن: حالت خواب ایجاد کردن ( ماست خواب می آورد ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب آمدن: پیدا شدن نشانه های نیاز به خوابیدن ( خوابم می آید ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

خواب از سر یا چشم کسی پریدن: گرایش به خواب در او از میان رفتن ( دیگر خواب از سرم پرید و نتوانستم بخوابم ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر ...

پیشنهاد
٠

خواب اصحاب کهف:[ کنایی] خواب بسیار سنگین و طولانی. ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواب ابدی:[ کنایی]. مرگ ( به خواب ابدی فرو رفت. ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )

پیشنهاد
٠

به خنس و فنس افتادن: بی پول شدن، پول نداشتن و برای گذران زندگی در ماندن. به خنسی افتادن. ( آخرهای ماه پولم تمام می شد و به خنس و فنس می افتادم ) ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خنزیر پنزر /xenzerpenzer/: اسم [گفتاری] اشیای گوناگون فرسوده شکسته از کار افتاده یا پاره. ( این خنزر را بریز دور، خودت را راحت کن. ) ( صدری افشار، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خنزر پنزری:/xenzerpenzeri/: اسم [گفتاری] کسی که خنزر و پنزر را گردآوری و خرید و فروش می کند. ( یک پیرمرد خزر پنزیری هر روز توی کوچه ما می پلکید. ) خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خنده گرفتن: دستخوش خنده شدن. ( از حرفش خنده ام گرفت ) ( صدری افشار، غلامحسین، فرهنگ فارسی معاصر )