پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٧٨٨
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرفشان شدن: [عامیانه، اصطلاح] مشاجره ی لفظی پیدا کردن، اختلاف پیداکردن بر سر چیزی.

پیشنهاد
٠

حرف روی حرف کسی آوزدن: [عامیانه، کنایه ] برخلاف حرف کسی چیزی گفتن، با حرف کسی مخالفت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

حرف در آوردن : [عامیانه، کنایه ] شایعه ساختن، سخن دروغ شایع کردن.

پیشنهاد
٠

حرف دهن خود را نفهمیدن : [عامیانه، کنایه ] مزخرف گفتن، حرف بی ربط زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف چند پهلو : [عامیانه، کنایه ] سخن مبهم و دارای چند معنی.

پیشنهاد
٠

حرف توی دهن کسی خشک شدن: [عامیانه، کنایه ] از سخن گفتن باز ماندن ( بر اثر ترس، تعجب یا شرم ) .

پیشنهاد
٠

حرف توی دهن کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] سخنی را به کسی یاد دادن، تلقین کردن.

پیشنهاد
٠

حرف به حرف کردن : [عامیانه، کنایه ] موضوع گفت و گو را عوض کردن.

پیشنهاد
١

حرف تو حرف آوردن: [عامیانه، کنایه ] سخن کسی را قطع کردن، مطلب دیگری را پیش کشیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف بَری کردن سخن چینی کردن، خبرچینی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حرص و جوش: [عامیانه، کنایه ] عصبانیت.

پیشنهاد
٠

حرف از دهن کسی قاپیدن: [عامیانه، کنایه ] سخن کسی را به نام خود قلمداد کردن.

پیشنهاد
١

حرص کسی را درآوردن: [عامیانه، کنایه ] کسی را خشمگین کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حرص گرفتن : [عامیانه، کنایه ] ناراحت شدن، لج کردن.

پیشنهاد
٠

حرز جواد با خود کردن: [عامیانه، کنایه ] همیشه با خود داشتن.

پیشنهاد
٠

حرز جواد کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] پیوسته با کسی بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرام و حرس: [عامیانه، اصطلاح] ریخت و پاش .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرز جواد: [عامیانه، اصطلاح] دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حجله بستن : [عامیانه، کنایه ] به پا کردن و آراستن حجله.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حجله خانه: [عامیانه، کنایه ] اتاق شب زفاف.

پیشنهاد
٠

حَبه را قُبه کردن : [عامیانه، کنایه ] کاهی را کوه کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حبه کردن : [عامیانه، اصطلاح] دانه دانه کردن.

پیشنهاد
٢

حَب جیم را خوردن: [عامیانه، کنایه ] گریختن، فرار را بر قرار ترجیح دادن، جیم شدن.

پیشنهاد
٠

حالی به حالی شدن: [عامیانه، کنایه ] منقلب شدن حال، غلبه یافتن شهوت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال و بار : [عامیانه، اصطلاح] وضع زندگی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال و حوصله نگا. حال و احوال.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حال و احوال: [عامیانه، اصطلاح] وضعیت، کیفیت.

پیشنهاد
٠

حال و احوال کردن: [عامیانه، کنایه ] سلام و احوال پرسی کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حال نداشتن : [عامیانه، کنایه ] مریض بودن، بی حال بودن.

پیشنهاد
٦

حال کسی را گرفتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را ناراحت کردن، شادی کسی را به هم زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال آوردن : [عامیانه، کنایه ] به هوش آوردن، از ناراحتی بیرون آوردن، کتک زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حال آمدن دل: [عامیانه، کنایه ] بازیافتن نشاط، برطرف شدن خستگی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حالا نه و کی : [عامیانه، اصطلاح] از دست ندادن فرصت، غنیمت شمردن فرصت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حالا حالاها : [عامیانه، اصطلاح] مدت دراز.

پیشنهاد
٠

حال آوردن جگر: [عامیانه، کنایه ] بریدن صفرای جگر با چیزهای ترش مزه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حاضر به یراق : [عامیانه، اصطلاح] حاضر و آماده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

حاضری : [عامیانه، اصطلاح] غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود. غذایی که از بیرون به صورت آماده تهیه می شود مثل غذایی آماده که در بعضی جا ه ...

پیشنهاد
٠

حاضر و غایب کردن: [عامیانه، اصطلاح] خواندن نام افراد برای تعیین حاضران و غایبان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاشیه بندی: [عامیانه، اصطلاح] گل کاری کردن در باغچه، مرز بندی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاجی من شریک: [عامیانه، اصطلاح] کسی که خود را داخل کاری می کند و مدعی شراکت می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاشا زدن: [عامیانه، اصطلاح] انکار کردن امر مسلم.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاجی خرناس : [عامیانه، اصطلاح] لولو.

پیشنهاد
١

حاجی حاجی مکه : [عامیانه، اصطلاح] دیر به دیر به دیدار کسی رفتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاجیت: [عامیانه، اصطلاح] بنده ( در مقام فروتنی یا ریشخند ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاج بادام : [عامیانه، اصطلاح] گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حاج خانم: [عامیانه، اصطلاح] عنوان احترام آمیز برای زنان مسلمان سالمند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ( مکأ ) - به ضم میم - به معنای صفیر ( سوت ) است و ( مکأ ) - با تشدید کاف - که بر وزن صیغه مبالغه است ، مرغی است در حجاز که دارای صفیر شدیدی است ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلمه امطار به معنای نازل کردن چیزی است از بالا به پایین ، و لیکن بیشتر در قطرات باران استعمال می شود، ممکن هم هست بگوییم در لغت به معنای همان باریدن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کلمه ( عمه ) به معنای حیرت و سرگردانی در ضلالت و یا به معنای نفهمیدن حجت است . من یضلل الله فلا هادی له و یذرهم فی طغیان هم یعمهون . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

( اخلاد ) به معنای ملازمت دائمی است ، و اخلاد بسوی ارض ، چسبیدن به زمین است ، و این تعبیر کنایه است از میل به تمتع از لذات دنیوی و ملازمت آن . و لو ...