پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٧٦٤
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیط کاشتن: [عامیانه، اصطلاح] خطا کردن.

پیشنهاد
٠

خیک آسمان پاره شدن : [عامیانه، کنایه ] کنایه از بارش تند و سیل آسا.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیک کسی پر بودن : [عامیانه، کنایه ] سیر بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خیک باد: [عامیانه، اصطلاح] باد کرده، شکم آورده، آبستن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیک محمد: [عامیانه، کنایه ] آدم چاق و فربه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خیکی: [عامیانه، کنایه ] آدم چاق و فربه.

پیشنهاد
٠

خیلی آب خوردن: [عامیانه، کنایه ] گران تمام شدن، هزینه ی سنگین داشتن.

پیشنهاد
٠

خیمه شب بازی درآوردن: [عامیانه، کنایه ] ادا و اطوار در آوردن، حیله و تزویر به کار بردن، خلاف واقع جلوه دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشکه پز: [عامیانه، اصطلاح] نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی، قندی، شیرمال، پنجه ای و مانند آن ها می پزد

پیشنهاد
٤

آب از دستش نمی چکد:بسیار ممسک و خسیس است. کنایه از بسیار خسیس و لئیم بودن.

پیشنهاد
١

یک سر داره و هزار سودا: کنایه از مشغله بسیار داشتن.

پیشنهاد
٠

نه سر پیاز بودن نه ته پیاز: کنایه از هیچ دخالتی یا حق دخالتی در کاری نداشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

حلاج بی مزد:کنایه از کسی که کار بی مزد انجام دهد، بیگار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دندان نمودن:تهدید کردن بیهقی می نویسد:امیر جواب فرستاد که …. علی مرا به کار است شغل های بزرگ را و این مالشی و دندانی بود که بدو نموده آمد.

پیشنهاد
٠

کار حضرت فیل است:در گفتار عامه و معمولا به مزاح؛ کاری بسیار دشوار است.

پیشنهاد
٠

قیمت خون باباش می گوید:نهایت گران بها می گذارد.

پیشنهاد
٠

قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؟:ظاهر و مشهود یا ادله برخلاف انکار و ادعای تو است.

پیشنهاد
٠

کار که رسید به چانه عروس را ببین به خانه: چون کار معامله ای به چانه زدن رسید آن را انجام شده بدان

پیشنهاد
٠

قبای بعد از عید برای گل منار خوب است :هر چیزی در زمان معین به کار آید و مفید است. ما در ترکی ضرب المثلی داریم که می گوید : طویدان سؤرا طویانا اولماز ...

پیشنهاد
٠

گوش بر در داشتن: انتظار ورود کسی را بردن در منظومه ویس و رامین آمده است: چنان گوشم به در چشمم به راه است تو گویی خانه ام زندان و چاه است

پیشنهاد
٠

کوچه آشتی کنان:کوچه تنگ که دو تن از آن به سختی گذرند.

پیشنهاد
٠

کف دستم بو نکرده بودم:غیب نمی دانستم.

پیشنهاد
٠

کار نباشد زرنگ است:به مزاح یعنی تنبل است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خشک زدن: [عامیانه، کنایه ] مات و مبهوت ماندن.

پیشنهاد
٠

خشک خشک توش کردن : [عامیانه، کنایه ] در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن، کسی را سخت آزردن.

پیشنهاد
٠

خشک شدن قر در کمر : [عامیانه، کنایه ] به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری.

پیشنهاد
٠

خشک شدن شیر کسی : [عامیانه، کنایه ] به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشکه بی آب : [عامیانه، اصطلاح] نوعی فولاد که آهن و چدن را با آن می تراشند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشتک دراندن : [عامیانه، کنایه ] نگا. خشتک پاره کردن

پیشنهاد
٠

خشت به قالب زدن: [عامیانه، کنایه ] نگا. خشت انداختن

پیشنهاد
٠

خشتک پاره کردن: [عامیانه، کنایه ] قیامت به پا کردن، داد و بی داد کردن، رسوا کردن، شدت عمل نشان دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خش افتادن: [عامیانه، اصطلاح] خراش افتادن. مخصوصا روی ( CD )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خشت انداختن : [عامیانه، اصطلاح] لاف زدن، گزافه گفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خزانه کردن: [عامیانه، اصطلاح] نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خرید خدمت: [عامیانه، اصطلاح] فروختن خدمت کارمند به اداره، پرداخت پول برای نرفتن به خدمت سربازی.

پیشنهاد
١

خرید و فروش کردن: [عامیانه، کنایه ] بازرگانی کردن، سوداگری کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خروس قندی : [عامیانه، اصطلاح] آب نباتی به شکل خروس.

پیشنهاد
١

خروس کسی خواندن : [عامیانه، کنایه ] شاد و شنگول بودن، روزگار بر وفق مراد بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خروس بی محل : [عامیانه، کنایه ] وقت نشناس، کسی که بی جا سخن می گوید یا بی موقع کاری می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر گرفتن کسی : [عامیانه، کنایه ] کسی را احمق حساب کردن.

پیشنهاد
٠

خر لنگ خود را به منزل رساندن: [عامیانه، کنایه ] با وجود سختی کار را به پایان رساندن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

خر گردن : [عامیانه، اصطلاح] گردن کلفت، بی عار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر کسی رفتن: [عامیانه، کنایه ] دارای اهمیت و اعتبار بودن.

پیشنهاد
٠

خِر کسی را گرفتن: [عامیانه، کنایه ] نگا. خر کسی را چسبیدن.

پیشنهاد
٠

خر کسی را نعل کردن: [عامیانه، کنایه ] رشوه دادن، سبیل کسی را چرب کردن، راضی کردن.

پیشنهاد
٠

خر کسی از کرگی دم نداشتن : [عامیانه، ضرب المثل ] از حق خود گذشتن، از حرف خود برگشتن.

پیشنهاد
١

خِر کسی را چسبیدن : [عامیانه، کنایه ] گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن.

پیشنهاد
١

خر کریم را نعل کردن: [عامیانه، ضرب المثل ] رشوه دادن، راضی کردن.

پیشنهاد
٢

خر کسی از پل گذشتن: [عامیانه، ضرب المثل ] گره کار باز شدن، از گرفتاری خلاص شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

خر غلت زدن : [عامیانه، کنایه ] مانند خر بر خاک غلتیدن.