پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٧٤٩
پیشنهاد
٠

دانه ی درشت برچیدن: [عامیانه، اصطلاح] به دستمزد کم قانع نبودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دان دان : [عامیانه، اصطلاح] متفرق و پراکنده.

پیشنهاد
٠

دان دان بیرون زدن: [عامیانه، کنایه ] ظاهر شدن دانه ها بر پوست ( در سرخک و آبله مرغان و مانند این ها ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دامنی: [عامیانه، اصطلاح] پارچه ای که با آن دامن می دوزند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دان پاشیدن: [عامیانه، کنایه ] دانه ریختن، به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن.

پیشنهاد
٠

دامنگیر کسی شدن چیزی: [عامیانه، کنایه ] گرفتار شدن کسی به چیزی.

پیشنهاد
٠

دامنگیر کسی بودن : [عامیانه، کنایه ] کسی را گرفتار کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دامب و دومب : [عامیانه، اصطلاح] آوای ضرب و تنبک.

پیشنهاد
٠

دامن بر آتش زدن : [عامیانه، کنایه ] فتنه ای را شدیدتر کردن.

پیشنهاد
٠

دامن به کمر زدن: [عامیانه، کنایه ] آماده شدن، آستین بالا زدن.

پیشنهاد
٠

دالی دالی کردن: [عامیانه، کنایه ] خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داماد سرخانه : [عامیانه، اصطلاح] دامادی که در خانه ی پدر زن زندگی می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دال به دال: [عامیانه، اصطلاح] پشت سر هم.

پیشنهاد
٠

دالنگ و دلونگ: [عامیانه، اصطلاح] صدای زنگ چارپایان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دالبُر بریده چون دال، منحنی وار بریدن.

پیشنهاد
٠

داغ و درفش کردن: [عامیانه، کنایه ] مجرمی را برای اقرار کردن داغ کردن.

پیشنهاد
٠

داغ کسی را به دل کسی نهادن: [عامیانه، کنایه ] غزیز کسی را کشتن.

پیشنهاد
٠

داغ کسی را تازه کردن : [عامیانه، کنایه ] کسی را به یاد مصیبتش انداختن.

پیشنهاد
٠

داغ کردن پشت دست: [عامیانه، کنایه ] توبه کردن، برای نکردن کاری با خود شرط کردن .

پیشنهاد
٠

داغ چیزی را به دل کسی گذاشتن: [عامیانه، کنایه ] کسی را از چیزی محروم ساختن و در حسرت آن گذاشتن.

پیشنهاد
٠

داغ چیزی به دل کسی ماندن: [عامیانه، کنایه ] آرزوی چیزی را داشتن و به آن نرسیدن.

پیشنهاد
٠

داغ به دل کسی گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کسی را عزادار کردن ( یکی از عزیزان کسی را کشتن ) .

پیشنهاد
٠

داغ به دل یخ گذاشتن : [عامیانه، کنایه ] کاری بی هوده و بی اهمیت کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داغان کردن : [عامیانه، اصطلاح] از هم پاشاندن، متفرق کردن. این واژه یک واژه ی ترکی است از مصدر "داغیلماخ یا داغیلماق "به معنی از هم پاشیده شدن یا داغی ...

پیشنهاد
٠

داغ باطل خوردن: [عامیانه، کنایه ] از کار افتادن، از رونق و رواج افتادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داغ باطل زدن از کار انداختن، از رونق و رواج انداختن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داغان شدن: [عامیانه، کنایه ] از هم پاشیدن، متفرق شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داش مشدی : [عامیانه، اصطلاح] لوطی محل، آن که غرور جوانی دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داغان : [عامیانه، اصطلاح] از هم پاشیده، پریشان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داریه نم کن: [عامیانه، اصطلاح] کسی که پوست داریه را نم می زند تا نیکو بنوازد، چاپلوس.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داریه زنگی: [عامیانه، اصطلاح] دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دار و دیزی : [عامیانه، اصطلاح] لوازم اندک و ناچیز و ارزان خانه.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

داریه: [عامیانه، اصطلاح] حلقه ای چوبی که روی آن پوست کشیده و رامشگران به همراه دیگر سازها می نوازند.

پیشنهاد
٠

دار و دسته راه انداختن: [عامیانه، کنایه ] برانگیختن یاران و طرفداران، ترتیب دادن گروه هواداران.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد کشیدن: [عامیانه، اصطلاح] عصبانیت و خشم نشان دادن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

داد سحن دادن : [عامیانه، کنایه ] سخن رانی کردن، پر حرفی کردن، حق مطلب را ادا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

داداشی : [عامیانه، اصطلاح] برادر در زبان کودکان. چیزی در مایه های مامانی یا مادری .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

داداش: [عامیانه، اصطلاح] برادر، لفظی برای ابراز صمیمیت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

دادار دودور : [عامیانه، اصطلاح] عِرض و ناموس زن، آلت تناسلی مرد، هارت و پورت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

به هیچ عنوان پیامبر این لقب را به عمر نداده اگر کسی سندی صحیح در این مورد دارد بیاورد این لقب از طرف پیامبر به امام علی ( ع ) داده شده است. امام را ف ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه ( عنت ) به معنای ضرر و هم به معنای هلاکت است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ابن آوی در اصل ابن اواه بوده به معنی بسیار ناله کننده. چون این حیوان در شب ها زیاد زوزه می کشد . اواه در زبان عربی به معنای کسی است که زیاد دعا و نال ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( اواه ) به معنای کسی است که زیاد دعا می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

کلمه ( رغبت ) میل خاصی است از تمایلات نفسانی ، و رغبت در هر چیز میل کردن به طرف آن به منظور طلب نفع است ، و رغبت از هر چیز به معنای دوری و بی میلی از ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( تخلیف ) - بطوری که در مجمع البیان گفته - به معنای تاخیر و جای ماندن از کسی است که رفته ، و اما بجای ماندن کسی در مکان ، بعد از رفتن تو تخلیف ن ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کلمه ( زیغ ) به معنای بیرون شدن از راه حق و میل به طرف بیراهه و باطل است .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( اشترأ ) به معنای قبول آن جنسی است که در خرید و فروش در برابر پرداخت قیمت به انسان منتقل می شود. ان الله اشتری من المؤ منین انفسهم و اموالهم ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( صل ) از ( صلوة ) و به معنای دعا است ، و مقصود از این دعا، دعای خیر به جان و مال طرف مقابل است ، پیامبر در برابر کسی که زکات می داده چنین دعا م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

کلمه ( تطهیر ) به معنای برطرف کردن چرک و کثافت از چیزی است که بخواهند پاک و صاف شود و آماده نشو و نمأ گردد و آثار و برکاتش ظاهر شود. در لغت عرب به مع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

راغب در مفردات میگوید: فرزندان اسماعیل ( علیه السلام ) را ( عرب ) گویند، و کلمه ( اعراب ) در اصل جمع عرب است . کلمه ( اعرابی ) در اصطلاح متعارف اسم ...