پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
اگر بنا به مردن بود من جگرش را هم در می آوردم:یکی از جراحان معاصر در مجلسی می گفت امروز سنگ کلیه ای به بزرگی تخم مرغی بیرون آوردم و بدان فخر و مباهات ...
ای آقای کمر باریک کوچه روشن کن و خانه تاریک:زنان به مزاح به مردی گویند که در خانه ترشرویی کند و در بیرون خانه گشاده رو و خندان باشد.
با خرد و مردش کفوا احد:به مزاح به کسی گویند که نماز یا کار دیگری را به سرعت و تنها برای ادای صورت تکلیف به جای بیاورد. چنان که مردی عامی سوره توحید ...
با خواب دیدن آبستن نشوند:با وهم و پندار و اندیشه محال حقیقتی به دست نمی آید. نظیر: خواب مشت پر کن نیست.
بابام سیرش را کوبیده:به مزاح مثل را در جایی می گویند که کسی با دلیلی ضعیف ادعای حقی کند. دختری در آشی که پخته شده برای خود سهمی می خواسته است و دلیل ...
برای شیطان پاپوش می دوزد:بسیار فریبنده و مکار است.
یوخ در زبان ترکی در جواب منفی گفته می شود و معنی نه می دهد. یوْخ اوْلماق در زبان ترکی یک اصطلاح است. " یوْخ اوْلاسان "یعنی نیست و نابود شوی. یوْخ اول ...
به زبان ترکی گفته می شود: داش مفت سرچه مفت. سنگ مفت و گنجشک هم مفت شعر: سنگ مفت و بینوا گنجشک مفت می زنم شاید شدم با بخت جفت شعر: علی باقری
یک ضرب المثل ترکی می گوید: گامیش اوْلا گَمیش اوْلا، یئمَمیش اوْلا. گاو میش باشد و گَمیش هم در کنارش باشد. آن وقت از آن نخورده باشد؟ ( یعنی باور کرد ...
یک ضرب المثل ترکی می گوید: گامیش اوْلا گَمیش اوْلا، یئمَمیش اوْلا. گاو میش باشد و گَمیش هم در کنارش باشد. آن وقت از آن نخورده باشد. شعر: بوده در ...
بچه ریش دار:به توبیخ به مردی گویند که کودکی کند.
بامی از بام ما کوتاه تر ندیده:فکر کرده من از همه کس ناتوان تر هستم به همین دلیل به من ستم می کند. اوحدی می گوید: گرچه کوتاه دیده ای بامم دور کن سنگ ...
بازی اشکنک دارد سر شکستنک دارد:مثل متداولی بین اطفال است که برای دلداری دادن کودکی می گویند که در بازی آسیب دیده است.
به پای خود به گور رفتن:اسباب هلاک و زیان خود را به دست خود فراهم کردن. اسدی می گوید: تبه کردی از خیرگی رای خویش به گور آمدستی به دو پای خویش همچنین ...
به دهن شیر می رود:در محاوره برای نهایت دلیری و شجاعت استفاده می شود. نظیر: شاه را از اسب پیاده می کند.
بلال که مرد اذان گو قحط نمی شود:جانشین و بدیل به جای شما پیدا کردن آسان است.
بمیر و بدم:طفلی را به شاگردی آهنگری بردند. استاد تمرین را نخست عمل دمیدن به وی محول کرد. طفل به سهولت و آسانی کار استخفاف می کرد. لیکن پس از زمانی کو ...
پاشنه دهن را کشیدن:دشنام و سقط فراوان گفتن.
پا در کفش کسی کردن:در کار کسی دخالت کردن، از کسی بد گفتن / لجاجت و اصرار ورزیدن در کاری
بچه سر پیری زنگوله پای تابوت است: در پیری از بچه آوردن پرهیز کردن سزاوارتر است چون بچه در خردسالی بی سرپرست می ماند.
به نعل و میخ زدن :مقصود و حرف خود را به کنایه در طی سخنان گوناگون جای دادن.
باید گذاشت در کوزه آبش را خورد ( بگذار در کوزه آبش را بخور ) این حواله بی محل است. این وعده وفا نخواهد داشت. نظیر: حواله روی یخ است، حواله سر خرمن ا ...
با شمشیر چوبین جنگ نتوان کرد:برای پیشرفت در هر کاری اسباب آن کار باید مهیا باشد.
به اشتهای مردم نمی توان نان خورد:هر کس باید خودش حساب کار خویش کند و گفته های دیگران را در کار خود مداخلت ندهد.
به پوستین کسی افتادن ( در پوستین خلق افتادن ) :از کسی بدگویی و غیبت کردن سعدی در گلستان می گوید: گفت ای جان پدر تو نیز اگر بخفتی به که در پوستین مردم ...
بکشید و خوشگلم کنید:مزاحی است در بین زنان و به زنی می گویند که با سختی و کوشش فراوان و سخت به پیرایش و آرایش خود مشغول است.
بول و قولش یکیست:به نویدهای او دل نتوان بست.
بز بسته ملانصرالدین است :گویند ملا را دو بز بود یکی از آن دو بگریخت ملا هر چند کوشید گرفتن آن نتوانست. برگشت و بز بسته را به زدن گرفت. سبب پرسیدند گف ...
بیضه در کلاه شکستن:رسوا کردن، عیب کسی را فاش کردن، حیله ای را آشکار کردن حافظ می گوید: بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
به زمین سخت نشاشیده است ( به زمین سفت نشاشیده است ) :هنوز روزهای تنگی ندیده است. هنوز مقاومت زورآوران را در برابر خود مشاهده نکرده است.
به کاهل کار فرما پند بشنو:چون از تنبلان و تن آسانان انجام کاری بخواهند بر بیهودگی و زیان های آن کار بهانه های بسیار می آورند.
پاشنه های کسی را کشیدن:کسی را به کاری ترغیب و تهییج کردن
پشه لگدش زده است:مریض نیست و از نازک طبعی و ناز خیال می کند سلامت نیست.
توبه قحبه:بازگشتی بی ثبات نظیر: توبه قمارباز در بی پولی است، توبه گرگ مرگ است.
پالانش کج است:عفیف و درست نیست، دینی یا مذهبی باطل دارد.
تو کی مردی ما تابوت حاضر نکردیم:مزاحی است در جواب آن کس که از دوستان یا بستگان شکایتی می کند.
تا نهال تر است باید راست کرد:تربیت در کودکی و خردی سودمند است.
تخم مرغش زرده ندارد:مرد دغلکار و اهل تزویر است.
به گدای سامره ماند:بسیار سمج است.
پیمانه پر شدن:صبر و شکیبایی به پایان رسیدن، اجل سر رسیدن
پول است نه جان است که آسان بتوان داد:برای مسخره کردن به کسی می گویند که پرداختن و ادای مال بخل بورزد و خساست به خرج دهد.
پشت چشم نازک کردن:کبر و ناز کردن
پنبه در گوش نهادن:خود را به کری زدن ظهیر می گوید: به مجلسی که ز جودت مرا سوال کنند نهاد باید ناچار پنبه در گوشم
پشت بندش آس است:تکیه گاه قوی دارد.
پایش بر پوست خربزه است: در مقام و جایگاه خویش محکم و پای برجا نیست.
تو را به گور من نمی گذارند: اگر من ترک واجبی انجام دهم یا کار حرامی بکنم بر تو حرجی نیست.
تنش می خارد:عاقبت کار او شکنجه و عقوبت است.
توی دعوا حلوا پخش نمی کنند:ناچار درون یا میان دعوا و ستیزه سخنان درشت از دو طرف گفته می شود.
تب تند زود عرقش می آید:دوستی و عشق های سوزان غالبا به زودی به سردی و دشمنی تبدیل می شود.
جهنم هم به این گرمی نیست: تصور شما با اغراق و گزاف است.