پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
یاسین به گوش خر خواندن[عامیانه ، کنایه ] کار بی حاصل انجام دادن .
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن [عامیانه ، کنایه ] تملق بی جا گفتن .
هفت خوان رستم را طی کردن [ عامیانه ، ضرب المثل] کار بسیار سخت را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .
همه را برق می گیرد ما را چراغ نفتی [ عامیانه ، ضرب المثل] شانس و اقبال دیگران ییشتر از ماست .
هفت خوان رستم را طی کردن [ عامیانه ، ضرب المثل] کار بسیار سخت را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد [ عامیانه ، ضرب المثل] نباید به دیگران متکی بود .
هر که طاوس خواهد جور هندوستان کشد – باید سختیها را برای رسیدن به هدف تحمل کرد .
هر کس خربزه می خورد پای لرزش هم می نشیند [ عامیانه ، ضرب المثل] هر کس باید عاقبت اعمال خود را تحمل کند .
هر که بامش بیش برفش بیشتر [ عامیانه ، ضرب المثل] هر کس داراتر است گرفتار تر است.
هر کی با آل علی درافتد برافتد [ عامیانه ، ضرب المثل] معمولاً سادات به مخالفان خود می گویند .
هر چه دیدی از چشم خودت دیدی [عامیانه ، کنایه ] مقصر خودت هستی .
هر چه سنگ است مال پای لنگ است [ عامیانه ، ضرب المثل] آسیب و صدمه همیشه به آدمهای بیچاره می رسد .
هر سرازی سربالایی دارد [ عامیانه ، ضرب المثل] راحتی سختیهایی هم به دنبال دارد .
هر چه پول بدهی آش می خوری [ عامیانه ، ضرب المثل] به اندازه زحمتت نتیجه می گیری .
هر چه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک [ عامیانه ، ضرب المثل] از افراد درست دیگر انتظار انجام کار بد و زشت نیست .
نه چک زدم نه چانه عروس آمد به خانه[ عامیانه ، ضرب المثل] بدون زحمت به هدف رسیدم .
وقت سر خاراندن نداشتن [عامیانه ، کنایه ] سخت گرفتار کار زیاد بودن .
نه زنگی زنگ نه رومی روم [ عامیانه ، ضرب المثل] میانه رو بودن – متوسط بودن .
نه سر پیاز نه ته پیاز [عامیانه ، کنایه ] کاره ای نبودن .
نمک پرورده بودن [عامیانه ، کنایه ] مدیون کسی دیگر بودن .
نو که آمد به بازار کهنه شود دل آزار[ عامیانه ، ضرب المثل] با آمدن چیز جدید گذشته و قدیمی و دلگیر می شود .
نخود هر آش بودن [عامیانه ، کنایه ] مداخله در هر کاری کردن .
نشخوار آدمیزاد حرف است [ عامیانه ، ضرب المثل] لذت داشتن حرف زیاد .
نان کسی را آجر کردن[عامیانه ، کنایه ] موجب ضرر و زیان کسی شدن .
- نان به نرخ روز خوردن [عامیانه ، کنایه ] پای بند بودن به اصول – رفتار خود را با وضع حاضر تطبیق دادن
ناز شست گرفتن [عامیانه ، کنایه ] پاداش و جایزه گرفتن .
مهمان مهمان را نمی تواند ببیند صاحبخانه هر دو را [ عامیانه ، ضرب المثل] خسیس بودن صاحب خانه
میانشان شکر آب است [عامیانه ، کنایه ] روابط آنها خوب نیست ، اختلاف دارند .
موهایش را در آسیاب سفید کرده [ عامیانه ، ضرب المثل] گرچه پیر است اما بی تجربه است .
مویی از خرس کندن غنیمت است [ عامیانه ، ضرب المثل] از آدم خسیس حداقل استفاده هم غنیمت است .
مومن مسجد ندیده[عامیانه ، کنایه ] به شوخی به کسی می گویند که تظاهر به تقدس دارد .
مو را از دست کشیدن [عامیانه ، کنایه ] دقت بسیار کردن .
- موش مردگی درآوردن [عامیانه ، کنایه ] خود را به ناخوشسی زدن – خود را بیمار جلوه دادن
من یک پیراهن بیشتر از تو پاره کردم[ عامیانه ، ضرب المثل] با تجربه تر و سالخورده تر از تو هستم .
من می گویم نر است تو می گویی بدوش [ عامیانه ، ضرب المثل] بی جهت اصرار کردن
مگر شهر هرت است ؟ [ عامیانه ، ضرب المثل] هر کار ی انجام بدهی آزاد نیستی .
- مگر کله گنجشک خورده ای ؟ [ عامیانه ، ضرب المثل] بسیار پر حرف هستی .
مگر آمدی آتش ببری : [عامیانه ، کنایه ] عجله زیاد داشتن
مشت وسندان : [ عامیانه ، ضرب المثل] جدال ودرگیری ناتوان با توانا – کار دشوار وخطر ناک.
مرد سر می دهد اما سِر نمی دهد : [ عامیانه ، ضرب المثل] رازی که به کسی سپرده شد فاش نمی شود .
مشت نمونه خروار است : [عامیانه ، کنایه ] چیز کم به نشانه فراوان
مثل خر در گل ماندن : [عامیانه ، کنایه ] عاجز و ناتوان و درمانده شدن .
مرغ یک پا دارد : [عامیانه ، کنایه ] از نظرم بر نمی گردم .
موش به سوراخ نمی رفت جارو به دمبش بست : [ عامیانه ، ضرب المثل] طرف خودش پذیرفته نبود معرف دیگری شد .
ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است : [ عامیانه ، ضرب المثل] روی آوردن به کار خود هیچ موقع دیر نیست .
مرغ همسایه غاز است : [عامیانه ، کنایه ] چیزی که دیگران دارند با ارزش تر است .
ماست خود را کیسه کردن : [عامیانه ، کنایه ] ترسیدن.
مثل اینکه مال باباش و خوردم : [عامیانه ، کنایه ] به مناسبت دشمنی با کسی گفته می شود .
مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد : [ عامیانه ، ضرب المثل] آدم صدمه دیده همیشه می ترسد.
مار را در آستین خود پروراندن : [عامیانه ، کنایه ] چیز بد را یاری دادن .