پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
عضو حار ؛ در اصطلاح فلسفه و پزشکی قدیم ، قلب و دل است. و شیخ الرئیس در بیان اعضای حاره و بارده گوید: نزدیکی به توازن و اعتدال مزاج بواسطه تکافؤ اعضا ...
عضو رطب ؛ کبداست. ( فرهنگ علوم عقلی ، از اسفار و شفا ) . و رجوع به عضو حار شود.
عضو بارد ؛ در اصطلاح فلسفه و پزشکی قدیم ، دماغ و مغز است. ( از فرهنگ علوم عقلی به نقل از اسفار و شفا ) . و رجوع به عضو حار شود.
عضو بسیط ؛ هر یک از دماغ و قلب و کبد است. ( از فرهنگ علوم عقلی به نقل از اسفار ) .
حیوان شناس ؛ عالم به خواص و مضار و منافع حیوانات.
حیوان شناسی ؛ علمی است که در آن از خواص حیوانات و مضار و منافع آنها بحث میکند.
حیوان دوپا ؛ کنایه از آدمی است.
حیوان دوست ؛ دوست دارنده حیوانات.
حیوان دوستی ؛ محبت و علاقه به حیوانات و جانوران.
حیوان خور ؛ خورنده حیوانات. گوشتخوار : هر آنکس کز آن آب حیوان خورد ز حیوان خوران جهان جان برد. نظامی.
حیوان داری ؛ نگاهداری حیوانات.
حیوان بری ؛ که در خشکی زندگی کند. خشکی زی.
علم حیوان ؛ علمی است که از خواص احوال انواع حیوانات و عجائب و شگفتی ها و سودها و زیان های آن بحث و گفت و گو میکند. موضوع این علم جنس حیوان است از بحر ...
حیوان بحری ؛ که در آب زندگی کند. آب زی.
یک لقمه نان ؛ معاش معتدل.
آب کشیده: صفت. خیس شده ( موش آب کشیده ) ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آبکش کردن: ۱ - به وسیله آبکش آب چیزی را گرفتن ۲ - [ کنایی] مانند آبکش سوراخ سوراخ کردن. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر )
آب کردنی. صفت. ۱ - مناسب یا قابل ذوب کردن ( این کره آب کردنی است آبش کن بریز روی پلو ) ۲ - [ کنایی] دارای امکان فروختن یا دادن به دیگران ( آب کردنی ه ...
آب فشان /ābfešan/اسم، چشمه آبگرمی که در فاصله های معین از آن بخار و آب گرم می جهد. ( صدری افشار، غلامحسین و همکاران، فرهنگ فارسی معاصر
آب شیرین کن/ābširinkon/ اسم، اسباب، دستگاه یا تاسیسات برای تصفیه آب شور و تبدیل آن به آب شیرین. ( فرهنگ فارسی معاصر )
به نام یافث در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . یافث از فرزندان آدم است که در تورات نامش آمده است . و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام ...
به نام حام در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . سام از فرزندان آدم است که در تورات نامش آمده است . و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام و ...
به نام سام در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . سام از فرزندان آدم است که در تورات نامش آمده است . و نوح پانصد ساله بود پس نوح سام و ...
به نام نوح در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . نوح در تورات از نسل شیث فررزند آدم است . اجداد او در تورات به این طریق به آدم می رسد ...
به نام لَمک در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . به نام دو نفر به نام لمک در تورات اشاره شده یکی از نسل قائن و دیگری از نسل شیث در ت ...
به نام متوشالَح در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . در تورات متوشالَح فرزند خنوخ ، خنوخ فرزند یارد ، یارد فرزند مهلَلئیل ، مهلَلئیل ...
به نام خنوخ در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . در تورات خنوخ فرزند یارد ، یارد فرزند مهلَلئیل ، مهلَلئیل فرزند قینان، قینان فرزند ا ...
هفته به هفته ؛ هر هفته یک بار : قفلی به در باغ شما بر بنهادم درهای شما هفته به هفته نگشادم. منوچهری.
به نام یارِد در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . در تورات یارد فرزند مهلَلئیل و مهلَلئیل فرزند قینان و قینان فرزند اَنوش و انوش فرزن ...
به نام مهلَلئیل در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . در تورات مهلَلئیل فرزند قینان و قینان فرزند اَنوش و انوش فرزند شیث و شیث فرزند آ ...
به نام قینان در تورات : پیدایش باب 5 ( نسل آدم ) اشاره شده است . در تورات قینان فرزند اَنوش و انوش فرزند شیث و شیث فرزند آدم است . و اَنوش نود سال ...
در تورات " انوش " فرزند شیث و نوه آدم است . آدم سه پسر به نام های هابیل و قائن و شیث دارد ( در منابع اسلامی از قائن با عنوان قابیل ) یاد شده است. ا ...
در تورات " شیث " یکی از فرزندان آدم " است . آدم سه پسر به نام های هابیل و قائن و شیث دارد ( در منابع اسلامی از قائن با عنوان قابیل ) یاد شده است. ا ...
در تورات " نعمه " دختر " لَمک" از زنش ظلَّه است وی خواهر " توبل قائن " است . آدم سه پسر به نام های هابیل قائن، شیث دارد ( در منابع اسلامی از قائن با ...
در تورات " توبل قائن " فرزند " لَمک" از زنش ظلَّه است . وی صانع هر آلت مس و آهن بود. آدم دو پسر به نام های هابیل و قائن دارد ( در قران از قائن با ع ...
در تورات " یوبال " فرزند " لَمک" از زنش عاده است . وی پدر همۀ نوازندگان بربط و نی بود. آدم سه پسر به نام های هابیل قائن، شیث دارد ( در منابع اسلامی ...
در تورات " یابال " فرزند " لَمک" از زنش عاده است . وی پدر خیمه نشینان و صاحبان مواشی بود. آدم سه پسر به نام های هابیل، قائن و شیث دارد ( در قران از ...
در تورات " ظلَّه " یکی از زنان " لَمک" است . آدم سه پسر به نام های هابیل، قائن و شیث دارد ( در قران از قائن با عنوان قابیل ) یاد شده است. از قائن خ ...
در تورات "عاده" یکی از زنان " لَمک" است آدم سه پسر به نام های هابیل، قائن و شیث دارد ( در قران از قائن با عنوان قابیل ) یاد شده است. از قائن خنوخ ب ...
در تورات " لَمک" فرزند " متوشائیل" است . در تورات در سفر پیدایش باب 4 ( فرزندان آدم ) از " لَمک" یاد شده است . آدم سه پسر به نام های هابیل، قائن ...
در تورات "متوشائیل" فرزند " محویائیل" است . در تورات در سفر پیدایش باب 4 ( فرزندان آدم ) از " متوشائیل" یاد شده است . آدم سه پسر به نام های هابیل ...
در تورات "محویائیل" فرزند " عیراد" است . در تورات در سفر پیدایش باب 4 ( فرزندان آدم ) از " محویائیل " یاد شده است . آدم سه پسر به نام های هابیل، ...
در تورات پیدایش باب 4 ( فرزندان آدم ) . از او یاد شده است . آدم دو پسر به نام های هابیل و قائن دارد ( در قران از قائن با عنوان قابیل ) یاد شده است. ...
بیان التبدیل ؛ نسخ و رفع حکم شرعی است بدلیل شرعی متأخر. ( از تعریفات ) . بیان آنچه در آن خفا باشد، بخاطر مجمل یا مشترک یا خفی بودن لفظچون ، اقیموا ا ...
بیان التقریر ؛ تأکید کلام بآنچه رفع احتمال مجاز و تخصیص کند. ( تعریفات ) .
تَوْجیهْ /مُوَجَّهْ: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد و متصل نوشته می شود: ( ( توجیهش ( و ن ...
تَوْجیهْ /مُوَجَّهْ: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد و متصل نوشته می شود: ( ( توجیهش ( و ن ...
تَوَجُّه /مُتوجّه: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد: ( ( توجّهم ( و نه: توجه ام ) به او جلب ...
تَوَجُّه /مُتوجّه: حرف آخر این دو کلمه ملفوظ است و بنابراین در موارد لازم، به حرفی که بعد از آن بیاید می چسبد: ( ( توجّهم ( و نه: توجه ام ) به او جلب ...
توتیا: به معنای گرد اکسید روی که در چشم پزشکی به کار می رود این واژه فارسی است بعضی آن را به صورت طوتیا یا طوطیا می نویسند و غلط است. ( نجفی، ابوال ...